یزدیها با لمس محرومیت سبزی زمین، سه ظرف مسی کاشته شده از سبزه بر سفرههاشان مینهادند که با انتخاب ظرف مسی به عنوان جایگاهی فاخر برای طبیعت، قدر کاشتهها را در مییابند.
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، روزها و شبهای سال نو مردم هر منطقه و استانی رسم و رسوم خاصی دارند و مردم یزد هم به ویژه در روستاها، رسم و رسوم جالبی دارند که هنوز هم در برخی نقاط به شکل گذشته رایج است.
سعید عطار، عضو هیئت علمی دانشگاه یزد و دبیر کانون تفکر گردشگری یزد در معرفی آداب و رسوم مردم یزد میگوید : در کویر گویی بامها مرکز رخ دادهای مهم و شاهد نقاط عطف پیچ و خمهای تاریخ بوده است و خود، پای کویر نشینان را به بامها کشانده، آسمان تشنهی نگاه است، هر کجا که باریدن مسئولیتش را به عهده نگرفت این ستارهها بودند که با بهانهای قویتر بامها را رونق بخشیدند. رسوم مناطق مختلف نیز از این مقوله مستثنی نبوده است، به هر بهانه نردبانی به بام میزدند، وقتی که در باور این خطه در زمان پنجهی دوم مانده به نوروز ارواح گذشتگان به بازدید خانه و اهلش میآیند، به رسم ادب خانه باید پاک و نظم یافته باشد.
وی می افزاید: خانه تکانی در یزد به جای رنگ آبی آب با چوب و بام رقم میخورد و تصویر فرشهای به رود سپرده شده برای شستشو با فرشهای به دار آویخته شده از دیوار جایگزین است، با هر ضربهی چوب به تار و پود این هنرِ پا خورده پژواک کوبندهای به گوش میرسد که تذکار سازگاری زیست با طبیعت بی آب است. همین بامها از چشم عابری ژنده پوش مسیری متصل به رحمت خدا بود، چرا که به عقیدهی کویر نشینان نحوست خانه با شکستن کوزههای کهنه از دیوار بام ازمیان میرفت و به این بهانه سکههایی که حامل برکت خانه بود از درون کوزهها به دستان تنگدستان منتظر میرسید.
آتش روی بام کردن
اما آخرین روز سال یکی از مهمترین روزهای است که مورد توجه مردم یزد است، دبیر کانون تفکر گردشگری یزد میگوید که روز آخر سال روز زدودن سوز زمستان و سرودن ساز بهار، نمیتوانست بدون آتش و توان گرما بخشی اش به سر شود. روزی که بامهای یزد میزبان شعلههای پاک کننده و اسپند صاحب خانه هست تا ضمان یک سالهی چشم بد از اهل خانه باشد، رسمی که بومیان ان را آتش روی بوم کردن میخوانند و حسن ختامش سیب زمینیهای آتشیست که آنها را اصطلاحا کلوخک میکنند.
وی می افزاید که رنگ و بوی مذهبی در بزمهای پایتخت زرتشتیان ایران اینگونه خود را نمایان میکند که خاکستر حاصل از آتش روی بام را با اجرای مراسمهای نمایشی و شعرخوانی بدرقهی طبیعت میکنند واین پیام را به آتش میفرستتند که با افروخته شدن و به بار نشستن، قصهی پیوند آدم و طبیعت به پایان نمیرسد.
هفت سین
نوروز با هفت سین معنا مییابد، علاوه بر آنچه در میان دیگر مناطق وجود دارد باورهای کمی متفاوتتر پای نمادهای دیگری را به این سفرهی میراث، باز کرده است، دبیر کانون تفکر گردشگری یزد در رابطه با این سنت در یزد می گوید که یزدیها با لمس محرومیت سبزی زمین، سه ظرف مسی کاشته شده از سبزه بر سفره هاشان مینهادند که با انتخاب ظرف مسی به عنوان جایگاهی فاخر برای طبیعت با زبان نمادین خود به زمین بگویند قدر کاشتهها را در مییابند، اما زمانی حقیقت این قدردانی در ذهن خواننده تثبیت میشود که بداند کویرنشینان سبزهها را به باغچههای خانه باز میگرداندند رسمی که امروزه روز سیزدهم فروردین به جاده های آسفالتی و زباله دانهای تاریخ سپرده میشود.
وی می افزاید که هنر آغشته به رویا و آرزوست در بدنهی حقیقت، همچون نقش گل و ماهی بر تن سفالینههای یزدی که حاصل رقص دست هنرمندیست که تمنایش را میکشد. کویر از آب محروم است، بالطبع ماهی قرمز غنیمتی کمتر دست یافتنی محسوب میشد که سفرههای هفت سین را تکمیل کند، اما جای خالی را ماهی خوراکی پخته شده سر سفرههای هفت سین پر میکرد. هر برج شمسی در این خطه به زعم نیاکان متعلق به یک گل خاص بود، فروردینها را به بیدمشک سپرده بودند تا با جای گیری در سفرههای هفت سین مسئولیت عطر آگین شده سفره را به عهده بگیرد و عضوی از این خوان مقدس در یزد شود.
فال کوزه
فال کوزه یکی از مراسمی است که در بین مردم یزد در این روزها رایج است، عطار در این رابطه میگوید که نوروز همچون پرچم هویت و سنت، تمثیل همبستگیست که در عین یک پارچگی، تفاوتهای منحصر به مناطق خود را حفظ کرده. یکی از این نمودها مراسم کوزه گردانی در کویر است، دخترک نوجوانی با کوزهای پر از آب در میان جمع زنان حاضر در ضیافتی دوستانه، آرزوها را در کالبد گیر سر و شانه و هرچه قابل جاگیری در کوزهی دستش باشد، جمع آوری میکند وکوزهی آرزوها را به همراه آینه و پارچهای سبز به پای درخت مورد همسایه میسپارد. گویی حسن نیات خود را به شانهی پاکی آینه و تقدس سبزی گذارده اند تا بهانهی دیگری باشد که شب بعد را دوباره به پایکوبی و شعرخوانی بگذرانند و غنایم داخل کوزه را به حاضران، با شعری که تصادفی خوانده میشود به عنوان پاسخ زمین، بازگردانند.
وی میگوید که گاهی با خودم میاندیشم زندگی با منشا همین به ظاهر موهومات مهربانتر و بارورتر بود، بهانههای ساده برای خوب بودن در قالب سنت، معیشت را بدون امکانات امروزی و قال و قیل مدرنیته آسانتر میکرد، نوروز همیشه فرصت تجدید عهد با طبیعت بوده است، هر کجا که همزیستی با آن پر مجادله تر، نوروز نیز جدیتر و با شکوهتر برگزار میشد، میشود و خواهد شد. یزد در قلب کویر ایران، نبض زمین را بهتر میشنود، نوروزش به جان خاک و حیات آب، عمیقتر پیوند دارد و آسمان را بی واسطهتر نظاره گر است، غبار روی آینهها اینجا نه زنگار، بلکه خاکیست که با ارادهی دست از میان میرود.