به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، جنبش دانشجویی و فعالیت بیبدیل و پرچالش و مستمر آن در طی چند دهه اخیر در ایران همواره مورد بررسی و بحثهای زیادی قرار داشته است. از اوایل دهه بیست در کشور و درگیریهای مختلفی که در فضای سیاسی و اجتماعی آن زمان وجود داشت تا کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و در نهایت ۱۶ آذرماه آن سال، جنبش دانشجویی فعالیتهای زیادی را در دانشگاههای مختلف کشور انجام میداد.
با نزدیک شدن به ایام انقلاب اسلامی و پیروزی آن نیز باز هم جنبش دانشجویی از فعالین مؤثر در بخشهای مختلف کشور بود و روحیه آزادانه و آرمانگرایانه خود را حفظ کرد. حتی با وجود جنگ تحمیلی در دهه شصت نیز دانشجویان از فضای خود دست نکشیده و وظیفه خود را در این بازه زمانی به خوبی انجام دادند. بعد از آن در دهه هفتاد و آغاز فصل برخی اصلاحات ساختاری در کشور و همچنین چالشهای سیاسی موجود در آن زمان، جنبش دانشجویی به طبع فضای کشور، درگیر مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شد و در حوادث مختلف آن زمان از جمله در سال ۷۶ یا ۷۸ تأثیرگذاری ویژهای داشت.
جنبش دانشجویی با ورود به دهه هشتاد و تغییر برخی فضاها در کشور و همچنین تجمیع شدن تعدادی از دفاتر اتحادیههای دانشجویی در آن زمان، فعالیت آنان فصل جدیدی از خود را در مسائل مختلف داخلی و خارجی در این دهه آغاز کرد و حوادث متعددی را پشت سر گذاشت. در نهایت در دهه نود و با روی کار آمدم دولت جدید و آغاز فصل مذاکرات برجام و حوادث بعد از آن در قسمتهای مختلف کشور، جنبش دانشجویی با حفظ روحیه مطالبهگرایانه و آرمانخواهانه خود به پیگیری بسیاری از مسائل پرداخت و در طی فعالیتهای خود بروز و ظهورهای زیادی داشت تا اینکه به گام دوم انقلاب اسلامی رسید.
راهی که جنبش دانشجویی طی این چندین دهه طی کرد، مورد بحث و بررسیهای زیادی قرار دارد و به نوعی دوران مختلفی را این مجموعههای دانشجویی طی کرده تا به وضعیت فعلی رسیده است. پیرامون این راه طی شده و فعالیتهای فعلی جنبش دانشجویی متناسب با مسائل و چالشهای امروز جامعه و کشور، به گفتگو با فعالان فعلی و سابق تشکلهای دانشجویی پرداختیم که قسمت سوم آن، گفتگوی صریح و رودرو با ارشا نامدار، دبیر تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران و مهتاب محوری، دبیر شورای هماهنگی خواهران تهران در بسیج دانشجویی است که در ادامه میخوانیم.
ارشا نامدار، دبیر تبیین مواضع بسیجهای دانشجویی دانشگاههای تهران و مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر در خصوص سیر تکامل جنبش دانشجویی گفت: ما اگر بخواهیم نگاهی داشته باشیم به سیر تحول جنبش دانشجویی در ایران، نقطه عطف اولیهای که میبینیم ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و اعتراض دانشجویان به حضور معاون اول رئیس جمهور است.
