دبیر سابق دفتر تحکیم با بیان اینکه یک اشتباه استراتژیک محض است که اگر یک تشکل دانشجویی فکر کند اولویت برای او مسائل خارج از دانشگاه است، گفت: رمز پیروزی جنبش دانشجویی اولویت دادن به مسائل دانشگاه است.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ جنبش دانشجویی در گذشته چه عملکردی داشته؟ جنبش دانشجویی در آینده چه عملکردی باید داشته باشد؟ این دو سوال را بارها از خودمان میپرسیدیم و به دنبال پاسخی کامل و همهجانبه برایشان بودیم. برای رسیدن به پاسخ سوال اول، مجموعه گفتگوهای «خطکش» را آغاز کردیم. گفتگوهایی صریح با ادوار جنبش دانشجویی درباره کارنامه عملکرد تشکلها و گروههای دانشجویی در سالهای پس از پیروزی انقلاب. سوال دوم اما هنوز پاسخی نداشت. «راهبرد» پاسخ ما به سوال دوم است.
اگر در «خطکش» به گذشته نگاه میکردیم، در «راهبرد» نیمنگاهی به آینده داریم. مسائل کلان کشور را روی میز میگذاریم و از فعالین جنبش دانشجویی میخواهیم دربارهشان تبادل نظر کنند تا «راهبرد»ی برای کنشگری جنبش دانشجویی در آن مساله خاص، پیدا کنیم.
برای سومین جلسه، روی «کارکرد و کارآیی جنبش دانشجویی» دست گذاشتیم. مسالهای که بی مناسبت با 16 آذر و روز دانشجو نیست. در راهبرد سوم اسماعیل کوهی مقدم دبیر سابق دفتر تحکیم وحدت، محمد حسین صبوری دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی و میلاد چاردولی دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی مهمانان سومین «راهبرد» ما بودند. این گفتگو را در ادامه می خوانید:
خبرگزاری دانشجو: ما اساساً چگونه میتوانیم متر و معیاری برای کارآمدی جنبش دانشجویی تعریف کنیم و این معیارها از نظر شما چیست؟ چاردولی: اینکه چگونه میتوانیم متر و معیاری برای کارآمدی جنبش دانشجویی تعریف کنیم اساساً ابتدا نیاز داریم که ببینیم چگونه به جنبش دانشجویی نگاه میکنیم و چه انتظاری از آن داریم و این جنبش در راستای برطرف کردن این انتظارات چگونه عمل کردهاست.
نقطهای که برای این ملاک و معیار باید دیده شود این است که جنبش دانشجویی چه میخواهد، دنبال چیست و میخواهد به کجا برسد؟ و دیگر اینکه برای رسیدن به هدف مدنظر خود باید در چه مسیری حرکت کند و از چه ابزاری بهره ببرد تا وظیفه خود را دنبال کند. مسئله سوم این که جنبش دانشجویی چقدر توانسته به آنچه که میخواسته برسد نزدیک شده و یا چقدر به آن رسیده است. طبیعتاً با توجه به اقتضائات روز و با توجه به آرمانهایی که انقلاب اسلامی بر اساس آن شکل گرفته است مسیر، هدف و نیت جنبش دانشجویی مشخص میشود در هر حال اگر بخواهیم در مورد یک حزب و جریان سیاسی صحبت کنیم ممکن است این رویه وجود نداشته باشد و یا ممکن است در برهههایی از برخی از جریانهای دانشجویی به جای اینکه بخواهند هویت خود را متبلور کنند و در زوایای مختلف در صحنه حضور پیدا کنند اینگونه عمل نکرده اند.
در بحث استفاده از ابزارها و روشها نیز طبیعتاً در اینجا آن جنبه مطالبهگری خودش را نشان میدهد. با این وجود وقتی که میخواهیم عملکرد جنبش دانشجویی را بررسی کنیم باید ببینیم اینها چطور توانسته اند از روحیه نقادانه و حریت غیر وامداری خود استفاده کنند. به هر حال جنبش دانشجوی مامور به انجام وظیفه و آن چیزی است که تکلیف خود میداند؛ بنابراین باید به سمت آرمانهایی که دست نیافتنی است حرکت کند البته ممکن است به این آرمانها هم نرسد.
