گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی؛ هرکسی که گذرش در این روزهای میانه شهریور به مشهد افتاده باشد میتواند گواهی دهد که هوای این شهر، خاصه از اذان مغرب به بعد، حسابی سرد میشود. سوز دارد بادِ تنلرزانش تناسبی با لباسهای نازک تابستانی ندارد. برای همین است که اکثر مسافرانِ شهریوریِ مشهد، همان شب اول با یک غافلگیری اساسی روبرو میشوند و از اینکه با خودشان یکی-دو لباس گرم همراه نکردهاند احساس حسرت میکنند. من هم یکی از همان مسافران غافلگیرشده بودم. نه شب اول، که همان عصر روز اول و وقتی به درِ ورودیِ اردوگاهِ فرهنگی-آموزشی امامرضا(ع) رسیدم از خنکای هوای مشهد غافلگیر شدم.
قرار ثابت «سیدی»
اردوگاه، جایی مشرف به کوههای اطراف مشهد و نزدیک به کوی «سیدی» ساخته شده. اردوگاهی که تقریباً در تمام طول تابستان امسال خالی از دانشجو نبود. چه طرح ولایت کشوری، چه بیشمار طرح ولایتهای استانی و چه دورههای ریز و درشت دیگری که ذهنِ دانشجوها را برای یک سال تحصیلی مهم دیگر، پر میکنند؛ بسیاری از این دورهها، مهمان مشهد هستند و اردوگاه امامرضا(ع) میزبانشان.
«نباء» اما در میان همه این دورهها چیز دیگری بود. دورهای تازه و خلاقانه که در سال97 برای نخستین بار برگزار شد و احتمالاً آنقدری به جان و دلِ شرکتکنندگانش چسبیده که سالهای بعد هم تکرار شود. «نباء» اجتماع رسانهای ِ بروبچههای بسیج است. یک دوره شش روزه که تمام و کمال به «رسانه» و ابعاد آن برای یک تشکل دانشجویی میپردازد. یک دوره فشرده و متمرکز که میخواهد از دانشجویان انقلابی، دانشجویانِ انقلابیِ رسانهفهم بسازد.
نباء به روایت آقای «خشت خام»
دوره از نهم شهریورماه و با حضور علی فروغی، مدیر جوان شبکه سه سیما، آغاز شد. همان روز اول، بچهها میزبان یک چهره جنجالی و دوستداشتنی هم بودند. حسین دهباشی، کمتر از 24 ساعت پس از حضور در جشن 5سالگی «دکترسلام»، بارش را بست و عازم مشهد شد تا مهمان یک روز از «نباء» باشد. هم برای بچهها سخنرانی کرد و هم در انتهای روز اول دوره یک گعده مفصل داشت و به سوالات پرشمار بچهها جواب داد و البته آخرش آنقدر کیفور شد که در دو توییت، حسابی از بروبچههای «نباء» تعریف کند.
یک تمرین اساسی
«نباء» حاصل یک دغدغه بود. دغدغه جمعی از فعالین فعلی و سابق بسیج چند دانشگاه مهم تهران. که خلا بزرگ «رسانهشناسی» را در میان بسیجهای دانشجویی احساس میکردند و از ضعف مفرط بسیاری از تولیدات رسانهای بسیج دانشجویی مطلع بودند. «نباء» قرار بود برای یک بار هم که شده، سیر تا پیاز تولید یک محتوای رسانهای موفق را یادِ بچههای بسیجی بدهد. در همان ابتدای دوره، شرکتکنندگان دو گروه شدند. یک گروه مامور تولید «کلیپ» شدند و یک گروه مامور طراحی «نشریه». گروهاولیها باید در طول دوره، با استفاده از کارگاهها و کلاسها و آموزشها، کلیپ میساختند و گروه دیگر، باید نشریه بیرون میدادند. هر تیمِ سه-چهار نفره باید تمام طول دوره را به خوب شنیدن و خوب یاد گرفتن و خوب ساختن میگذراند. نباء، یک مانور رسانهای بود. یک تمرین جدی و فشرده برای نقشآفرینی موثر در دوران سال تحصیلی. یک تلاش جمعی برای فهمیدن رسانه و اهمیتِ گریزناپذیر آن.