وی افزود: کشته شدن سه دانشجو و روزی که به روز دانشجو ملقب شد، اما ریشههای این اتفاق قطعا از قبل بوده و در واقع میشود گفت که ابتدا، چون دانشگاه در ایران به نوعی با موج مدرن سازی حکومت در دوره رضاخان شکل میگیرد تفکراتی که در دانشگاه وجود داشته و جریان دانشجویی را میساخته تفکرات چپ بوده و هر چه ما جلوتر میآییم در دهه ۴۰ میبینیم که ایدئولوژیهای اسلامی یا حداقل ایدئولوژیهایی که رنگ و لعاب اسلامی به آنها زده میشود در دانشگاه رواج پیدا میکند. جنبش دانشجویی تقریبا دو دسته است؛ آن بازه دستهای که به هر حال از آرمانهای دینی دفاع میکنند یا در واقع میشود گفت برای اهداف شان استدلالهای دینی دارند و دستهای که دسته چپ هستند و اندیشههای مارکسیستی دارند. این دو دسته در یک هم گامی و همکاری با هم ادامه میدهند تا به انقلاب اسلامی میرسیم، اما زمانی که دانشگاه مواجه میشود با موجی که از جامعه آمده، جریان نگاه چپ حذف میشود و جریان اسلامی که هم گام و همراه با توده مردم بوده در دانشگاه تثبیت میشود .
دهه شصت؛ تسلط مطلق دفتر تحکیم وحدت در دانشگاهها
دبیر تبیین مواضع بسیجهای دانشجویی دانشگاههای تهران اضافه کرد: در دهه اول پس از انقلاب نگاه دانشجویان به چند مسئله داریم، اولا بحث مقابله با همان نگاههای چپ و گروهکها بود، میشود گفت که انقلاب فرهنگی و اسلامی سازی دانشگاهها و دانشجویان در مقابله با این نگاه موثر بودند. بعد از آن است که ما وارد بحث جنگ شدیم و شاید برجستهترین اتفاقی که در این بازه افتاده، تسخیر لانه جاسوسی آمریکاست که در سال ۵۸ رخ میدهد. در این دهه یک اتفاقی بوده که سیاست خارجی، نظام نوپا را تعیین میکند. در دهه اول به دلیل اشتغال به جنگ و در واقع یک همبستگی که میان مسئولان مختلف کشور در مورد جنگ وجود داشت ما خیلی اختلاف عمدهای را در دانشگاه نمیبینیم. شاهد تسلط مطلق دفتر تحکیم وحدت در دانشگاهها تقریبا اجازه شکل گیری هیچ جریانی را نمیدهند تا اواخر این دهه و اشتغال به جنگ یک همبستگی را ایجاد کرده است.در دهه ۷۰ بعد از اینکه رزمندگان به دانشگاهها برمی گردند و سیاستهای توسعه پیش میرود پس از مدتی کم کم جریان دانشجویی باز هم دو دسته میشود، مانند سپهر سیاسی کشور، ما در واقع دو دسته را در دانشگاه میبینیم که گروهی خودشان را پرچمدار ایدههایی میدانند که مثلا از آقای دکتر سروش میآید در انتخابات ۷۶ قدرت را در دست میگیرد و گروه دیگر تلاش دارند تا از مبانی و پایههای فکری خودشان دفاع کنند، یعنی پایههایی که شاید اشتغال به جنگ و اشتغال به بازسازی کشور مقداری آنها را کم رنگ کرد. ولی بازگشت دانشجویان به آن منابع و متون اولیه و تلاش در جهت پاسخ گفتن به این اشکالات است که به تازگی مطرح میشود.پس به نوعی میشود گفت که ما یک جریان بسیار فراگیر در دانشگاه در آن بازه داریم که شیفته حرفهایی میشوند که حرفهای نویی است و البته بعد از مدتی در واقع دلزده میشوند. مثلا یکی از پرچمدارهای آن دکتر سروش و افرادی از این دست است و جریان دیگری داریم که کم کم متوجه شده که باید برگردد به مبانی و مبانی را بازخوانی کند برای اینکه بتواند پنبه طرف مقابل و حرف طرف مقابل را بزند و نشان بدهد که آن حرفها پوشالی است.
