سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس مهراجی؛ پس از ورود به بخش ادبیات کودک و نوجوان، مسیرش را به سمت پیشخوان آثار پرفروش تغییر میدهد و از میان آنها آثاری را انتخاب میکند که از همان ظاهر کتاب میتوان به فضای وهم آلود و ترسناک قصه پی برد. از متصدی فروشگاه سراغ فصل جدیدی مجموعهای را میگرفت که هنوز نسخه ترجمه شده آن منتشر نشده بود.
این حکایت بسیاری از کودکان و نوجوانانی است که در میان کتابها به دنبال هیجان اند و به واسطه همین ذائقهشان، کتابهای ژانر وحشت و فانتزی بیش از دیگر آثار نیازشان را ارضا میکند. این که عموما کتابهای ترجمه در بازار بیشتر از کتابهای تالیفی به چشم میآیند و گاهی پرطرفدارترند موضوع تازهای نیست و در گزارشهای قبلی به دلایل این اتفاق اشاره کردیم. اما به گفته بسیاری از والدین و نوجوانان قسمت جالب ماجرا آنجاست که برخی از کتابها به خصوص آثار ترجمه گاهی نکته جدیدی برای عرضه ندارند، اما با این وجود برای کودکان و نوجوانان جذاب و خواندنی به نظر میرسند.
برای بررسی دلایل این موضوع و این سبک از جذابیتها به سراغ نویسندگان و کارشناسانی رفتیم که در حوزه ارزیابی آثار کودک و نوجوان فعالیت میکنند و نسبت به تفاوتهای ساختاری و محتوایی آثار تالیفی و ترجمه این شاخهی ادبیات از آگاهی و شناخت کاملتری برخودارند.
حمید اباذری، نویسنده و فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان در گفتگو با خبرگزاری دانشجو درباره ذائقه کتابخوانی این دسته از مخاطبان ادبیات میگوید: «بچهها در میان آثار ادبی دنبال جذابیتاند و به ندرت ممکن است اندیشههای نو را در این سن و سال میان کتابها جستوجو کنند و عموما به اهدافی ابتدایی فکر میکنند. همین که با خواندن کتاب سرگرم شوند و ذهنشان از چهارچوبهای متعارف فراتر رود به خواسته خودشان رسیدهاند. در این راستا کتابهای دو ژانر وحشت و فانتزی این نیاز آنها را بیشتر تامین میکند و بیشتر اوقات هم به دنبال کتابهایی هستند که خوشخواناند. این مسئله درباره کودکان و نوجوانانی است که کتابخوان حرفهای محسوب نمیشوند و از روی تفریح و سرگرمی به کتابها روی میآورند که البته از این جهت ایرادی به آنها وارد نیست.
حال ممکن است در این بین کتابهای ترجمه با سلایقشان هماهنگتر باشد، اما این مسئله به معنی ناموفق بودن آثار تالیفی نسبت به آثار ترجمه نیست، چرا که کتابهای تالیفی خوب و مطلوبی در بازار ادبیات عرضه میشود که مورد استقبال مخاطبان واقع شده است. ادبیات تالیفی، ادبیات نویسندگان ایرانی است، اما ادبیات ترجمه، ادبیات نویسندگان دیگر کشورهاست که در قیاس با آثار تالیفی از جامعه آماری وسیع تری برخوردارند. موفق بودن آثار ترجمه و افزایش آنها به واسطه عدم رعایت حق تکثیر و انگیزههای غیرفرهنگی ناشران، روی ضعف آثار تالیفی مهر تائید نمیزند.»
او ادامه میدهد: «رشته ادبیات کودک و نوجوان در ایران جزو رشتههای نوپا محسوب میشود و اکثر فارغ التحصیلان این رشته در زمینه نقد ادبیات فعالیت میکنند و به همین خاطر از دریچه تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک، تربیت نویسنده اتفاق نمیافتد و از این منظر نگاه تخصصی حاکم نیست، اما این نکته را به خاطر داشته باشیم که فعالیت نویسندگی چه در حوزه بزرگسال و چه در حوزه کودک و نوجوان در ایران یک امر تجربی و شخصی است و هر فردی بنابر عقاید و علایق شخصیاش به نوشتن روی میآورد.
البته این اتفاق لزوما به معنی عدم تخصص نیست و درباره همه افراد صدق نمیکند. چرا که نویسنده تا زمانی که به یک اندازه از تخصصی نرسد نمیتواند مسیر نوشتن را آغاز کند و آثاری را ارائه دهد. در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کشور ما نیز، خود افراد هستند که با کسب دانش و تجربه و مطالعه فراوان به رشد این شاخه کمک میکنند.»