عواملی که در ثمره و خروجی کار جنبش دخیلند خیلی زیاد هستند. جنبش دانشجویی فقط یک نقش تصمیم سازی دارد و تصمیمگیریها توسط نهادها، مجموعهها و سازمانها صورت میگیرد با این وجود جنبش دانشجویی تمام تلاش خود را میکند تا تصمیم سازی به آن مرحلهای که مدنظرش است برسد، ولی تصمیم گیری در جای دیگری اتفاق میافتد؛ لذا در این مرحله تعریف معیار و ملاک ارزیابی سختتر خواهد بود.
صبوری: در رابطه با تشخیص کارآمدیی یک جریان و مجموعه اگر بخواهیم یک معیار و ملاک در نظر بگیریم ابتدا باید این جریان را باز تعریف کنیم. بنابر تعاریف متفاوتی که ما از جنبش دانشجویی داریم طبیعتا طبق آن تعاریف کارنامه و میزان کارآمدی جنبش دانشجویی را میسنجیم. اگر دانشجو و جنبش دانشجویی را به عنوان موذن جامعه در نظر بگیریم موذن از اذن دهنده میآید نه اذن گیرنده یعنی وقتی که یک جریان میخواهد موذن جامعه باشد باید بیشتر کنشگر باشد تا اینکه واکنشی عمل کند به این معنا که باید پیشرو باشد تا اینکه دنبالهروی جریانات و اتفاقاتی باشد که در کشور رخ میدهند. در واقع جنبش دانشجویی باید بیشتر اتفاقات را بسازد و جریانساز باشد.
دو نوع ارزیابی تاریخی و محتوایی میتوان برای جنبش دانشجویی متصور شد. ارزیابی تاریخی به این معنا که جنبش دانشجویی در بازههای زمانی مختلف چقدر توانسته موثر باشد و یا جریان و اولویتی را ایجاد کند تا بقیه جریانات و رسانهها و حتی عموم جامعه به دنبال این جریان حرکت کنند؛ اما ارزیابی محتوای این است که نگرش و منظومه فکری جنبش دانشجویی حول چه محوری است. از بعد محتوایی باید ببینیم نقطه پایان مطالبه جنبش دانشجویی که مدعی آن است چیست و حد مرز آن کجاست و این آرمان خواهی چه زمانی میخواهد تمام شود در واقع باید سقف عدالتخواهی جنبش دانشجویی را بسنجیم؟ اگر جنبش دانشجویی برای خود خطوط قرمز محدودی را مشخص کرده باشد به گونهای که این خطوط قرمز در لحظه و به طور آن تغییر کنند این یعنی سطح مطالبه گری انتقاد و اصلاح گری در جنبش دانشجویی خیلی تقلیل یافته و نگاه کاملاً قبیلهای شده است.
در هر حال به نظر بنده در بحث کارآمدی اول باید تعریف و انتظار خود از جنبش دانشجویی را مشخص نماییم دوم اینکه به سقف خط قرمزها و چارچوبهای مطالبهگری یک جریان دانشجویی نگاه کنیم.
کوهی مقدم: بنده معتقدم کارکرد تشکل دانشجویی در نظام اسلامی گفتمان سازی است؛ بنابراین تشکل دانشجویی باید تصمیم سازی کند، اما وظیفه این جنبش تصمیم گیری نیست، چون مسئولیتی در اختیار ندارد؛ اما در مقابل بیشتر از مردم از قضایای اصلی کشور مطلع است و در واقع یک حالت فیمابینی دارد.
گفتمانسازی یعنی اینکه یک مسئلهای در جامعه همه گیر شود. برای گفتمان سازی ابتدا باید فهم درستی از موضوع داشت یعنی ببینیم آن موضوع دارای اولویت است و یا منطبق بر گفتمان انقلاب اسلامی و یا مرامنامههای تشکل دانشجویی است یا نه و دوم اینکه بتوان با مردم ارتباط گرفت و این مسئله و فهم را به جامعه منتقل کرد.