دهه هشتاد؛ دههای با محور عدالت اجتماعی و استقلال
وی در خصوص سیر تحول دهههای مختلف جنبش دانشجویی اظهار داشت: با گذر از دهه ۷۰ و فروکش کردن جو احساسی که یکی از مهمترین اتفاقاتش حادثه دلخراش کوی دانشگاه بوده در آن زمان وارد دهه ۸۰ میشویم. دههای که یک طرف سرخورده از نگاههایی که داشته به آن عرضه میشده و بسیار ظاهر خوبی داشته و یک طرف تازه به نوعی اندک مصالحی جمع آوری کرده جهت اینکه بتواند از خودش و از ایده اش و فکرش دفاع کند. در دهه ۸۰ جریان دانشجویی متوجه میشود نسبت به بسیاری از آرمانها و اصول انقلاب در لایهای از مدیران دارد نسبت به آن خیانت صورت میگیرد و یا دارد فراموش میشود و یا اصلا برعکسش عمل میشود. لذا وارد یک روندی میشود روند در واقع مطالبه کردن از مسئولان در چند محور است. در ابتدای این دهه محور عدالت اجتماعی و استقلال را پررنگتر داریم. تحصن کارتن خوابی، اعتراض به دانشجوی پولی و اینها در واقع سیاستهایی است که بعضا سرمایه داری قلمداد میشود مثل دانشگاه پولی، این اعتراضات شکل میگیرد نقد اشرافیت مسئولان شکل میگیرد و با آغاز روند مذاکرات هستهای در سال ۸۲ به خصوص ورود به عرصه استقلال طلبی و استقلال خواهی دانشجویان هم پررنگ میشود.از سوی دیگر تتمه آن جریانی که در دهه ۷۰ گستردهتر بوده باعث می شود که دانشگاهها رو به افراط افسارگسیختهای میآورند.
نامدار یادآور شد: با ادامه دهه ۸۰ و پیروزی دولتی که خودش را به نوعی توانسته نمادی از مطالبات و حرفهای دانشجویان برای مثال عدالت اجتماعی و آمریکاستیزی نشان بدهد فاز جدیدی آغاز میشود و ما میبینیم که در اواخر دهه ۸۰ ، به ویژه در سال ۸۸ این جریان حالا باید در واقع پاسدار یک آرمان دیگری باشد. آرمان جمهوریت یعنی زمانی که آن اتفاقات، نقدها و عملکرد مسئولان دارد خدشه وارد میکند، و عملکردی که اشراف سیاسی و اقتصادی داشته و طغیان آنها را علیه جمهور ملت در پی دارد دانشجویان اینجا باید وارد شوند و در واقع حرفهای طرف مقابل را که بی اساس است نشان بدهند. اینجا جایی است که ما برای اولین بار تقریبا از بعد انقلاب و بعد از حوادث ابتدای انقلاب دانشجو را مرتبط با مسئله کف جامعه میبینیم یعنی مسئله از جامعه به دانشگاه پرتاب میشود .جامعه سوالی دارد، ملتهب است و دانشگاه وظیفه اش این است که به این سوالات و به این مطالب جواب بدهد و جواب خود را تبیین کند.