فراتر از فشردگی
آنچه در بسیج دانشجویی زیاد برگزار میشود، دوره و کارگاه و نشست است اما احتمالا در میان همه دورهها و کارگاهها و نشستهای بسیج، نباء از جهت فشردگی یک چیز دیگر باشد. بچهها باید حوالی 7 صبح با نوای خوشِ یکی از اعضای تیم تدارکات اردو، از خواب بلند میشدند و از 8 صبح سر کلاس میرفتند. 8 تا 10، و 10 تا 12 دو نوبت کلاس صبحشان بود. تا 15:30 وقت استراحت و دوباره از 15:30 تا 17:30 و از 17:30 تا 19:30 دو نوبت کلاس دیگر. بعد اذان مغرب هم یک «گعده شبانه» با حضور چهرههای برجسته رسانهای. از حسن شمشادی تا علی صدرینیا. این میزان فشردگی بالا باعث شد محتوای زیادی در طول دوره شش روزه «نباء» به شرکتکنندگان منتقل شود اما فرصت فکر کردن و رمقِ هضم کردنِ این محتواهای فراوان از بچهها گرفتهبود! دور بودن اردوگاه از مرکز شهر مشهد هم در کنار این فشردگی شدید باعث میشد جز همان یکی-دو برنامه دستهجمعی، کسی نتواند بیشتر از بقیه از زیارت حضرت رضا(ع) بهره ببرد و تشرفات طولانی به حرم داشته باشد. البته که نباء، یک دوره آموزشی بود نه یک سفر زیارتی و همین که سایه حرم رضوی بالای سر بچهها بود، برکت کارشان را بیشتر و بیشتر میکرد.
غیبت ممنوع
حساسیت کادر برگزاری دوره به استفاده حداکثری بچهها از طرح هم در نوع خودش جالب بود. حضور و غیابها کاملا جدی و حتی جدیتر از کلاسهای درس و دانشگاه دنبال میشد. دو جلسه غیبت در کلاسها مستوجب عقوبت سختی بود و هزینه رفت و برگشتِ دوره را از فرد غایب میستاند. غیبت بیش از 4 جلسه هم به معنای انصراف از دوره و اخذ تمام هزینهها از فرد خاطی بود! این نظارت جدی باعث شد احتمالا هدررفت منابع مالی در «نباء»، کمترین حد ممکن باشد. بروبچههای رسانهای در مدل برگزار کردن یک دوره آموزشی هم خلاقانه و جدی عمل کرده بودند.
از ایتان تا سفیر
«نباء» به همت سازمان بسیج دانشجویی برگزار شد اما منحصر به این سازمان نماند. بسیاری از گروهها، مجموعهها و هستههای رسانهای انقلابی به کمک سازمان بسیج آمدند تا «نباء» از جهت محتوا، چیزی کم نداشته باشد. بروبچههای اندیشکده «ایتان» و موسسه «گام» کار تامین بخشی از محتوای دوره را بر عهده داشتند و رفقای «سفیرفیلم» هم در بُعد فنی و حرفهای به کمک نباء آمدند. تعریف از خود نباشد، snn هم تلاش کرد تا حد امکان به «نباء» کمک کند و در کنار تیم جوان برگزارکننده دوره قرار بگیرد. خلاصه اینکه بسیاری از رسانهها، هستهها، گروهها و موسسههای انقلابی در کنار هم به برگزاری «نباء» کمک کردند و همین موضوع، یکی از اتفاقات خوب این دوره بود.
رزمایش سختِ جنگ نرم
«نباء» با همه قوتها و ضعفها، با همه فشردگیها و پیچیدگیها، با همه خوبیها و بدیها پنجشنبه گذشته به پایان رسید. دورهای با حضور 200 نفر، یا بهتر است بگویم حدود 70-60 «تیم» رسانهای از دانشگاههای مختلف کشور. که آمده بودند هم سواد و دانششان در حوزه رسانه را افزایش دهند و هم تولید یک محصول رسانهای باکیفیت را- با مشاوره اساتید و صاحبنظران رسانه- تمرین کنند. «نباء» میتواند در کنار طرح ولایت و بقیه دورههای موفق و مهم، در تقویم سالانه بسیج جای گیرد و تبدیل به قرار ثابتِ همهی آنهایی شود که خودشان را برای نبرد در میدان ِ سختِ جنگِ نرم، آماده میکنند.
هوای شبهای مشهد، شاید در آخرین روزهای تابستان سوزدار و سرد باشد اما حضور بچههای دغدغهمند و انقلابی میتواند به همه چیز حرارت بدهد و سرمای هوا را به گرمای یک هفته فعالیت جدی و مستمر و باانگیزه در راه انقلاب تبدیل کند. مشهد، در این شبهای سرد، حال و هوایی گرم داشت. زیر سایهی حضرت آفتاب، جوانان انقلابی مشغول رزمایش بودند و گرمِ آماده شدن برای جنگ رسانهای.