سوال این است که آیا جنبش دانشجویی میتواند راه درست را بفهمد و درک کند؟ به نظر میرسد که به طور کلی تشکلهای دانشجویی در فهم این مسئله ضعف دارند، چون روی مسائل مختلف عمیق نیستند. مثلا به نظر میرسد تشکلهای دانشجویی در مسئله ولایتمداری کم میگذارند و این ولایتمداری یعنی اینکه ما اساساً در فکر، اندیشه و عمل از، ولی اطاعت کنیم در حالی که این طور نیست و آنها آنچه را که اولویتهای، ولی است پیگیری نمیکنند شاهد مدعای بنده هم این است که رهبر انقلاب یک سری مطالبه را مکرراً در دیدارهای دانشجویی مطرح میکنند. ایشان در مقام کسی که بخواهد تشکیلات درس بدهد به بچهها یاد میدهند که چه قالبهایی را استفاده کنند تا بتوانند در فضای دانشگاه جذب داشته باشند. حضرت آقا میفرمایند لب انتظار ما از جنبش دانشجویی عدالت خواهی است، اما وجوه مختلف عدالت خواهی چیست و ما در عدالت خواهی باید به چه مسائلی بپردازیم و اصولا یک مدل مطالبه گری و مدل گفتمان سازی در این رابطه چیست؟ موضوعی که شاید همه در آن متفق القول هستیم این است که جامعه دانشجویی در برقراری ارتباط با طبقه مردم مدت هاست که مشکل دارد، اما برای اینکه سیر درستی را طی کند تا به یک ایدهآل درست برسد باید یک ادبیات مردم فهم و همه فهم را به جامعه عرضه کند؛ از این رو ابتدا نیاز است تا یک رسانه در اختیار تشکل باشد و از طرفی هم محتوا را در قالب درست ارائه کند.
تشکلهای دانشجویی ضمن اینکه در بخشهای رسانهای مشکل دارند در تولید ادبیات مناسب هم دچار ضعف هستند؛ بنابراین تشکلهای دانشجویی برای اینکه یک مسئله را متناسب با فهم مردم ارائه دهند باید بفهمند که مردم جامعهای که در آن زیست میکنند چه مسائل، اولویت و دغدغههایی دارند. به عبارت دیگر تشکلها ابتدا باید مسئله یابی را انجام دهند تا پس از آن برای مردم به مسئله سازی بپردازند.
خبرگزاری دانشجو: نکتهای که همواره در سنجش فعالیتهای جنبش دانشجویی محل بحث است این است که کارآمدی تشکلها را در رسیدگی به مشکلات عموم مردم و مسائل کشور بدانیم و یا رسیدگی به دغدغه دانشجویان و حل مشکلات آنها؟ با این توضیح به نظر شما اساساً اثرگذاری تشکلها در دانشگاهی که در آن فعالیت میکنند مهمتر است یا اثرگذاریهای ملی؟ چاردولی: مطلبی که در اینجا مهم است این است که در درجه اول باید سطح نگاه و افق دید جریان دانشجویی و به عبارتی تشکل دانشجویی را در نظر بگیریم. به نظر بنده پرداختن به بحثهای ملی توسط جریان دانشجویی همان افقهای دورتر را دیدن است و این اتفاقی است که برخیها بیرون از فضای دانشگاه آن را به دلیل حریت جریان دانشجویی نمیپسندند از این رو اتفاقی که افتاده این است که تشکل دانشجویی به مسائل کوچکتر و جزئیتر محدود شود. با این وجود اگر یک نگاه صنفی و قشری نسبت به مسائل وجود داشته باشد این نگاه میگوید، چون جایگاه تشکل دانشجویی در دانشگاه است پس فقط باید کار دانشگاه و دانشجو را دنبال کند.