دهه نود؛ ورود جزئیتر به مصادیق عدالتخواهانه و استقلالطلبانه
وی خاطرنشان کرد: با گذر از دهه ۸۰ و ورود به دهه ۹۰ یعنی دههای که در انتهایش به سر میبریم این مطالباتی که در دهه ۸۰ شکل گرفت عدالتخواهانه بوده و استقلال طلبانه بوده وارد مصادیق جزئیتر وعملیاتیتر میشود و ورود دانشگاه و دانشجویان را به مسائل اصلی کشور در قالبهای مختلفی داریم. از بحثهای مطالعاتی و اندیشکدهای توسط دانشجویان تحصیلات تکمیلی، مطالباتی که توسط عموم دانشجویان انجام میشود، از برنامههایی که تلاش دارد تا حرف و گفتمانی را در دانشگاه بالا بیاورد. دانشجو خودش را درگیر با مسائل کشور میبیند و ورود میکند .بحث دیگر هم در واقع حفاظت و حراست از منافع ملی است یعنی در کنار این بحثی که ورود دانشجو به مسائل و مصادیق مشکلات کشور است ما به خصوص در بازه اواسط دهه ۹۰ حد فاصل سالهای ۹۳ تا ۹۶ مواجهیم با موجی از دانشجویانی که نگران از دست دادن منافع ملی و عزت ملی هستند و با روندی که در مذاکرات توسط بخش عمدهای از نظام سیاسی کشور در پیش گرفته میشد،مخالفت میکنند و به حرکتهای متفاوتی ختم می شود، از همایشهای دلواپسین و نقدهای کارشناسی و تجمعات که تلاش داشتند تا از منافع ملی حراست کنند.
جنبش دانشجویی در حال حاضر نسبت خود را با شرایط جدید سیاسی کشور نمیداند
دبیر تبیین مواضع بسیجهای دانشجویی دانشگاههای تهران با اشاره به مهمترین چالش امروز جنبش دانشجویی گفت: امروز سال ۱۴۰۰ و در آستانه آخرین روز دانشجوی صده جاری شمسی هستیم و باید ببینیم که شرایط مان به چه نحوی است و جریان دانشجویی اولویت هایش چیست. به نظرم مهمترین مشکلی که جریان دانشجویی در دهه ۹۰ شروع کرده به مطالبات و ورود به مسائل و مصادیق مشکلات در کشور، این است که نسبت خودش را با شرایط جدید سیاسی کشور نمیداند. نمیتواند بین خودش و آن شرایطی که تازه حادث شده نسبت یابی درست را انجام دهد. امروز جریان دانشجویی به این ترتیب است. در بسیاری از زمینهها افرادی امروز در مسئولیتهای مختلف کشور قرار گرفتند مانند صدا و سیما ، وزارت اقتصاد و امثالهم که زمانی در واقع آمال و آرزوی دانشجویان حرفهای آن آدمها بوده یا در واقع مطالبات شان عمل به پیشنهادها و توصیههای کارشناسی آن افراد بوده و در زمینههایی با پیگیریهایی که دانشجویان داشتند فتح بابهایی در نظام تصمیم گیر کشور اتفاق افتاده است.
وی ادامه داد: ولی مشکلی که الان است این است که دانشجویان نباید به آن چیزی که به دست آمده قانع باشند و نباید فکر کنند، چون حالا یکسری از این مسئولان، مسئولانی هستند که با مطالبات آنها همراه هستند یا در سنوات گذشته حتی داعیه دار و پرچمدار مطالبات آنها بودند سکوت کنند، اتفاقی که شاید بشود گفت تا حدی در ابتدای انقلاب تا نیمه دهه ۷۰ یا اوایل دهه ۷۰ افتاد و جریان دانشجویی که میدید در واقع پرچمداران و نمادهای مبارزه اش به مناصب حکومتی رسیدند مطالبه و پیگیری را از آنها رها کرد.
باید فتح بابی در زمینه مسئله آزادی و اعتراضات توسط جنبش دانشجویی صورت گیرد
دبیر تبیین مواضع بسیجهای دانشجویی دانشگاههای تهران افزود: امروز جریان دانشجویی نباید دوباره دچار این اشتباه شود. به نظرم مسائلی که امروز مهم است برای این جریان و مصادیقی که باید واردش شود، بحث آزادی است. آزادی در طول همه سالهای پس از انقلاب به دلیل اینکه توسط معاند و مخالف جمهوری اسلامی دست گرفته شده مغفول مانده و فضایی برای اینکه توسط جریانی که دلبسته مصالح کشور و در واقع دغدغههای مردم است نتوانسته ایجاد شود. امروز به نظر من زمان آن فرا رسیده است که با گذر از چالشها و مسائلی که در طول دهه ۹۰ کشور با آن مواجه بوده، فتح بابی برای ورود جریان دانشجویی به مقوله آزادی به صورت عام شود، به بحث اعتراضات، اعتصابات که اینها به چه نحوی باید اتفاق بیفتد و نحوه درست شکل گیری آن ایجاد شود.
