استاد مرد سیوسه ساله دانشگاه الزهرا کلیشههای جنسیتی را کنار زده و باوجود همه موانع، به دنبال نگاه اسلامی و درست به زنان و امر جنسی در اجتماع، به این حوزه ورود کرده و بسیار هم موفق است.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- مژگان صلائی؛ استاد جوان سیوسه ساله دانشگاه الزهرا کلیشههای جنسیتی را کنار زده و علیرغم همه موانع، به دنبال نگاه اسلامی و درست به زنان و امر جنسی در اجتماع، به این حوزه ورود کرده و بسیار هم موفق است. به سراغ این استاد جوان، آقای دکتر محسن بدره، عضو هیئت علمی گروه مطالعات زنان دانشگاه الزهرا رفتیم و درمورد ورود مردان به مسائل حوزه زنان با وی گفتگو کردیم.
با دوست عکاسم وارد دفتر استاد شدیم. دانشجویی در حال مشاوره گرفتن بود و ما هم برای اینکه نفسی چاق کنیم و خود را برای گفتوگوی آماده کنیم چند دقیقهای را با کمال میل منتظر ماندیم. پس از دقایقی، استاد با ادبی ستودنی به پیشواز ما آمد.
به عنوان مقدمه، درمورد کودکی و نوجوانی و بهطور کلی قبل از ورودتان به دانشگاه بفرمایید.
متولد استان کهگیلویهوبویراحمد هستم. در دبیرستان ریاضی-فیزیک و در دانشگاه علوم انسانی و اجتماعی خواندم. دکتری جامعهشناسی قبول شدم و آن سال به دلیل پذیرش در گرایش مطالعات زنان، این رشته را انتخاب کردم و برای مقطع دکتری در رشته مطالعات زنان تحصیل نمودم. رساله دکتریام راجع به نویسندگان موسوم به فمنسیت اسلامی و در حال چاپ است. حوزه علاقهام ارتباطات و فرهنگ بوده و تعداد زیادی از ترجمهها ونوشتههایم راجع به فرهنگ و ارتباطات و به طور خاص فلسفه ارتباطات هستند. یک بخشی که بیشتر در آن درگیر و فعال هستم، حوزه زنان و خانواده و جنسیت و سکسوالیته است. در این زمینه چند ترجمه و تالیف دارم که ترجمههایم منتشر شدهاند و تالیفها زیرچاپ هستند.
چند ترجمه از رمانهای مرتبط با زنان و تعدادی مقاله از شما دیدهام. درمورد تالیفات و ترجمههایتان بیشتر توضیح دهید. مقالهها مربوط به دوره دکتری من بود و درمورد ترجمهها، سه ترجمه ادبی هست که درون مایه کلیشان بحث زنانگی ومسلمانی است؛ تجربه زیسته زنان مسلمان در غرب. رمان «بهم میاد؟!» ترجمه رمان انگلیسی از یک خانم استرالیایی فلسطینیالاصل به اسم رنده عبدالفتاح است و تجربیات یک دخترخانم مسلمان را دراسترالیا روایت میکند که تصمیم میگیرد حجاب بپوشد و اتفاقاتی که در زندگی روزانهاش پیش میآید را روایت میکند. کتاب به چاپ دهم رسیده که احتمالا چاپ جدید هم قرار است باز امسال داشته باشیم.
کتاب بهم میاد؟! داستان زندگی دختر مسلمان استرالیایی است که تصمیم می گیرد برای همیشه یک مسلمان محجبه شود و با واکنش های متفاوتی از طرف اطرافیان مواجه می شود
همچنین کتاب عشق زیر روسری؟ بله آن هم نوشته شلینا زهرا جانمحمد است که در لندن زندگی میکند. فارغالتحصیل آکسفورد و در جستوجوی زندگی متاهلی است که داستان را به عنوان یک دختر مجرد روایت میکند. «عشق زیر روسری» زندگی واقعی نویسنده است. کتاب دیگر...
«زیر حجاب های مات زنان مسلمان دل هایی تپنده هست و رؤیاهایی از عشق، پندار هایی آکنده از حکایت های پریان و شاهزاده ها و خوشبختی ای که خواهد آمد ...» «عشق زیر روسری» داستان بخشی از زندگی دختری آسیایی الاصل در لندن است که به روش سنتی و المان های شرقی برای انتخاب همسر درگیر رسوماتی بسیار نزدیک به آنچه که در کشور ما نیز وجود دارد، است.