ببینید وقتی که امام خمینی فرمان تشکیل بسیج دانشجویی را صادر کردند مشاهده میکنیم که افق نگاه یک چیز دیگری است به نحوی که به بسیج دانشجویی به عنوان تشکلی که باید هستههای مقاومت را در دنیا تشکیل دهد نگاه میکنند با این وجود سطح نگاه به جریان دانشجویی باید اینگونه باشد و اتفاقاً ما زمانی از جریان دانشجویی به نیکی یاد میکنیم و آن را در تقویم خود میآوریم که این جنبش خود را در این سطح که مد نظر امام خمینی بوده تعریف کرده است. مثلا وقتی که جنبش دانشجویی به موضوع تسخیر لانه جاسوسی ورود پیدا میکند و انقلاب دوم را رقم میزنند اینجاست که ما اسم این جنبش را به زبان میآوریم با این وجود اگر جنبش دانشجویی هم در آن زمان به دنبال کارهایی مثل تشکیل انجمن معلمان، مهندسان و پزشکان میرفت دیگر آن تأثیرگذاری را نداشت.
در بحث علوم سیاسی و مدیریتی موضوعی تحت عنوان گروههای ذینفع را داریم. کار گروههای ذینفع این است که تلاش کنند تا تصمیم گیریها یی که در کشور اتفاق میافتد و خط و مشیهایی که تعریف میشوند را به سمتی سوق دهند که آنها از منافع آن بهره شوندو این یک موضوع خیلی مرسوم است و در هر قشر و پوششی هم وجود دارد با این وجود جریان دانشجویی یکی از این گروههای ذینفع نیست که بخواهد از برخی تصمیمات تاثیر بپذیرد و یا در برخی تصمیمات تاثیر بگذارد تا در آن به منفعتی دست پیدا کند.
جریان دانشجوی صلاح کشور و آرمانها را میبیند از این رو، چون وامدار هیچ جریان و گروه سیاسی نیست بررسی میکند که کجای کار میلنگد و در مسائل مردم به عنوان سازمان انقلاب کجای گیری وجود دارد؛ مثلاً آنجایی که اعتراضات کارگری اتفاق میافتد این جریان بررسی میکند که چه اتفاقی افتاده که به اعتراض منتج شده، آیا کسی صدای کارگران را شنیده، آیا کارگران میتوانند صدای خود را به گوش مسئولان برسانند، آیا استاندار، فرماندار و مسئولان کشوری در جمع کارگران حاضر شده اند تا ببینند مسئلهچیست؟ و فراتر از اینها آیا مسئولان بررسی کردند که چه شده که این اتفاقات رخ داده است؟ در هر حال خصوصی سازی در کشور ما تولد مریضی داشته، چون اگر مطابق اصل ۴۴ قانون اساسی و سیاستهای کلی که رهبر معظم انقلاب ابلاغ کردند عمل میشد نباید خصوصیسازی خروجیهای اینچنینی داشته باشد.
امروز خصوصی سازی که ما با آن مواجه هستیم این است که یک منفعت و رانتی به افرادی داده شده و یک مجموعهای که ارزش بسیار بالایی داشته با یک رقم ناچیزی به آنها واگذار شده است و، چون این افراد به دنبال کارکرد و عملکرد نبوده اند از این رو مدیریت مجموعههای واگذار شده به شدت ضعیف است به همین دلیل پرداخت حقوق کارگران با مشکل مواجه شده است با این وجود سوال این است که چه کسی باید این مسائل را دنبال کند؟ ببینید آنجایی که کشور در سطح کلان به مسائل بینالمللی ورود پیدا میکند و قراردادها و توافقنامههای در این سطح منعقد میشوند به گونهای که مسیر کلان کشور را تحت تاثیر قرار میدهند اینجا جنبش دانشجوی باید ورود پیدا کند و نگران استقلال کشور باشد. از طرفی وقتی مسئولان کشور از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند و با کم کاری آنها پدیدهای به اسم دلار باعث میشود زندگی جمعیت بسیار بالایی از کشور تحت تاثیر قرار بگیرد در اینجا هم جنبش دانشجویی باید به میدان بیاید و حرف بزند. پس اساساً نیاز است که جنبش دانشجویی نسبت به مسائل کلان حساس باشد؛ البته یک دانشجو به تنهایی هم باید درس بخواند، هم نسبت به محیط اطرافش حساس باشد، هم نقش فرزندی را برای پدر و مادر خود ایفا کند و هم به نقش شهروندی خود توجه داشته باشد. با این وجود دانشجو شئون مختلفی دارد، ولی آنچه مهم است اثر گذاریهای کلان است؛ بنابراین هر کسی که سعی کرده تا دانشجو را تنها به اثرگذاری در سطح دانشگاه سوق دهد بنده نگاهم این است که دچار سوء نیت و غرض ورزی است.
