*گوشه و کنار نشریات، مهسان موسوی: داستان امروز و دیروز نیست. تاریخ تکرار می شود؛ گاهی خوب گاهی بد.
تا بوده همین بوده مشکلات و بحران ها سرزده! می آیند عده ای را شگفت زده می کنند، عده ای را ماتم زده. عده ای بی وجدان فرصت طلب، خوشحال از فرصت پیش آمده برای سوء استفاده، به دنبال پاشیدن بذر نفاق و عده ای بذر محبت می پاشند برای همدردی و همیشه در همه بحران ها باید قهرمان هایی باشند که بیایند و قصه هر بحران را ختم به خیر کنند. از همان ها که در داستان های قدیمی به آنها می گفتند فرشته مهربان، شوالیه و ... از همان ها که دیگران را بر خودشان ترجیح می دادند، همان ها که معنای عشق را با پوست و استخوان شان درک کرده بودند و عاشقی حقیقی را به عرصه ظهور درآورده بودند. همان ها که از جان و مال شان گذشتند، همان ها که به وعده شان عمل کردند از همان ها که عطر حاج قاسم داشتند.
قصه امروز قصه درشت بحران کوچک است؛ قصه بحران کرونا ویروس، ویروسی که به چشم دیده نمی شود؛ اما بحرانش از دور داد می زند و شاید بهتر باشد بگویم بحران زدگی اش از دور داد می زند! حالا در میانه های این قصه بحران زدگی، رسانه های غربی می نشینند از آن سوی مرزها ریشخندزنان، آتش می آورند برای معرکه و عده ای ساده دل برای سرخی آتش هایشان خون به پا می کنند! که آنها راست می گویند همه ما مرده ایم و خودمان خبر نداریم و خودی ها همیشه چوپان دروغگویند! یکی هم در اتاق شخصی اش می نشیند غافل از اینکه هوای بیرون آفتابی است یا مهتابی، شب مردم روشن است یا تیره اذعان می کند که از شنبه همه چیز آرام است ما چقدر خوشبختیم! بعد هم خدا می داند کجا می رود که دیگر خبری از او به دست ملت نمی رسد.
برخی از مسئولان هم در مجلس در پی گرفتن کیت مخصوص بیماری برای خودشان هستند مبادا مورچه ای گازشان گرفته باشد! غافل از اینکه مسئول مردم هستند و در قبال مردم وظیفه دارد و آن روز که برای به دست آوردن این مقام به مردم وعده می دادند مردم به آنها اعتماد کردند تا در روزهای بحرانی همانند همین روزها مسئولان در کنارشان باشند و نه اینکه صرفا به فکر خودشان باشند بنشینند تا در این مورد هم قهرمانی از راه برسد و کیت مخصوص را به تولید ملی برساند و مردم را از بی خیالی برخی مسئولان نجات دهد ... هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی هم به فکر تعطیلی خانه ملت هستند تا مبادا نمایندگان محترم مردم اندکی دچار کسالت شوند غافل از اینکه خود مردم مشاغل شان برپاست و نمایندگان شان از کسالت هایشان بی خبرند و احتمالا با خود می گویند بی خبری خوش خبریست! شاید هم ما مفهوم خانه ملت را بد فهمیده ایم ... شاید منظور آنها از خانه ملت خانه ایست که ملت فقط آن را پر می کنند و الباقی ماجرا به آنها مربوط نیست! از آن طرف هم جناب صادقی نماینده اسبق مجلس می نشیند پای گود مسئولان دیگر و فریاد لنگش کنید برمی آورد. به رئیس قوه قضائیه دستور می دهد که به فکر زندانیان باشند در حالی که رئیس محترم قوه قضائیه پیش تر برای آنها چاره ای اندیشیده بودند و ای کاش جناب صادقی هم به فکر انجام مسئولیت های خودشان در این اوضاع بحرانی بودند از طرفی یکی می گوید شهرهای آلوده را باید قرنطینه کنیم و دیگری می گوید قرنطینه شهر معنا ندارد! و مردمی که میان این تناقض ها سرگردانند ...
در کنار گوش مان هم یکی از سر بی وجدانی مواد ضروری ملت را احتکار می کند غافل از اینکه شاید یک روز خودش هم دچار شود ...
و باز هم در میان همه این بلواها، هستند قهرمانانی که لباس رزم به تن کرده اند و در خط مقدم جبهه خدمت رسانی از عشق می گویند عاشقی را معنا می کنند ... کسانی که به عهدشان وفا می کنند، کسانی که می خواهند قصه ما را به خیر و خوشی به سر ببرند. کسانی که شبانه روزی یا حتی فشرده تر از شبانه روزی، کار می کنند، در بیمارستان ها، کارخانه های تولید لوازم بهداشتی ضروری و ... مسئولینی که از دست دادن عزیزان شان را بهانه ای برای ترک جبهه نکردند، کسانی مثل دکتر جهانپور، سرپرست روابط عمومی وزارت بهداشت، که مانند دوران دفاع مقدس، با غم از دست دادن پدرشان همچنان در خط مقدم برای عشق ورزیدن به هم وطنان شان می کوشیدند و همه آنها که همدردی کردن را بلدند و عاشقی کردن را فهمیده اند، همه و همه قهرمانان این قصه هستند. تاریخ تکرار می شود با همه خوب و بدهایش ... اما بیاییم این روزها بیشتر حواس مان به هم باشد، همه مان می توانیم قهرمانان این قصه باشیم قهرمانانی که به خوبی در تاریخ از آنها یاد می شود، ولو اینکه قهرمانی کوچک باشیم.
نشریه دانشجویی تپش، شماره دوازدهم، دانشکده شریعتی