گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت*؛دوستی دارم به اسم عبدالله جوان شایسته و توانمندی است حدود ده سالی است که مدرک کارشناسی خودش را گرفته و سنش از سی و پنج بالا زده ، روزگار موهایش را هم جو و گندمی کرده به اصطلاح ، دیروز که دیدمش به او گفتم چرا ازدواج نمیکنی ؟ فکر نمی کنی دیر شده؟ گفت فکر که نه یقین دارم که دیر شده ، اما دست به دلم نگذار خودت خوب دلیلش را میدانی.
سالهاست با بیکاری دست و پنجه نرم میکنم به هر دری زدم اما کاری گیر نیاوردم پارتی و آشنا هم ندارم تا دستم را به کاری بند کند و سرمایه ای هم ندارم تا کاسبی را راه بیندازم.
برای گذران زندگی خودم هم مانده ام چه برسد به آنکه خرج و مخارج زنی را هم بخواهم تامین کنم آنهم با توقعات و تورم بالای امروزی، عبدالله این را هم گفت حالا من به کنار ، خواهرم هم مدتیست دکترای ادبیات خود را گرفته آنهم با معدل بالای نوزده، چند کتاب را هم تالیف کرده و برخی اوقات هم به همایشهای علمی بین المللی دعوت می شود او هم اما بیکار است درست مثل من، تمام جوانیش را صرف درس خواندن کرده و هنوز اندر خم یک کوچه است و دریغ از حتی تدریس بصورت حق التدریسی .
پدر و مادرعبدالله چند سالیست به رحمت خدا رفته اند و با خواهرش زندگی می کند و با مختصر میراث پدر اموراتش را می گذارند با خواهر دکترش ، او می گفت من و خواهرم هر دو بیکاریم یعنی صد در صد جمعیت خانواده کم جمعیتم بیکار است.
راستی او می گفت یارانه شان هم قطع شده در حالیکه از مال دنیا جز یک سیم کارت چیزی به اسمش هم سند نخورده، بعد از این حرفهای عبدالله نا خودآگاه به یاد آمار جدید بیکاری استان کرمانشاه در تابستان امسال افتادم که تازه منتشر شد و باز هم دومین استان بیکار کشور شدیم با نرخ پانزده و دو دهم درصد و مدال نقره و در عین حال تیره رنگ بیکاری را با اختلافی بسیار اندک بعد از چهار محال بختیاری از آن خود کردیم و یک راست رفتیم بالاهای جدول بیکاری ، جایی که دیگر یک جورایی برای استان ما تثبیت شده است برای همیشه انگار ، هر چند برخی ها می گویند آمار واقعی بیکاری استان بالاتر از این آمارهاست.
از عبدالله که جدا شدم به سمت منزل رفتم در حالیکه ناراحت بودم برای اوضاع نا مناسب عبدالله و عبدالله های جامعه، توی کوچه خودمان چند نفر از همسایه هایمان میزگردی تشکیل داده بودند بصورت سرپایی سلام کردم و جواب شنیدم. موضوع محوری سخنانشان هم بیکاری جوانانشان بود.
بلا فاصله یکی از آنان سر صحبت با من را با یک سوال از جنس استخدام آغاز کرد و گفت: ببینم بعد از این همه سال شنیده ام که هنوز کار استخدامت درست نشده، گفتم هنوز هم نه. گفت راستی مدتیست که دیگر گزارشهای خبریت را که بیشتر به مطالبات و مشکلات مردم می پرداخت را نمی بینیم چرا؟ گفتم به بخشی دیگری منتقل شدم.
گفت حیف شد. در این هنگام عمو رحیم پرسید شنیده ام می گویند کرمانشاه در زمینه بیکاری رکورد زده باز هم.
گفتم بله عمو رحیم آمار جدید می گوید ما با نرخ پانزده و دو دهم درصد دوم کشور شدیم. مش حسن آقا پیرمرد با صفای همسایه که سواد ندارد ولی آدم حسابگری است هم گفت من از این آمارها سر در نمی آورم و نیازی هم به آمار دادن نیست چون شما کمتر خانواده ای را می بینی که یک یا چند جوان تحصیلکرده بیکار مانند فرزندان من و همسایه ها و فامیلها نداشته باشند این که دیگر آمار نمی خواهد عمو جان.
حاج کاظم هم پرسید پسرم راستی چرا "رسانه های استان به این آمارها آنگونه که باید نمی پردازند" و من این خبر را نشنیده ام. ببینم یعنی مشکل بیکاری جوانان که خیلی از مشکلات دیگر مانند بالا رفتن سن ازدواج و برخی مشکلات و جرایم اجتماعی از آن ریشه می گیرد برای رسانه ها اهمیت ندارد ؟ واقعا که! جوابی نداشتم که بدهم، حرف حق که جواب ندارد. مش حسن گفت به نظرم مسئولان باید پاسخگو باشند.این بحثها گرم گرفته بود که چند نفر دیگر از همسایه ها که کمی آن طرف تر به صحبتهای ما گوش می دادند هم به جمعمان اضافه شدند.
آقای ارشادی که معلم است جلو آمد و گفت پس چرا مسئولان استان فکری اساسی برای کاهش بیکاری جوانان نمی کنند کرمانشاه از استان های برخوردار کشور چیزی کم ندارد که هیچ بلکه کلی هم امتیاز ویژه دارد. زمین کشاورزی و آب و هوای خوب ندارد که دارد، منابع و ظرفیتهای گردشگری فراوان ندارد که دارد ، معادن سنگ و قیر و امثال آن را ندارد که دارد جوانان با سواد و پر انرژی ندارد که دارد ، تازه استان ما هم مرز با عراق است و چند بازارچه مرزی هم دارد. او می گفت به نظر من مشکل ما نداشتن برنامه ریزی و همدلی مناسب برای حل مشکلات است.
اوس پیمان مکانیک محل هم گفت آقای ارشادی به نظرم باید سیستم آموزشی ما هم نیاز به اصلاح دارد چند سال جوانان ما کودکی و جوانیشان را در مدارس و دانشگاه سپری می کنند ولی آموزش کاربردی نمی بینند و بعد از کلی درس خواندن حتی برخی از آنان بلد نیستند یک چک بانکی را هم نقد کنند آقا مگر ادارات ما چقدر کارمند میخواهند استخدام کنند باید به جوانان حرفه های مختلف بیاموزند مثلا من خودم به پسرم وحید در کنار درس خواندن مکانیکی هم یاد دادم و الحمدالله الان یک استاد کار شده و خرجش را بخوبی در می آورد. خلاصه پس از این گفتگو ها به خانه هایمان برگشتیم راستش من آن شب به حرفهای همسایه هایمان خیلی فکر کردم و فکر کردم حرفهایشان درست است.
اگر هر کس در جایگاه خود به وظیفه اش خوب عمل کند آنهم با تفکر مناسب و برنامه ریزی دقیق و همدلی می شود نه تنها بر بیکاری بلکه بر هر مشکل دیگر غلبه کنیم و دیگر بیکاری و تبعات منفی و زیانبار آن عبدالله های و جامعه ما را آزار ندهد به هر حال بیکاری یک درد است و درد را از هر طرف که بخوانی درد است پس باید همه برای این درد ، درد داشته باشیم تا بتوانیم آنرا درمان کنیم چرا که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده اند خداوند برای هر دردی درمانی قرار داده است. به امید تلاش و خواست همگانی برای درمان این درد همگانی.
رسول مرادی -فعال دانشجویی و رسانه
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.