صبوری: اینکه ما مطالبات و دغدغههای تشکل دانشجویی را به دغدغههای صنفی و دغدغههای دانشگاهی و حتی مسائل فکری و سیاسی دانشگاه محدود کنیم و تشکل را در این سطح نگه داریم این یک نگاه تقلیل یافته و کاریکاتوری است، چون فاجعه و عمق سطحینگری یک جریان دانشجویی زمانی تجلی پیدا میکند که ما این دغدغه را به غذای سلف، اتوبوس و فلان امکانات دانشگاه تقلیل دهیم؛ البته تشکل دانشجویی نمیتواند نسبت به ظلم و یک تبعیض غیرقانونی در دانشگاه هم ساکت باشد، اما اینکه فقط در این مسئله باقی بماند این یک نگاه سطحی و مضحک است و از این نگاه گفتمان سازی، جریان سازی و جریان پیشرو بودن در نمیآید.
ببینید نگاه امام خمینی در پیام فرمان تشکیل بسیج دانشجویی یک نگاهِ فراملی است در این پیام تصریح شده است: بسیجیان جهان اسلام باید به فکر تشکیل حکومت اسلامی در جهان باشند با این وجود به نظر بنده حتی نگاه ملی داشتن هم برای جریان دانشجویی یک نگاهِ تقلیل یافته است، چون انتظاری که از جنبش دانشجویی میرود خیلی فراتر از این است و احزاب سیاسی و گروههای دیگر هم نمیتوانند این انتظارات را برآورده کنند. در هر حال احزاب سیاسی در داخل کشور آنقدر حواسشان به انتخابات مجلس، شورای شهر و ریاست جمهوری است که اصلاً فرصت ورود به مسائل دیگر را ندارند؛ البته از یک حزب سیاسی همی توقعی بیش از این نیست. امام خمینی در متن فرمان تشکیل بسیج دانشجویی و طلبه میگویند: ملتی که در خط اسلام ناب محمدی و مخالفت با استکبار، پول پرستی، تحجرگرایی و مقدس نمایی است باید همه افراد بسیجی باشند. این تعریف نه در مرز میگنجد و نه در دانشگاه از این رو هیچ مرز مشخصی برای آن وجود ندارد بنابر این هیچگاه این انتظار از دانشجو نبوده که به داخل دانشگاه محدود شود.
اگر به پیام ۶ آبان ۱۳۸۱ رهبر معظم انقلاب خطاب به جنبش دانشجویی نیز رجوع کنیم میبینیم که معظم الله میگویند امروز سرآغاز اولویتهای کشور مسئله عدالت است و بعد میگویند دانشجوی جوانی اگرچه خود برخاسته از قشر مستضعف جامعه هم نباشد به عدالت اجتماعی و پر کردن شکافهای طبقاتی به چسشم یک آرزوی بزرگ بیبدیل مینگرد؛ با این وجود معظم له مطالبه پر کردن شکاف طبقاتی و حل این مسئله را خطاب به دانشجویان مطرح کردهاند و این مطالب را از قشر دیگری ندارند.
نوع نگاه امام خمینی هم این است که اصلاً تغذیه و خوراک فکری جامعه و خوراک فکری بدنه بسیج را باید بسیج دانشجویی و طلبه تامین کند؛ بنابراین نگاه به بسیج دانشجویی این است که باید خوراک فکری برای بیرون تامین نماید نه خوراک فکری بگیرد از اینرو جریان دانشجویی چه در جریان سازی و کار عملیاتی و چه در کار فکری و تولید گفتمان هیچ وقت بیکار نیست. با این تفاسیر بنده معتقدم که این نگاه که تشکل دانشجویی فقط به فضای دانشگاه محدود شود و حتی به فضای شهری هم حضور پیدا نکند در راستای پروژه بی خاصیت و بی هویت کردن این جریان است تا به یک جریان خنثی و بی خطر که بود و نبودش خیلی تفاوتیبرای فضای جامعه ندارد تبدیل شود و خاصیت و رسالت حقیقی خود را از دست دهد.
