برخی جریانات غیرواقعبینانه در توجیه مشکلات از نفی کارنامه رهبری و نظام سخن میگویند، بدون آنکه برای اصلاح وضعیت موجود و اصلاح لایههای مختلف نظام تلاش کنند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمدصادق شهبازی؛* جریانی، در توهم دفاع از ولایت، هرگونه نقد، پاسخخواهی، دادخواهی و اصلاح سیستم را ضدیت میشمارد و اگر از سوپور سر کوچه هم انتقاد شود، میگوید سوپور زیرمجموعه سرسوپورهاست، او ذیل شهرداری و... تا رهبری و امام زمان جلو میرود؛ لذا انتقاد از نحوه جمعآوری زباله در فلان کوچه، در حکم محاربه با امام زمان است! از تقدم ولایت بر عدالت، ولایتبسندگی، تسری ولایت و... سخن گفته و در نهایت اشکالات را توجیه میکنند.
جریان دیگر، همه ناکارآمدیها و عقبگردها را به رهبری و نظام نسبت میدهد.
هر دو نگاه یک پایه و نتیجه دارند؛ انگار شأن و سیره رهبری دخالت در تمام امور کشور است یا رهبری مستقل از اراده مردم و مسئولین در تمامی تصمیمگیریها میتواند دخالت کند. مردم، نخبگان و مسئولین عناصری منفعلاند و مانند ربات بهوسیله رهبر هدایت میشوند. در یک کلمه تعریف سلطنتی از حکومت اسلامی و ولایت ارائه میدهند.
هر دو جریان، با منفعل انگاشتن مردم، مسئولین و نخبگان، مسئولیت را از خود سلب، عافیتطلبی را توجیه، امکان نقد و اصلاح را منتفی میکنند. غیرواقعبینانه در توجیه/ نفی کارنامه رهبری و نظام سخن میگویند، بدون آنکه برای اصلاح وضعیت موجود و اصلاح لایههای مختلف نظام تلاش کنند. درنهایت تنها به حفظ وضع موجود کمک کرده و نارضایتی مردم را افزایش میدهند.
ولایت نه یک سیستم سلطنتی بالا به پایین که نظامی دوطرفه است، رهبری جهتگیریهای کلی را مبتنی بر آموزههای دینی اعلام کرده و بر اساس ظرفیتی که مردم، نخبگان و مسئولین از خود نشان میدهند، جمعبندی کرده و نظام را پیش میبرد. زمانیکه ظرفیت عمومی هست مثلاً انرژی هستهای حق مسلم میشود و زمانیکه ناکارآمدی اقتصادی و درگیری در بحثهای سیاسی مردم را خسته کرده، نرمش قهرمانانه و حتی اجازه به اصرار مسئولین به عقبنشینی از بعضی خط قرمزها. مردم و نخبگان در این چارچوب، وظیفه ظرفیتسازی، امربهمعروف و نهیازمنکر و دادخواهی مظلوم را برعهده دارند.
رهبری کنونی جمهوری اسلامی، ضمن حمایت از مسئولین حاکم در دورههای مختلف (که تغییرات ۱۸۰ درجهای داشتند)، خود جهتگیریهای اصلاحی را در هر دوره طرح کرده و پیگرفته است. طرح و پیگیری عدالتخواهی و مقابله با فقر و فساد و تبعیض، مقابله با جنگ نرم دشمن برای تغییر محاسبات مردم و مسئولین، پیگیری آرمانهای بزرگ رو به جلویی مانند پیشرفت، تمدن اسلامی و نهضت تولید علم؛ آنهم در دورههایی که این گفتمانها موردتوجه نبوده نمونه آن است.
از سوی دیگر آیتالله خامنهای پیشتاز مسئولین در ارتباطگیری با مردم و نخبگان بوده و نهتنها خود مستقیماً پای صحبتهای مردم و نخبگان نشسته، بلکه آزادترین و تندترین جلسات جمهوری اسلامی را آنهم در ملتهبترین دورانها با جوانان و نخبگان داشته است؛ نظیر جلسات جنجالی پرسش و پاسخ با گردانندگان نشریات دانشجویی و دانشجویان دانشگاههای تربیت مدرس و شهید بهشتی. متعدد هم سخنرانان دیدارهای دانشجویی و نخبگان یا افرادی خودجوش از درون جمعیت بلند شدهاند و رهبری ضمن تحمل نقد تلخ طلبکارانه و بعضاً نفی آنان، منطقی و مستدل تندترین نقدهای آنان را پاسخ گفته و خود رأسا در بسیاری موارد در سخنرانیهای عادی دیگر خود، با شبهاتی ازایندست در افکار عمومی مواجه شده است و حتی از اشتباه خود و نظام در مواردی سخن گفته است.
پرسش و نقد رهبری و نظام ممنوع نیست و حتی خود رهبری در موارد متعدد آن را تجویز کرده است؛ اما مسئله و اولویت اصلی پیگیری عملکرد مسئولینی است که جهتگیریهای درست نظام و رهبری را پیگیری نمیکنند، اقدامات اصلاحی انجام نمیدهند، حتی علناً خلاف جهت آن حرکت میکنند. بعضاً در موضع اپوزیسیون قرار میگیرند یا انتساب خویش به رهبری یا منصوب بودن از جانب رهبری و... را دستاویزی برای فرار از پاسخگویی و توجیه عدم انجام حرکات اصلاحی قرار میدهند، یا با طرح مسائل دسته دوم و حاشیهای از هر اقدام اصلاحی شانه خالی میکنند یا راه آن را میبندند.
بدنه منفعل متدین و حزباللهی نیز بهجای پیگیری این جهتگیریها از مسئولین و فعالیت در این مسیر منفعلانه عمل کرده و برای خوبش توجیهاتی از این جنس میتراشد و در یکی از دولبه قیچی مینشیند.
بجای آنکه، چون بنیاسرائیل به رهبری بگوییم تو و خدایت با هم بجنگید و ما سر جای خودمان هستیم این پرسش را از مسئولین و از خود بپرسیم که ما برای این جهتگیریها و مشکلات چه کردهایم؟ آیا جهتگیریهای درست را پیگیری کردهایم؟ آیا برای رهبری ظرفیت ساختهایم که بتواند ورود مؤثرتری بکند؟ که یکی از این موارد اصلاح، شفافیت و نظارت عمومی بر نهادهای ذیل رهبری و سایر نهادهای عمومی غیردولتی است.