نیازمند یک تغییرات اساسی و اصلاح اساسی در ساختارهای حکمرانی هستیم
وی اضافه کرد: بحث دیگر غارت اموال و ثروتهای ملی و عمومی است که متاسفانه از انتهای دهه ۸۰ روندی را شاهدش هستیم که بسیاری از ثروتهای عمومی توسط برخی از خواص به تاراج میرود. این مسئله را در جنگل خواری و زمین خواری و کوه خواری و ... میبینیم . در خصوصی سازی صنایع پیش از این دولت میبینیم و در بسیاری از جاهای دیگر هم با آن مواجه هستیم. مثلا در مسئله بحثهای محیط زیستی هم به این ترتیب است و میطلبد که یک نگاه جامعی به وجود بیاید و جریان دانشجویی که پیش از این هم پیگیر برخی از این مفسدهها و فسادها بوده این پیگیری را گسترش بدهد و در یک نگاه جامع تری آن را دنبال کند. مطلب دیگری که فکر میکنم جدی باشد این است که ما نیازمند یک تغییرات اساسی و اصلاح اساسی در ساختارهای حکمرانی مان هستیم؛ چرا که حکمرانی امروز ما یک حکمرانی است که به نوعی میشود گفت این حکمرانی دوره همی است. یک حکمرانی بسیار اولیه و کهنه که از دور هم قرار گرفتن مسئولان فقط شکل میگیرد در جاهای مختلف مسئولان بنشینند دور هم و به صورت سنتی جمع بندی کنند و تمام بشود . آن ساختارهایی که ما از یک نظام تصمیم گیری مدون، قانونی و منظم و در واقع با انضباط میشناسیم شاید امروز در ایران حاکم نیست و بسیاری از جاها ما شاهد این هستیم که نمیدانیم اصلا از چه کسی باید مسئلهای را پیگیری کنیم، نمیدانیم خیلی وقتها چه کسی مسئول یک تصمیم است تصمیمات گاها باید در یک جا گرفته شود اما تکه تکه و پخش شده در جاهای مختلف است، جلسات شوراها، محفلهای دوره همی شکل گرفته که همه در آن هستند و هیچ کس هم مسئولیتش را برعهده نمیگیرد و فکر میکنم این یکی از مهمترین چیزهایی است که آینده ایران را میسازد.
دبیر تبیین مواضع بسیجهای دانشجویی دانشگاههای تهران با اشاره به مسیر تکاملی دهه اخیر جنبش دانشجویی افزود: ما اگر بخواهیم در واقع شرایط امروزمان را بفهمیم بای نقدی داشته باشیم نسبت به مسیری که طی کردیم، فکر میکنم مسیر ۵ یا ۱۰ سال اخیر که جنبش دانشجویی طی کرده باید واکاوی شود و مورد بررسی قرار گیرد.در این مسیر چند تا اتفاق افتاده، اولا اینکه شاهد هستیم افراط و تفریطی در سنجیدن مسائل و مصائب و سختیهای اداره کشورصورت میگیرد.