مسجد پروانه؟ بله. نوشته خانم جی ویلو ویلسون هست و تجربیات خودش را از سفر به مصر و عاشقشدن و مسلمانشدن و زندگی در مصر و چالش ها و خوشی هایی که داشته بازگو می کند، این کتاب هم سرگذشتنامه است.
رساله دکتری من با عنوان «گفتوگویی میان اسلام و فمینیسم، تحلیل و نقد مبانی معرفتی فمنسیم اسلامی» منتشرخواهد شد و کتاب دیگری هم زیر چاپ است به نام: «پیشگیری از جرائم جنسی علیه کودکان» که راهنمایی برای والدین و مربیان است.
«یک مسجد جواهری کوچک که سنش بیشتر از خود زندان می نماید. مناره گچ بری شده اش مثل دستی که برای کمک بلند شده باشد، از دیوار زندان بالا رفته است. مسجد هم مثل زندانی ها، بدون هیچ دلیل خاصی و صرفا به این علت که سر راه بوده است در دام افتاده.»
فضای کتابهایی که ترجمه کردید فضای زندگی خانمهایی که در غرب قصد سنتشکنی دارند را ترسیم میکند؛ یکی برای ازدواج، یکی برای حجاب، یکی مثل مسجد پروانه قصه خاص خودش. چرا سراغ چنین قصههایی رفتید؟ با توجه به اینکه فضای این شخصیتها دور از جامعهای است که ما در آن زندگی میکنیم، دلیل شما برای ترجمه این آثار و عرضه آن به جامعه چیست؟
بحث پوشش در جامعه را برخی فقط بهعنوان یک حکم نگاه میکنند که باید صورت پذیرد و تمام ظرافتهایش دیده نمیشود. زمانی که یک خانم تصمیم به پوشش یا عدم پوشش میگیرد، این انتخاب با فهمش از دیانت و جامعه چه نسبتی دارد؟ با هویت و شخصیت خودش چه نسبتی دارد؟
در جامعه ما آنطور که باید به بحث زنانگی، بهعنوان امر اجتماعی پرداخته نمیشود. گاهی سیاسیاش میکنیم. به پدیدهای که کاملا روانشناختی-اجتماعی است، صرفاً به عنوان یک امر سیاسی نگاه میشود؛ مانند پوشش، زیست جنسی زنان و... گاهی بهعنوان یک امرِ صرفاً در چارچوب احکام دینی، و گاهی هم بهعنوان یک امر کاملا سیاسی نگاه میشود، اما آنچه عملاً اتفاق میافتد یک امر روانشناختی-اجتماعی است، یعنی یک تجربه زیسته پشت هر پدیدار جنسیتی وجود دارد که نباید نادیده انگاشت. آن هم برای خانمها که حساستر و پیچیدهتر هستند.
بحث پوشش در جامعه را برخی فقط بهعنوان یک حکم نگاه میکنند که باید صورت پذیرد و تمام ظرافتهایش دیده نمیشود. زمانی که یک خانم تصمیم به پوشش یا عدم پوشش میگیرد، این انتخاب با فهمش از دیانت و جامعه چه نسبتی دارد؟ با هویت و شخصیت خودش چه نسبتی دارد؟
مسئله من تجربه زیسته دختران و زنان مسلمان بود، آن هم به طور خاص در غرب. آنجا میتوانند انتخاب کنند که به هر نحوی که مایلند باشند. چرا انتخاب میکنند که محجبه باشند؟ حرف من بحث نسبت زنانگی و مسلمانی است. گاهی که از دیانت صحبت میکنیم پیچیدگیهای جنسیتی و شیوه جنسی را در آن نمیبینیم.
اشاره کردید که قبل از دکتری مطالعات زنان شما کارشناسی و ارشد را در رشته فرهنگ و ارتباطات گذراندهاید. چه شد که از فرهنگ و ارتباطات به مطالعات زنان رسیدید؟ بله در کارشناسی و ارشد عنوان رشتهام فرهنگ و ارتباطات بوده است و از کارشناسی تا دکتری در حوزه علوم اجتماعی بودهام. البته در این زمینه میان رشتهای خواندم و تسلط به چند زبان یافتم و همیشه به ادبیات توجه داشتم. شاعر بوده و هستم و مطالعات اسلامی و زبان عربی هم کار میکردم. یعنی یک حوزه کلی علوم اجتماعی داشتهام و در کنارش یک زمینه مطالعه میان رشتهای و مطالعات اسلامی. در نهایت دکتری هم تلفیق این دو بود.