حمید اباذری از جمله افرادی است که در حوزه ارزیابی اثار کودک و نوجوان و تهیه فهرست اثار برگزیده این حوزه فعالیتهای قابل توجهی را تا کنون انجام داده است به همین دلیل از او درباره وجه تمایز اثار ترجمه و تالیفی از منظر تخصصی میپرسیم و او به نکات قابل توجهی اشاره میکند از جمله این که ادبیاتی که در ایران خلق میشود، ادبیاتی است که نویسنده در انزوای شخصی خود به رشته تحریر در میآورد. اما ادبیات ترجمه به خصوص آثاری که در دسته بندی ادبیات ژانر قرار دارند، بیشتر اوقات به وسیلهی گروهی از نویسندگان نوشته میشوند.
به این صورت که از سوی سرویراستار، موضوع کتاب و الگوی پرداخت به آن از قبل مشخص میشود، سپس جمعی از نویسندگان نوشتن اثر را آغاز میکنند. اما در ایران سرویراستاران عموما وابسته به ناشران هستند. ناشران نیز به واسطهی به صرفه بودن انتشار کتابهای ترجمه، به انتشار کتابهای تالیفی و دعوت از نویسندگان تالیفی و تعریف سوژه برای نوشتن رغبتی به آن صورت نشان نمیدهند.
این نویسنده معتقد است بررسی کتابهای ترجمه و تالیفی نشان میدهد ضعفهای ساختاری در کتابهای ترجمه کمتر دیده میشوند چرا که نویسندگان دیگر کشورها در نوشتن آثار از الگوهای مشخصی پیروی میکنند و بر اساس قواعد مشخص پیش میروند. پیروی از الگوهای نوشتن موجب میشود اثر از نقطه آغاز، میانه و پایان بندی اصولی تری بهرهمند باشد، شخصیت پردازی و صحنه پردازیها خلاقانهتر باشد و در نهایت خوانش آن اثر مخاطب را خسته نکند. همین اثر ممکن است از لحاظ محتوا هیچ مطلب خاصی را به مخاطب عرضه نکند، اما پیروی از الگویهای نوشتن این اثر را در پله بالاتری قرار میدهد. در ادبیات ترجمه حتی آن کتابهایی که صرفا قصد سرگرمی دارند از ساختار خوب و محکمی برخوردارند.
اکنون این گزاره در ذهن ما شکل میگیرد که تا چه میزان ضعفهای ساختاری در کماقبالی نسبت به آثار تالیفی نقش دارد؟ این نویسنده کودک و نوجوان در پاسخ به این سوال میگوید: «به هر حال اگر در دیگر آثار هنری تاملی داشته باشیم، خواهیم دید که به عنوان مثال برخی فیلمها با استقبال بینظیری از سمت مخاطبان مواجه میشوند، اما همین اثر از نگاه منتقدین با ضعفهای ساختاری فراوانی همراه است و خالی از ایراد نیست.
بنابراین گمان نمیکنم ضعف ساختاری اثر به گونه مستقیم در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در نگاه مخاطبان تاثیر گذار باشد و تصور کنیم یکی از دلایل کم اقبالی به آثار تالیفی ضعف ساختاری آنهاست. ضعفهای ساختاری بیشتر در اهدای جوایز در جشنوارهها وتهیه فهرستها مورد توجه است. ممکن است یک کتاب در ژانر وحشت برای نوجوانان جذاب باشد، اما پر از نقصهای ساختاری باشد.»
عدم پیروی نویسندگان تالیفی از الگوهای نوشتاری تنها دلیل این ماجرا نیست. در گفتگو با دیگر افرادی که در زمینه داوری اثار کودک و نوجوان فعالیت دارند به چالشهای دیگری پی میبریم که در کیفیت اثار تالیفی موثر است. نلی محجوب، مترجم حوزه کودک درباره این موضوع میگوید: «یکی دیگر از دلایل ضعف آثار تالیفی که به هنگام بررسی اثر به آن پیمیبریم این است که برخی از نویسندگان تالیفی در دوران کودکی خودشان جاماندهاند. دورهای که که با کودکی فرزندان این نسل فاصله زیادی دارد و آثارشان متاثر از همان روزگارانی است که اکنون دیگر ممکن است فاقد جذابیت برای کودکان و نوجوانان باشد. البته این به این مفهموم نیست که شما باید صرفا خوراک روز را برای مخاطبان عرضه کنید بلکه به این معنی است که نویسندگان باید با بافت و زبان ذهنی کودکان و نوجوانان آشنایی داشته باشند.»
