گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*؛
مقدمه اول:
اگر دقت کرده باشید یک مساله ای در روح انسان وجود دارد که اصطلاحا به آن " سیر" شدن میگوییم یعنی همان اصطلاحی که برای غذا خوردن بکار می بریم... از فلان چیز سیر شده ام( یعنی از آن تنفر پیدا کردم) (هر چی هم فلان کار را بکنم باز سیر نمی شوم) و...
مقدمه دوم:
در عمل غذا خوردن اگر انسان قبل از غذای اصلی ، شیرینی بخورد دیگر میلی به غذا ندارد با اینکه نیاز واقعی بدنش برطرف نشده و سیر نمیشود اما احساس سیری میکند ... یک سیری کاذب
حرف اول
در عبادت و بندگی هم اتفاقی شبیه اتفاق ذکر شده در مقدمه ی دوم روی می دهد یعنی یک عمل حسنه و خوب باعث می شود ما حس " اقناع" و سیری داشته باشیم ودر بسیاری از اعمال کوتاهی کنیم. .حتی بعضی از اعمال خود تبدیل به نوعی شهوت و خواسته بی جا میشود و این در حالی است که شخص مبتلا به این مرض روحی حس معنوی داشته و خود را در موضع یک انسان مومن و مقید می بیند.
مثال :
اکثر موارد مثالی آن اعمالی هستند که جنبه ی هیجان و عواطف آن بیشترباشد (مثل سینه زدن در هیات،درجمع بودن و علاقه به کارهای جمعی و رفاقت های چند نفره مثل همین حضور در اتحادیه ، رفاقت های پدید آمده در اردوی جهادی مثل همین "داداش گفتن به همدیگر" و ... ) گاهی همان حال معنوی که پس از هیات پیدا میکنیم باعث میشود فکر کنیم دیگر در مسیر اهل بیت(ع) هستیم و وظیفه مان همین هیات آمدن و اردو هاست و حتی ساده لوحانه تراینکه این ها را کار فرهنگی هم میدانیم !!!! وتخلیه شدن در یک سینه زنی و اصطلاحا " حال کردن" را گاها تاثیر پذیری از اهل بیت میدانیم و حس میکنیم اصطلاحا "سیممان وصل شده است" ،در حالی که کاربرد یک هیات این است که ما علاقه مندی هایمان شبیه اهل بیت بشود و تنفرمان هم شبیه اهل بیت (ع)...(سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم)
یعنی اینکه اگر امام حسین (ع) میگوید (من عاشق نمازم) خب ما نیز باید بعد این همه مدت هیات آمدن وارتباط با امام حسین(ع) حداقل کمی عاشق نماز شده باشیم! ...
براستی چند درصد هیات آمدنمان "عشق به نماز " را تولید کرده؟! منظورم خواندن دست و پاشکسته نماز نیست... عشق به نماز... شوق به نماز ... پس حال معنوی بعد از هیات کاربردش کجاست؟!! آیا واقعیست؟
بی نظمی ها و تنبلی های عدیده ای در بچه ها دیده میشود مثلا ساعت خواب و نحوه خوابیدن بچه های جهادی را در همین تابستان بررسی کنید.مدیریت زمانشان را... برنامه های مفیدی که در یک روز به سرانجام می رسانند؟
آیا مانند کسی که شیرینی خورد و قضای اصلی اش نمی تواند بخورد نشده ایم؟... آیا ما کارهایی مثل هیات ، اردو جهادی، بسیج و... را "بی جا مصرف نمیکنیم؟!" مثل همان شیرینی قبل از غذا... بعد هم تقصیر را گردن آن کار می اندازیم پس خود ما و نحوه ی نگاه و انتظارمان از آن کار کجای این ماجراست؟
این موارد معنوی ومعرفتی مثل هیات باید جایی باشد برای ساختن یک برنامه دقیق برای ثانیه های ما ، نباید نفی شود همه آنها خوبند اما باید ساختار آن درست شود..