کوهی مقدم: شاید نکاتی که بنده عرض میکنم از یک دیدگاه دیگری باشد و به آنچه که آقای صبوری و چاردولی گفتند مقداری متفاوت باشد؛ البته در آنچه که میخواهم بگویم تعارض و تناقضی با صحبت دوستان نمیبینم و این نظرات با هم قابل جمع هستند.
دوگانه جامعه و دانشگاه یک سوال منطقی و خوب است و اتفاقا بخش زیادی هم از بدنه تشکلهای دانشجویی در تشخیص اولویت این مسئله خیلی وقتها دچار اشتباه میشوند. معتقدم در قدم اول کار یک تشکل دانشجویی پرداختن به تربیت نفس خود است مثلا اگر یکسری دایرههای متحدالمرکز را در نظر بگیریم مرکزیترین دایره دبیر تشکل است که باید ابتدا به تربیت نفس خودش بپردازد و بعد به ترتیب به شورای مرکزی، اعضای تشکل و اعضای انجمن و پس از آن به مطالبات دانشگاه و جامعه توجه کند و نهایتاً به مطالبات ملی و یا مطالعات بین المللی بپردازد و این یک سبک زندگی تشکیلاتی است و اگر کسی چنین اولویتهایی را برای خود قائل نباشد مطمئناً در یک جایی به مشکل برمیخورد. رمز پیروزی تشکلهای دانشجویی و جنبش دانشجویی مسلمان ابتدای انقلاب و کمک آن به انقلاب اسلامی هم همین اولویت دادن به دانشگاه بوده به گونهای که در آن زمان نهادهای انقلابی به انجمن اسلامی دانشگاه تهران و دفتر تحکیم مراجعه میکردند و میگفتند نیروهای خود را در اختیار ما قرار دهید میخواهیم فلان نهاد را تاسیس کنیم؛ با این وجود اگر جنبش دانشجویی میخواهد بر جامعه اثرگذار باشد باید دانشگاه را حفظ کند.
بنده قائل به این هستم که جریان دانشجویی باید صحنه را بشناسد و درک کند که در دانشگاه و جامعه چه مسائلی وجود د. و این در صورتی محقق میشود که تشکل دانشجویی به کارکرد خود یعنی گفتمانسازی به درستی عمل کند و بداند در این ظرف قالبی چه محتوایی باید ریخته شود.
اساساً دلیل اینکه اتحادیههای دانشجویی نیز شکل میگیرند این است که دید تشکلهای دانشجویی فرا دانشگاهی است و آنها احساس میکنند باید فراتر از دانشگاه به یکسری مسائل در سطح ملی و فراملی بپردازند و این مسئله در اتحادیههای دانشجویی پیگیری میشود.
یک آسیب جدی که وجود دارد این است که الان بسیاری از تشکلهای دانشجویی و جریان انقلابی از دانشگاه فرار میکنند چرا، چون میگویند ما دیگر نمیتوانیم در دانشگاه کار کنیم، دانشگاه دیگر زمین ما نیست و حرف ما را نمیفهمند، اما چرا تشکلها چنین بهانهای میآورند؟ ببینید وقتی تشکل دانشجویی نشریهای منتشر میکند، ولی در سطح دانشگاه از آن استقبال نمیشود آنها به جای اینکه به آسیبشناسی این مسئله بپردازند و ببینند چه ضعفهایی دارند میگویند باید به فعالیتهای خارج از دانشگاه روی بیاوریم. بنده به شدت به این قائلم که اولویت قطعی و اولیه برای یک تشکل دانشجویی خود دانشگاه است. اینکه تشکل دانشجویی یک موضوع صنفی را در جامعه مطالبه کند به جای خود مقدس است، اما بنا نیست که دانشگاه از جهت فرهنگی، سیاسی و تربیتی سقوط کند و تشکل دانشجویی به خاطر پرداختن به مسائل خارج از دانشگاه از این موضوع غافل شود. سنگر تشکل دانشجویی دانشگاه است و اصلاً تشکل دانشجویی در دانشگاه معنا پیدا میکند با این وجود این یک اشتباه استراتژیک محض است که اگر یک تشکل دانشجویی فکر کند اولویت برای او مسائل خارج از دانشگاه است.