عدهای درگیر نقزدنهای بیفایده و عدهای درگیر محافظهکاری شدهاند
وی خاطرنشان کرد: بسیاری از فعالین دانشجویی وفعالین سابق دانشجویی پیچیدگیهای حکمرانی کشور و مسائل و مصائبی که همه کشورهای جهان است را درنظر نمی گیرند و فقط نق میزنند .حرفهایی که شاید هیچ فایده و هیچ آوردهای روی زمین برای هیچ کسی ندارد فقط یکسری حرفهایی است که عدهای دل شان خنک شود و از آن سمت ما شاهد این هستیم که بسیاری یا در واقع گروهی حداقل از دانشجویان یعنی فعالین دانشجویی هستند که با در نظر گرفتن بیش از حد ملاحظات و شرایط کاری و مسائل و سختیها و ... محافظه کار شدند و تیغ حرف زدن و مطالبات شان بسیار کند شده ، آنها هم مطالبات و حرفهایی که دارند به درد هیچ کسی نمیخورد و هیچ راه جدیدی را باز نمیکند، هیچ بن بستی را نمیشکند و تنها به درد این میخورد که فرد فکر کند که من حرفم را زدم، مطالبه کردم ، نقد کردم.
نامدار یادآورشد: در نظر گرفتن و دانستن و مطلع شدن و اطلاع یافتن از شرایط سختی که یک مدیر در کشور دارد حتما چیز لازمی است در اینکه آدم انصاف را رعایت کند، اما اگر قرار باشد که دانشجویان هم به این واسطه حرفهای فضایی بزنند یا همگام با آن مسئولان شوند به نظر من جنبش دانشجویی از حیص انتفاع خارج است کمااینکه در بسیاری از تشکلهای دانشجویی ما امروز این را میبینیم و این تشکلها بیشتر یک اسم و یک هویت حقوقی پوچ هستند. آسیب دیگری که وجود دارد این است که جریان دانشجویی از ابتدا جریانی مبتنی بر مبانی معرفتی و فکری یک جریان ایدئولوژیک بوده، امروز خودش را محصور و درگیر در مسائل و مشکلات کشور میداند و فقط پیگیری و حالا بالا آوردن آنها در سطح جامعه را جدی میداند و هیچ اهتمامی به رشد ایدئولوژی و به پروراندن ایدئولوژی و به گسترش نگاههای سیاسی و پخته کردن نگاههای سیاسی در بین مردم و مسئولان ندارد.
همراهی جنبش دانشجویی با مردم سطحی شده است
وی خاطرنشان کرد: امروز مواجهه دانشجویان با مردم صرفا همراه کردن شان با ریشههای مسائل و آگاه کردن و همراه کردن شان با مسائلی که خودشان درگیرش نیستند، شده ولی یک گروهی دیگری از مردم درگیر آن با مسئولان هستند. درگیری مان صرفا دلایل مطالبات است، در حالی که ما باید رجوع کنیم به لایه مسائل سیاسی مان و به مسائل سیاسی مان از پایگاه عقیدتی و مکتبی ورود کنیم و تلاش کنیم که آن درک و آن فهم را پختهتر کنیم و یک قدم به جلو ببریم که متاسفانه امروز جریان دانشجویی نیست و امیدوارم که باشد.
مهتاب مهوری، مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه الزهرا و دبیر شورای هماهنگی خواهران تهران در بسیج دانشجویی در ابتدای صحبتهای خود گفت: اگر بخواهیم یک بازخوانی از مهمترین اقدامات جنبش دانشجویی در تاریخ انقلاب داشته باشیم، درمیابیم که جبنش دانشجویی همواره در گلوگاهها نمود و تاثیر داشته است. یعنی در جایی خط قرمز جامعه و حکومت مورد تعرض قرار گرفته و دانشجو به عنوان موذن جامعه وارد ماجرا شده است.
وی در ادامه افزود: در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ میتوان نقطه آغاز این اتفاق را مشاهده کنیم. یعنی همان تجمعاتی ضد نیکسونی که در دانشگاهها تهران به راه افتاد و سه شهید دانشجو در آن دوران دادیم. به عقیده بنده ویژگی مهم تشکل دانشجویی در آن زمان، وحدت دانشجوها در عین تکثر افکار و سلایق بود. در همین دوران بود که تشکل دانشجویی خط مشی خود را نشان میدهد که در نهایت هم به مبارزات انقلابی دهه ۴۰ و ۵۰ میرسد. بعد از انقلاب هم دانشجویان به طرح ریزی ایدئولوژی خود توسط استادی مثل شهید مطهری و دکتر شریعتی پرداختند که از همین جا نیز بود که جریانهای مختلف جنبش دانشجویی بوجود آمد.