این مترجم ادامه میدهد: «مسئله محدودیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد برای انتشار کتاب بر خلاقیت نویسندگان تالیفی تاثیرات بسیاری برجای گذاشته است؛ نویسندگان تالیفی عموما با محدودیتهای فراوانی در زمینه خلق آثار مواجه اند و دائما مجبورند خلاقیت خودشان را محدود کنند حتی خیلی از اوقات در انتخاب سوژه با مشکل مواجه هستند. حال ما چگونه میتوانیم در یک بستر ناعادلانه با نویسندگان و آثار ترجمه حوزه کودک و نوجوان رقابت کنیم؟
آثار خارجی در دیگر کشورها نوشته میشوند سپس برای ترجمه، قسمتهایی از آن در ارشاد حذف میشود تا قابل انتشار باشد؛ اما ذهن نویسندگان تالیفی از همان ابتدای مسیر نوشتن درگیر محدودیتها است و دیگر فرصتی برای عملکرد خلاقانه و نوگرایانه باقی نمیماند در حالی که نویسندگان ما به دلیل بافت روحی و فرهنگی و باورهایی که دارند میتوانند جزو اخلاقیترین نویسندگان جهان باشند، اما این حجم از محدودیتها بستر فعالیت را برایشان محدود میسازد.»
یکی دیگر از موضوعاتی که به نظر میرسد در میزان انتشار و کیفیت کتابهای تالیفی میتواند موثر باشد طرحهای حمایتی است. اگرچه این سالها اقداماتی در این زمینه انجام شده، اما به اعتقاد بسیاری با نگاه حرفهای همراه نبوده است و چه بسا با تاثیرات مخربی بر بدنه ادبیات و کودک و نوجوان همراه بوده است.
سیدمهدی یوسفی، نویسنده و منتقد ادبیات کودک و نوجوان، در گفتگو با خبرنگار دانشجو درباره همین مسئله میگوید: «اگر از زاویهای دیگر به بسیاری از آثار شاخص جهانی ادبیات نگاه کنیم درمی یابیم هیچ حمایتی از آنها در جریان خلق اثر اتفاق نیفتاده بلکه حاصل خلاقیت نویسندگانش بوده است. مشکل اساسی ادبیات کودک و نوجوان در ایران دخالتهایی است که در قالب نگاههای حمایتی یا اعمال محدودیتها از سوی افراد و سازمانهای مختلف لحاظ میشود. نگاه حرفهای به این معناست که تا جایی که ممکن است شاهد دخالتها نباشیم و نویسندگان این شاخه از ادبیات را شخصیتی مستقل و آزاد به رسمیت بشناسیم و برایشان ارزش قائل شویم.»
او همچنین درباره دلیل رغبت کودکان به کتابهای ترجمه میگوید: «ایران جزو باسابقهترین کشورها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. عموما ما ایرانیان به خودمان اعتماد نداریم. اگر بعد از کشورهایی، چون انگلیس، امریکا، فرانسه، ایتالیا و اسکاندیناوی، از ایران در گروه باسابقهترین کشورها در شاخه ادبیات کودک و نوجوان یادکنیم، حرفی غیرقابل پذیرش و دور از تصور ذهن به زبان نیاورده ایم. قطعا در جریان نشر آثار ادبی با مشکلات اقتصادی و محدودیتها و ممیزیهای فراوانی روبرو هستیم، اما این به معنی ضعیف بودن آثار تالیفی نمیتواند باشد. بلکه این خودمان هستیم که به دلیل نوع نگاهمان به ماجرا همه چیز را ضعیف جلوه میدهیم.»
چنانچه از بحث ژانر و محتوای غالب آثار حوزه کودک و نوجوان عبور کنیم آنچه که مشهود و مبرهن است اقبال کودکان و نوجوانان به آثار ترجمه بوده که از نگاه داوران این حوزه برخی از دلایل این موضوع و از طرفی مشکلات آثار تالیفی تشریح شد. صحبت از کیفیت و تاثیرات ممیزیهای حاکم بر صنعت ادبیات و نشر و چالشهای ناشی از آن موضوع تازهای نیست و تاکنون انتقادات بسیاری از سوی صاحبنظران این حوزه مطرح شده است.
اما اکنون پرسش اصلی این است که با وجود آگاهی نویسندگان از رمز موفقیت آثار ترجمه ادبیات کودک و نوجوان که همان پیروی از الگوهای نوشتاری است، چرا از این الگوها در ادبیات ژانر بهره نمیگیرند و همچنان به دنبال خلق آثاری شخصیاند که ممکن است با ذائقه مخاطبان همخوانی نداشته باشد؟