چه لزومی دارد که آقایان به مسائل حوزه زنان ورود کنند؟ به نظر شما چیز عجیبی هست؟
شاید عجیب نباشد، ولی چه لزومی دارد؟ به عنوان یک رشته دانشگاهی؟
هم رشته دانشگاهی هم پژوهشگری در این زمینه. واقعا لزومی دارد؟ چون آقایانی که در حوزه مسائل زنان مطالعه و پژوهش میکنند خیلی بیشتر است از خانمهایی که متخصص حوزه مردان باشند یا مسائل مردان برایشان اهمیت داشته باشد و در این حوزه تحصیل کنند. حضور مردان در بحثهای مدیریتی وسیاستگذاریهای کلان حوزه زنان و همچنین در پژوهشها همیشه بوده است؛ یعنی امرجدیدی نیست. مثلا کتاب شهید مطهری. ۵۰ یا ۶۰ سال پیش یک روحانی مجتهد شیعه در مجله زن روز که یک صفحهاش از رژلب و لباس خاص مطلب دارد، صفحه بعدش مقاله این مجتهد شیعه قرار گرفته است.
اما بهعنوان رشته تحصیلی، من اگر تنها دکتری مرد مطالعات زنان در ایران نباشم، جزو دو سه نفر هستم. کنکور جامعهشناسی که دادم سه گرایش قبول شدم؛ یکی جامعهشناسی سیاسی بود که رشته کاملا مردانهای است.
البته نمیشود در دنیای امروز گفت: کاملا مردانه است...
اگر قرار هست اتفاق مثبتی راجع به حقوق زنان، جایگاه زنان، شأنیت زنان و زیست اجتماعی زنان بیافتد، فقط خود خانمها نمیتوانند رقمش بزنند
در فضای ایران مردانهتر است. دوستانم میگفتند تو که جامعهشناسی سیاسی قبول شدی برای چه مطالعات زنان را انتخاب کردی؟ یعنی تاحدی همین حس شما را داشتند. این رشته برای من معنا داشت و دارد. سالها قبل از آن مطالعاتم را در حوزه جنسیت و خانواده و سکسوالیته و فرهنگ جنسی شروع کرده بودم و کار میکردم. مصاحبت با دکتر ابراهیم فیاض که استاد مردمشناسی ما بودند باعث شد من بیشتر علاقهمند بشوم. سرِ کلاسهای جامعهشناسی و مردمشناسی ایشان بحث سکسوالیته پررنگ بود، البته نه فقط امر جنسی، بلکه امر جنسیتی و بحثهای مربوط به آن. اگر میخواهیم نگاه جامع داشته باشیم، این حوزه مطالعاتی هست که اتفاقاً انحصار جنسیتی در آن معنا ندارد و جواب نمیدهد. اگر قرار هست اتفاق مثبتی راجع به حقوق زنان، جایگاه زنان، شأنیت زنان و زیست اجتماعی زنان بیافتد، فقط خود خانمها نمیتوانند رقمش بزنند [و همراهی مردان را هم میخواهد] و در بُعد معرفتی نمیتوانند چشمانداز لازم را به دست بیاورند. همینطور در بُعد کنشی این نیاز است که وقتی از حقوق زنان صحبت میکنیم، این حقوق را بیشتر یک جامعه مردانه باید رعایت کند؛ یعنی شما نمیتوانید از مردان تغافل کنید که تربیت نشوند، آگاه نشوند، فرهنگسازی و ذهنیتسازی برایشان اتفاق نیافتد و انتظار داشته باشیم حقوق خانمها خوب رعایت شود.
دلیل کافی نبودن زنان برای بُعد معرفتی چیست؟ فرض کنید امری به اسم خانواده، اگر این امر جامع را فقط آقایان مطالعه کنند، بارها و بهکرات هم مطالعه کنند، نمیتوانند چشمانداز کاملی داشته باشند؛ چون آقایان زیست زنانه را آنطور که زنها میفهمند، درک نمیکنند؛ بنابراین باید نگاه زنانه را در فهم جامعه دخیل کنید، همانطور که نگاه مردانه را هم در فهم جامعه زنان باید دخیل کنید. چرا؟ چون درحقیقت یک امر انسانی دارید، نمیگویید امر زنانه یا امر مردانه!