حرف دوم
حرف دومم ربطی به حرف اول ندارد :
برای مومن عمل به قران نهج البلاغه و عمیق شدن درآن مهم تر از فعالیت مستمر در گروه واتس اپ گروه جهادی پیامبر اعظم است!!!!!!!.
واگر کسی فکر میکند با فعالیت در این فضا کار فرهنگی میکند باید گفت : کار رسانه ای یک کار پیچیده است و چه کسی گفته که شما رسانه هستید!؟ و شما با کدام دانش کار رسانه ای میکنید؟!
یکی از اشتباهات عظیم مذهبی ها این است که هرکس خود را رسانه میداند و این زمان عظیمی است که هدر میرود و اگر کسی فکر میکند که اینجا فضایی برای ارتباط جمع با یک دیگر و مودت جمعی است باید گفت بله شاید چنین چیزی در ظاهر و در حد "محدود و موقت" اتفاق بیفتد اما در باطن یک هیجان ارتباطی کاذب است که شما را مامور به ارتباط عمیق با صدها نفر دریک روز ویا صد ها بار ارتباط با یک نفر در یک روز میکند که اصلا عاقلانه و صحیح نیست و مانند یک جاروبرقی وقت شما و بیشتر از وقت شما ذهن شما را درگیر حرفهایی میکند که مغز شما را مانند یک کاروانسرا میبنند و می آیند و می روند و شما هم ذوق داشتن و دریافت و ارسال آن پیام ها را دارید حتی اگر آیه قرآن باشند...
همه از این جنس اند ... کسی با فضای معنوی نه عارف شده ، نه تغییر کرده نه پند اخلاقی گرفته... این ویژگی دریافت "معارف کاروانسرایی" است!!! این شبکه ها رابطه ما را آسان میکنند اما درست و قاعده مند نمیکنند و چیدن یک قاعده درست برای استفاده از فضای ارتباطی کار یک آدم عادی نیست . این یک حرف تحقیق و تایید شده و بخشی از پایان نامه حقیر در رشته تحصیلی کارشناسی ارشدم (مدیریت رسانه) است .
مومن هدف دارد و حتی حرف های خوبی را عمل میکند که به مدل هدف دقیق خود نزدیک باشدمثلا کسی که رسانه میخواند باید روانشناسی ، ارتباطات و گرافیک ، فیلم و... بخوانم، یک دانشجوی مکانیک از تراشکاری، جوش ، برق خودرو، متالوژی و... بداند و روز بروز برای عمیق شدن در آن برنامه ریزی و ممارست نماید.
شیطان گاه مربی فرهنگی و معنوی ما میشود وسیری کاذبی از معارف برایمان میسازد وما را وبه ورطه ای از غفلتهایی دینی و مذهبی میکشاند و آنوقت هست که تاریخ تکرار میشود و این اشتباه تاریخی مردم کوفه مجسم میشود و امیرالمومنین سردر چاه میکند و اهل بیت در پرتو اعمال کاذب ظاهرا حسنه ی مدعیان دین و دیانت که خود را در هوای نفس غرق کرده اند به مسلخ قربانگاه ها کشیده میشوند... ممکن است بی حجابها وآنهایی که کمی از دین فاصله گرفته اند بوسیله نگاه های امام زمان(عج) هدایت شوند و ما بخاطر امراض روحی و هوای نفس خود عاقبت کار را خراب کنیم
گاهی هوای نفس میگوید: برو اردوی جهادی...
پی نوشت!
این حرف نصیحت نیست حرفهایی است که گوینده اش محتاجتر از شنوده است... اما حیف است که شنیده نشود.
دلم برای همه شما تنگ شده...اما فرصت حضور میسر نیست... اما قلبم آنجاست... همین!
علی بخشایش – جهادگر گروه جهادی پیامبر اعظم استان فارس
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است