جنگ هشت ساله و جهاد سازندگی؛ دو اقدام مهم جنبش دانشجویی دهه شصت
مهوری تأکید کرد: در دوران انقلاب اسلامی نیز وحدت هميشگي جریانهای دانشجویی باعث پیروزی انقلاب شد. پویایی جنبش دانشجویی نیز از مواردی بود که در اوایل انقلاب و بعد از انقلاب فرهنگی بسیار مشهود است. در تسخیر لانه جاسوسی تقریبا یک جریانی از جنبش دانشجویی که تفکرات ضد استکباری داشتند، روی کار آمد که بعدهها منبع بسیاری از تحولات شدند. بعد از تسخیر لانه جاسوسی اتفاقاتی مثل وقوع جنگ تحمیلی که همه آحاد مردم را تحت تاثیر خود قرار داد و در اینجا حضور دانشجویان را در جبهههای جنگ بسیار پررنگ میبینیم و حتی بعضا میبینیم که فرماندهانی از دل همین جنبشهای دانشجویی داشتهایم. بحث جهاد سازندگی که بعد از انقلاب رخ داد نیز بخشی از فعالیتهای جنبشهای دانشجویی بود.
جنبشهای دانشجویی در گلوگاهها، همواره خود را نشان داده است
دبیر شورای هماهنگی خواهران تهران بسیج دانشجویی بیان کرد: در سالهای اخیر به تناسب اتفاقات و فضای سیاسی و فرهنگی کشور یک خط مشی کلی را جریان دانشجویی دنبال کرده، به این صورت که ایده آلها و اهداف انقلاب اسلامی را تعریف کرده و یک دور نمایی را ترسیم کرده است در واقع جريان دانشجویی در این سالها به دنبال تعریف آرمانها و خط و مشی رسیدن به آنها بوده است. اما در همین سالها نیز جنبشهای دانشجویی در گلوگاهها، همواره خود را نشان داده است.
مهمترین رویکردی که جریان دانشجویی باید داشته باشد، رویکرد مردم محوری است
وی یادآور شد: درحال حاضر اگر بخواهیم نقش جنبش دانشجویی را بررسی کنیم، باید بگوییم جنبش در این سالها بیشتر دنبال تببین ارمانهای انقلاب اسلامی به صورت جزئیتر بوده است. به عقیده بنده در سالهای پیش رو دیگر وقت آن رسیده که جنبش دانشجویی برای رسیدن به اهداف به کمک انقلاب بیایید که در سه سطح میتوان اقدامات جریانهای دانشجویی را بستهبندی کرد. سطح اول بحث تشخیص اولویتها، مسئلهیابی و سپس حل مسئله است. مهمترین رویکردی که جریان دانشجویی باید داشته باشد، رویکرد مردم محوریست. یعنی اولویت دادن کارها بر اساس خواستههای مردم و آن قشری که میتواند بین مردم و حکومت قرابت ایجاد کند، همین جریانات دانشجویی هستند و این مهم محقق نمیشود مگر این که جنش دانشجویی هم بعد متخصص بودن و هم بعد مسئولیتپذیر بودن را در خود تقويت کند. لازمه این امر هم پای کار بودن جنبشهای دانشجویی تا رسیدن به هدف است. مثل همین مسئله خصوصیسازی که توسط جنبش دانشجویی در نهایت به اهداف خود رسید و مشکلات مردم را حل کرد.
