گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مبینا الماسی؛* چون در اتاقم نیمه باز بود و حواسم پرت، صدای اخبار را از توی هال میشنیدم. آقای رئیسی بود. داشت از برگزاری اردوهای راهیان پیشرفت میگفت. توجه ام جلب شد، گوشی را برداشته و تماس گرفتم با خانم فرمانده. گفتم: «ما چنین اردویی داریم؟» گفت: «آره اتفاقا پس فرداست، اراک. مسئول واحد پژوهش و فناوری نمیتونه بره، میتونی به جاش بری؟» دو روز دیگر در اراک، زندگی وجوه شیرین دیگری را از خود بر من نمایان کرد.
اولین مقصد، پارک علم و فناوری اراک بود.
از چگونگی حمایت دولت و شتاب دهندهها از دانش بنیانها گفتند و نمونه شرکتها و موسسان را نشانمان دادند.
یکی از داروسازانِ سهام دار در یکی از شرکتها از اوضاعشان در شروع کار میگفت: «آن اوایل ما حتی پول خرید کاغذ و خودکار برای دفترمان نداشتیم، با همین وامهای پارک، کم کم روی پا ایستادیم.»
از صنعت خوشم آمده بود. مقصد بعدی، شرکت واگن سازی مپنا. مقصد دوم این علاقه را کامل کرد. شرکتی که فی الحال ۸۰ درصد تولیدات واگن سازی داخلی را برعهده دارد.
سر و صدای ساخت قطعات واگن، وسعت چندین هکتاری شرکت واگن سازی، عبارت دوخته شده روی لباس کارکنان: «نماد خود باوری» و توضیح پیشرفتهای ایران در واگن سازی مرا از کار در بیمارستان به عنوان داروساز بیرون کشید. داشتم خودم را در کارخانه داروسازی تصور میکردم.
چرا که دانشجوی داروسازی هستم و صنعت روی دیگری از خود را به من نشان داده بود.
من از توانمندیهای ایران در صنعت بی خبر بودم! هر دقیقه که میگذشت با حلاجی اطلاعات دریافتی از مدیران، بیشتر به من ثابت میشد که مقصر اصلیِ بیکاریِ بیکاران اول خودشان هستند و بعد مسئولین!
دیدن تکاپوی افراد چه در پارک علم و فناوری و چه در شرکت واگن سازی، حقیقتا امید و ذوقی پاک ناشدنی در دل من کاشت.
باشد که این امید در دل تمام دانشجویان مسافر در این اردو، درختی پر بار شده و بر سر ملت ایران سایهای خنک بیافریند چرا که برای در امان بودن از تیغ آفتاب دشمن، هرگز از دست یاری دانشجو جماعت غنی نخواهیم بود.
مبینا الماسی، عضو هسته علمی بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی همدان