من به یک جمله از شهید بهشتی برخورد کردم که میگویند «وقتی اسلام در پوشش زن و مرد و رفتار آنها سختگیری میکند، این تنگنظری نیست؛ وسعت نظر است. اسلام نمیخواهد معنویت انسان در زبالهدانی جنسیت قربانی شود، آنچه ما از اسلام آموختیم این است که روابط اجتماعی فارغ از جنسیت باشد.» نظر شما در این مورد چیست؟
ببینید نگاه اسلام به امر جنسی یک نگاه واقعی و متعادل است، یعنی نمیخواهد امر جنسی را سرکوب کند و نیز نمیخواهد کاملاً بیقاعده و بیهنجار باشد. بهجای اینکه در یک سرِ طیف تبدیل به عقده شود یا در آن سرِ دیگر تبدیل به هدررفت انرژی اجتماعی، قرار است تبدیل به انرژی ساخت اجتماعی شود. به همین خاطر یک نگاه میانهای وجود دارد: نه کمونیست جنسی و نه رهبانیت.
یکی از رفتارهایی که امنیت روانی خانمها را بهخطر میاندازد متلک انداختن است. چرا اتفاق میافتد؟ کسانی را داریم که جامعه نتوانسته اینها را مدیریت کند که درست تربیت و ارضای جنسی شوند و امر جنسی برایشان در همه ساحتهای زندگی منتشر و پراکنده است
در اسلام امر جنسی اتفاقاً محترم شمرده میشود و برخی سختگیریهایی که در فرهنگ دینی است لزوماً در واقعیت اسلام نیست؛ یعنی نگاه اسلام نگاه متعادلی است. امر جنسی یک حیطه و قلمرو خاص باید داشته باشد که به ارضا کامل برسد. مثلاً ادبیات ما قدری آلوده شده است، چون ارضا جنسی اتفاق نمیافتد و سرریز میکند درهمه چیز! در رانندگی، در خشونتها، در دعواها، در اعتیاد، در مصرف الکل و... یک مسئله بغرنج فرهنگی هست به نام متلک! یکی از رفتارهایی که امنیت روانی خانمها را بهخطر میاندازد همین است. چرا اتفاق میافتد؟ شما کسانی را دارید که جامعه نتوانسته اینها را مدیریت کند که درست تربیت و ارضای جنسی شوند و امر جنسی برایشان در همه ساحتهای زندگی منتشر و پراکنده است. امر جنسی باید در فضای خصوصی ارضا شود و به رسمیت شناخته شود. باید در موردش آموزش جنسی داشته باشیم. پیشگیری از جرایم جنسی باید وجود داشته باشد. ما باید در مورد امر جنسی در دانشگاهها و مدارس گفتگو کنیم و پدیدۀ اجتماعیاش را از حالت تابو دربیاوریم.
این تابوشکنی که میفرمایید برخلاف آموزههای اسلام نیست؟ تابوشکنی در عمل جنسی نه، در امر جنسی! امر جنسی یک امر مهم است و در جامعه خواهناخواه اتفاق میافتد و درموردش خواهناخواه صحبت میشود و آموزش داده میشود و خواهناخواه یکسری پیامدهای اجتماعی دارد. شما باید گفتوگوی مؤدبانه و هنجارمند درمورد امرجنسی را در فضای علمی و تربیتی وارد کنید. این چه نتایجی دارد؟ تابوشکنی آموزش، آموزش رابطه جنسی در هرسنی نیست. این آموزش هنجارمند است. شما باید به پدر و مادرها آموزش بدهید که از پدیده جرائم جنسی علیه کودکان -که اتفاقاً خیلی شایع است و بالای ۹۰ درصد متجاوزین از افراد مورد اعتماد کودک هستند- جلوگیری شود. برای مربیان و والدین و همینطور دختران نیاز است از شبکههایی که دختران نوجوان را وارد شبکه روسپیگری میکند مطلع باشند. باید جامعه واقعیت جنسی را بفهمد. این متفاوت است با آن که تصاویر و آموزشهایی را در اختیار همه بگذارید. واقعیت این است که پیامدهای منفیاش هست، ولی درموردش گفتگو و تحقیق نمیکنیم و در موردش آموزشهای لازم را نمیدهیم، نادیده گرفته میشود و کار خودش را دارد انجام میدهد.