جریان دانشجویی باید زوایای پنهان حوادث را برای مردم تببین کند
مهوری با تأکید بر مسئله تبیینگری توسط جنبش دانشجویی گفت: سطح دومی که برای حرکت فعلی جنبش دانشجویی وجود دارد، بحث تببینگری و تنبه دادن جامعه و مسئولان در هنگام تجاوز به خط قرمزهاست که لازم است در این مواقع جریان دانشجویی زوایای پنهان آن حوادث را برای مردم تببین کند. همان طور که حضرت آقا نیز در سخنان خود درباره اهمیت جهاد تببین بود و این رسالتی است که همواره برای دانشجویان وجود دارد. سطح سوم کادرسازی جنبشهاست. بحث کادرسازی نیز در جنبشهای دانشجویی بسیار مهم است. چرا که جنبشها باعث رشد دانشجویان و آماده سازی آنان برای تبدیل شدن به نیروی متخصص انقلاب اسلامیست. اگر این کادرسازی انجام شود دیگر روزی نمیرسد که به دلیل کمبود نیروی انقلابی و متخصص از کسی بخواهیم از ریاست قوهای انصراف دهد و ریاست قوهی دیگری را به دست بگیرد.
هرچه به گذشته جنبش دانشجویی نزدیکتر میشویم، مبانی اندیشهای آنان قویتر بوده است
این فعال دانشجویی در ادامه اظهار کرد: چهار نقد جدی به جریان دانشجویی وارد میشود که اگر این چهار نقص رفع شود میتوان شکوفا شدن جریان دانشجویی را در حل مسئله مردم ببینیم. نقد اول، ضعف در مبانی فکری و اندیشهای است. به عقیده بنده هرچه به گذشته جنبشهای دانشجویی نزدیکتر میشویم، میبینیم که مبانی اندیشهای آنان قویتر بوده است. البته دسترسی به منابع و افراد جدیتر نیز در این امر بی تاثیر نبوده است. اما باز هم به عقیده بنده اگر این جریان دانشجویی متوجه ضعف خود در این زمینه شود میتواند این مشکل را حل کند. برای مثال در حوزه عدالت به علت ضعف در مبانی فکری یک سری خوانشهای غلطی از عدالت در جریان دانشجویی میبینیم که هرچند خیرخوانه هم باشد هم نتوانسته تا به خوبی حل مسئله کند.
هنوز جریان دانشجویی نیاز دارد تا تخصصیتر عمل کند
همچنین در ادامه صحبتهای خود افزود: بحث دومی که در نقد داریم. عدم فهم درست میدان و تشخیص اولویتهاست. یعنی در مواردی بعضا به جای جریانسازی، تحت تاثیر جریانهای موجود قرار میگیریم. مخصوصا در بحث تشخیص اولویتها که خودمان هنوز میدان را به خوبی نفهمیدهایم. البته این موضوع هم به تجربه نیاز دارد و هم باید سواد جریانات را ارتقا بدهیم. بعد سوم این است که هنوز جریان دانشجویی نیاز دارد تا تخصصیتر عمل کند. چون معمولا فعالیتهای دانشجویی پراکنده است و فرد به سختی در یک مسئلهای به قله میرسد. در حالی که نیاز داریم تا کادرسازی به خوبی در جریانات دانشجویی اتفاق بیفتد.
عدم همبستگی و اتحاد در جریانات دانشجویی
مهتاب مهوری در پایان صحبتهای خود گفت: نقد چهارمی که به جریانات دانشجویی وارد است عدم همبستگی و اتحاد در جریانات است. در سالهای اخیر نیز میبینیم که به دفعات دچار تنشها میان جريانات مختلف دانشجویی شدهایم. درحالی که اگر به یک گفتمان واحد در مسئلهای برسیم. میتوان به حل مسئله و مطالبه گری برسیم. اما گاهی ان قدر درگیر دعواهای داخلی میشویم که به حل مسئله نمیرسیم.