گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، حمیدرضا ابراهیمی؛ دولت بایدن قصد بازگشت به برجام را دارد، اما از سوی دیگر، تداوم برجام - و به تبع تداوم لغو تحریمها - را به انجام «مذاکرات تکمیلی» (Follow-on negotiations) برای توافق بر سر سیاستهای منطقهای ایران و برنامه موشکی منوط خواهد کرد. قدرتهای اروپایی و اتحادیه اروپا نیز با این رویکرد همسو هستند. آنها نیز در آخرین بیانیهها و اظهارات رسمی خود - ضمن حمایت از احیای برجام و استقبال از موضع بایدن - مجددا به ضرورت «مذاکرات تکمیلی» اشاره کردهاند.
طبیعتا، از آنجا که ایران - بحق- مایل به مذاکره بر سر مولفههای راهبردی، برنامه موشکی و صنعت دفاعی بازدارنده خود با غرب نیست- شروط دولتهای غربی برای مذاکرات تکمیلی مستعد ایجاد یک بنبست جدی در فرایند لغو تحریمها و عادیسازی روابط اقتصادی و تجاری ایران با جهان خواهد بود. رسیدن به این بنبست نیز بهنفع هیچیک از طرفین نیست، چراکه به فروپاشی رژیم عدماشاعه، افول وضعیت اقتصادی ایران و درنهایت ناامنی و افزایش تنش در منطقه، با تبعات غیرقابل پیشبینی، منتهی خواهد شد.
اما این بنبست قابل اجتناب است و میشود در چارچوب یک طرح جدید - که در آن هم منافع ایران تامین و هم بهانه غرب ستانده شود- به وضعیت مطلوبی دست پیدا کرد.
طرح پیشنهادی هم بر مبنای اصول ذیل و بدین شرح تعریف میشود:
همانطور که ذکر شد، آمریکا و دولتهای اروپایی خود را نگران سیاستهای منطقه و صنایع دفاعی ایران میخوانند و از سوی دیگر ایران حاضر به مذاکره بر سر این موضوعات با آمریکا و دولتهای غربی - در چارچوب آنچه «مذاکرات تکمیلی» میخوانند - نخواهد بود. در واقع، ایران برای دولتهای فرامنطقهای اهلیت، صلاحیت و اعتباری جهت مداخله در امور امنیتی منطقه قائل نیست و از اینرو در چنین مذاکراتی هرگز مشارکت نخواهد کرد.
اما از طرف دیگر، ایران حاضر است دغدغه و نگرانیهای همسایگان عربی حاشیه خلیجفارس را - که قاعدتا نزدیک به همان دغدغههای غربیهاست - در چارچوب «طرح صلح هرمز» و در فرایند یک سلسله مذاکرات مستقیم با آنها برطرف سازد. پس «طرح صلح هرمز» میتواند چارچوب مناسبی برای رسیدگی به این موضوعات - و همچنین طرح دغدغهها و ملاحظات ایران - با همسایگان و بستن دهان غربیها باشد!
در اصل، «طرح صلح هرمز» چارچوبی است که دولت ایران در سال۲۰۱۹ در سازمان ملل به تفصیل تشریح کرد و طی آن دولتهای عربی منطقه (از جمله عربستان سعودی و امارات متحده) را به «مذاکره مستقیم» برای دستیابی به یک نظم جدید امنیتی و بومی دعوت کرده است. در واقع، «طرح صلح هرمز» این هدف را دنبال میکند تا با ایجاد یک پیمان عدمتعرض، یک نظام امنیت جمعی در منطقه و همچنین ایجاد یک رژیم جامع همکاری در حوزه مسابقه تسلیحاتی، آزادی کشتیرانی، تروریسم و امنیت انرژی، دغدغههای طرفین را بررسی و منافع ایران و همسایگان را همزمان تامین کند. به بیان دیگر، «طرح صلح هرمز» میتواند همان «مذاکرات تکمیلی» تلقی شود.
حال، اگر بپذیریم «طرح صلح هرمز» جایگزین «مذاکرات تکمیلی» است، در اینجا نقش دولت آمریکا و دولتهای اروپایی «بهرهبرداری از مساعی جمیله» خود برای ترغیب دولتهای عربی به مذاکره مستقیم با ایران در این چارچوب خواهد بود.
در واقع - در این فرمول پیشنهادی - قدرتهای فرامنطقهای هیچ مداخله، پیشنهاد یا حضوری در نشستهای میان ایران و همسایگان عربی خود نخواهند داشت، اما بهمنظور شروع فرایند و برگزاری مذاکرات نقش «تسهیلکننده» ایفا خواهند کرد. از آنجا که در دوران زمامداری ترامپ، دولتهای عربی منطقه همواره دعوت ایران به برگزاری این نشستها را نادیده گرفته یا رد کردهاند، دولت بایدن و اروپاییها میتوانند در اِعمال فشار و ترغیب آنها به پذیرش مذاکرات در چارچوب پیشنهادی ایران نقش مهمی ایفا کنند. درنهایت، پس از تحقق مذاکرات، محصول سلسله نشستها میان ایران و همسایگان عربی - که قاعدتا به ایجاد یک «نظم امنیتجمعی جدید منطقهای» منتهی خواهد بود - طی یک قطعنامه به تأیید شورای امنیت سازمان ملل خواهد رسید.
پس بهطور خلاصه طرح پیشنهادی از این قرار است: ۱-بازگشت طرفین متعهد به برجام و قطعنامه۲۲۳۱ طی اصل «پایبندی در ازای پایبندی» ۲-جایگزینی «مذاکرات تکمیلی» با «طرح صلح هرمز» و بهرهبرداری از مساعی جمیله آمریکا و غرب برای تحقق این سلسله مذاکرات میان ایران و همسایگان عربی. ۳-تأیید محصول مذاکرات صلح هرمز توسط شورای امنیت سازمان ملل.
حمیدرضا ابراهیمی - کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.