راهحلش از نظر شما که از اساتید این رشته هستید درجامعه ایرانی چیست؟
ما فرض را بر آن میگذاریم که کودکان حالشان خوب است و جرائم جنسی اتفاق نمیافتد، درحالی جرائم جنسی در همه جوامع اتفاق میافتد، درصدش هم خیلی بالاست
راهحل واحد ندارد، ولی شما باید آموزش جنسی داشته باشید. این در بسیاری از سنین به معنای پیشگیری از جرائم جنسی علیه کودکان است. ما فرض را بر آن میگذاریم که کودکان حالشان خوب است و جرائم جنسی اتفاق نمیافتد، درحالی جرائم جنسی در همه جوامع اتفاق میافتد، درصدش هم خیلی بالاست. یک دلیل دیگر آن است که زوجین زندگی جنسی بانشاط و خوبی داشته باشند. وقتی ارضای جنسی درست اتفاق نمیافتد تبدیل به عصبانیت میشود و درنهایت به طلاق و خشونت و خیانت منجر میشود. در هر سِن و مرحلهای یک نحوه از تربیت و آموزش جنسی را باید داشته باشیم.
شما درجایی اشاره کردید که ما در جامعه غریزۀ جنسی را به رسمیت نمیشناسیم و تعریف ما از فرهنگ دچار اشرافیت است. منظور شما از اشرافیت چه بوده؟
جوان سیساله که نیاز به ازدواج دارد، هیچ فردی در جامعه به نیاز او اهمیت نمیدهد. وقتی سن بلوغ جنسی در ایران از ۱۵ تا ۱۳ سالگی باشد، تا میانگین سنی ازدواج که در برخی شهرها ۳۰ سال است، این فرد در این فاصله زمانی چهکار کند؟ به او میگویند که شرایط ازدواجت فراهم نیست، به اصطلاح بسوز و بساز و تحمل کن. این اتفاق پیامدها و آسیبهایی را به همراه دارد؛ به طور مثال چرا در برخی دانشجویان خمودگی و یا افت تحصیلی رخ میدهد؟ تعریف اشرافی یعنی تعریفی که از واقعیت دور است. فرهنگ عامه را نمیبیند که در جامعه چه اتفاقی در حال رخدادن است.
وقتی سن بلوغ جنسی در ایران از ۱۵ تا ۱۳ سالگی باشد، تا میانگین سنی ازدواج که در برخی شهرها ۳۰ سال است، این فرد در این فاصله زمانی چهکار کند؟
در ادامه بحث فرموده بودید که «این گونه جلوه داده میشود که فرد ایرانی غریزه جنسی ندارد، آن را منع میکنیم و در نتیجه آن را نمیبینیم و در مدیریت آن ناتوان میشویم» منظور شما مدیریت کلان است یا فردی؟
هر دو. بحث کلانش این است که باید بهعنوان سیاست اجتماعی نگاه کنیم و باید غریزه جنسی را به رسمیت بشناسیم؛ همانطور که غریزۀ گرسنگی را به رسمیت میشناسیم وبرای آن فکر و برنامه داریم؛ یا غریزه قدرت وخشونت را به رسمیت میشناسیم. غریزه جنسی یکی از قویترین غرایز انسانی و به تعبیر برخی دیگر قویترین غریزه انسانی است. شما نمیتوانید آن را نادیده بگیرید. کودک، نوجوان، جوان، میانسال و حتی پیرمردان و پیرزنان هم غریزه جنسی دارند. در سنینی که ارگانیسم جنسی انسان از کار میافتد تخیل جنسی کار میکند. به همین خاطر نمیتوانیم نادیده بگیریم، چون ارضای غریزه جنسی یک حق انسانی است که با ذهن و مغز نسبت دارد و در بدن کارکرد خاص خودش را دارد. شما تصور کنید برای مثال -استعاره خوبی هم نیست، ولی قدری رساست- از فردا همه سرویسهای بهداشتی را در تهران قفل کنند، تا یک ساعت دو ساعت پنج ساعت حتی تا ده ساعت همه تحمل میکنند، ولی از فردا و پس فردایش در شهر خبرهایی به وجود میآید. این مثال مودبانهای نیست و غریزه جنسی خیلی محترمتر از نیاز به قضای حاجت است. بحث سر این است که اگر هرچیز سرِجای خودش نباشد سرریز میکند در همهچیز. فرض کنید سرِ کلاس که لازم است فضای علمی ومحترمانه و مؤدبانه باشد، فضا جنسی باشد؛ یا در اتوبوس و مترو و در خیابان و... باید ببینیم آرامش غریزه جنسی را در جامعه داریم یا نه؟
با توجه به اینکه یکسری آمار در مورد آزار و اذیت کودکان ارائه دادید وصحبتهایی که درمورد آموزش امر جنسی داشتید، شما موافق آموزش جنسی به کودکان و سند ۲۰۳۰ هستید؟ نه. وقتی از تربیت جنسی صحبت میکنیم، سن با سن متفاوت است و ردهبندی دارد. ما نظریات متفاوتی در مورد تربیت جنسی داریم. اگر این نظریات را یک طیف درنظر بگیریم، در یک سرِ طیف میگویند ما اصلاً نباید تربیت جنسی داشته باشیم و یک سر دیگر طیف میگویند که در تربیت جنسی هیچ هنجاری نباید رعایت شود و به بچه پنج ساله فیلم آمیزش جنسی را نشان میدهند. دو سر طیف وجود دارند. ما متناسب با فرهنگ وهنجارهای دینی و اخلاقی خودمان نیاز به نحوهای از تربیت جنسی داریم که در آن غریزه جنسی به رسمیت شناخته، ارضا و مدیریت شود تا از آسیبها جلوگیری کند.
ما نظریات متفاوتی در مورد تربیت جنسی داریم. در یک سرِ طیف میگویند ما اصلاً نباید تربیت جنسی داشته باشیم و یک سر دیگر طیف به بچه پنج ساله فیلم آمیزش جنسی را نشان میدهند
حالا در سنین کودکی چندان بحث در مورد اطلاعات دادن نیست و بحث پیشگیری از جرایم جنسی علیه کودکان است. این هم بخشی از تربیت جنسی است. کودکی که مورد تجاوز واقع میشود فهمش از امر جنسی تفاوت دارد. یک زمینه جدی به وجود میآید که خودش هم تبدیل به یک متجاوز شود. زمانبندی کودکی-نوجوانی-بزرگسالی بههم میخورد و باعث افسردگی مفصلی میشود. چیزی که من میگویم این است که تربیت جنسی هم با سند ۲۰۳۰ متفاوت است، هم با نظر آقایانی که میگویند اصلاً نباید آموزش جنسی داشته باشیم مخالف است. ما به یک سیاست میانه و معقول نیازمندیم.
آیا کسی هست که آموزههای اسلام در این زمینه را گرفته و چارچوبمند و نظاممند ارائه دهد؟ یک کتاب است به نام تربیت جنسی در اسلام از آقای فقیهی، ولی نمیدانم چقدر موفق این کار را کردهاند.
این که حضورمردان در رشته مطالعات زنان محدود شده، به دلیل سازوکار نظام جذب و ارتقا اساتید است؟ مثلا خانمها به طور ویژه نخواستند و نگذاشتند که آقایان در این رشته ظهور و بروز داشته باشند؟ یا کمکاری آقایان است؟ این عرف بین المللی است که خانمها متولی این امورند و اعضای هیئت علمی در این رشته هستند و پژوهشگر این امرند و گاهی آقایان هم حضور دارند.
فکرمیکنید خانمهایی هستند که در حق دانشآموختگان آقای این رشته (به طور خاص خود شما) اجحاف کنند؟ ما روابط میان گروهی خوبی داریم در فضای علمی.
در فضای گستردهتر؟ من خوشبینم. هر دو استاد راهنمای من خانم بودند، یعنی ارتباط علمی خیلی خوبی داشتیم. به طور کلی بین جامعه مدرسین و پژوهشگران مطالعات زنان هم من واکنشهای خوبی دیدم، ولی سوال هم وجود دارد برای چرایی حضورم.
پس شما موافقید که آقایان ورود جدیتر و بیشتری داشته باشند؟ بله به نظرم یک امر متقابل است. همانطور که ما اگر در مسائل اجتماعی فهم زنانه را دخیل نکنیم نمیتوانیم پردازش دقیقی داشته باشیم، در مسائل زنان هم همینطور است. به همین دلیل من قائل به این هستم که باید رشته مطالعات مردان ایرانی نیز داشته باشیم و زنان هم ورود و کار کنند.