ببینید اگر کار بخواهد به جایی بکشد که برای تشکل دانشجویی اردوی جهادی، اردوی راهیان نور و یا پروژه اربعین آنقدر اولویت پیدا کند که تشکل از بقیه اولویتهای خود در دانشگاه باز بماند مثلاً نتواند یک برنامه ۱۳ آبان خوب برگزار کند در چنین شرایطی در حالی که ما شک نداریم اردوهای راهیان نور، اردوهای جهادی و پروژه اربعین مسائل مقدسی هستند و اثرات خود را در دانشگاه میگذارند، اما واضح است که اگر این اتفاق در تضاد با وظایف تشکل در دانشگاه باشند اشتباه و باطل هستند.
دانشگاه محلی است که انقلاب اسلامی به عنوان بستر رشد نیروهای خود به آن نگاه میکند با این وجود چرا نباید اهمیت داشته باشد؟ دانشگاه بستر هر اتفاق مهمی است که در جامعه رخ میدهد در واقع هر چیزی که منشاء فکری و نخبگانی در دانشگاه نداشته باشد مطمئن باشید که در جامعه هم امکان ظهور و بروز پیدا نمیکند. در هر حال بی توجهی به دانشگاه هم در سطح تشکلهای دانشجویی و هم در سطح شخصیتهای انقلابی وجود دارد.
ببینید قبل از این که مجموعهای به نام شورای صنفی در دانشگاه شکل بگیرد مطالبات صنفی دانشجویان را هم تشکلهای دانشجویی پیگیری میکردند. اتفاقاً ما معتقدیم شوراهای صنفی وقتی به وجود آمدند سوای اینکه کارایی خودشان را دارند، اما دید آنها یک دید رفاه گرایانه است البته بماند که خیلی از مشکلاتی وجود دارد، ولی دید آنها این است که رفاه بیشتر رفاه بیشتر.
در هر حال انجمنهای اسلامی واحدی به نام واحد دانشجویی اجتماعی داشتند که پیگیر مطالبات صنفی دانشجویان بودند با این وجود از وقتی که انجمنهای اسلامی کمتربه مسائل صنفی پرداختند همین مسئله باعث شد تا شوراهای صنفی شکل بگیرند البته آقایان به این نتیجه رسیدند که انجمن اسلامی نباید اینقدر قوت داشته باشد از این رو لازم دیدند که بدنه اتصال آن با دانشگاه را قطع کنند و مجموعهای به نام شوراهای صنفی را به وجود بیاورند که عموماً هم ناکارآمد هستند به گونهای که مطالبات صنفی زمانی جواب میدهند که یا از طرف تشکلهای دانشجویی پیگیری شوند و یا یک گروهی از دانشجویان به صورت متشکل یک مسئله را پیگیری کنند.
خبرگزاری دانشجو: به نظر میرسد فضای نقد پذیری آنگونه که انتظار میرود در تشکلها وجود با این توضیح آیا میتوانیم یکی از راههای افزایش کارآمدی جنبش دانشجویی را شکل گیری گفتمان و فضای نقد و بررسی تشکلهای دانشجویی بدانیم؟ چاردولی: سوال این است که چه کسی باید این نقد را به جنبش دانشجویی وارد کند؟ آیا این نقد قرار است از طرف جریانهای دانشجویی وارد شود و یا از طرف افراد موثر و جمع نخبگان کشور که جنبش دانشجویی با آنها کار میکند و آنها هم سریعاً در مقابل اقدامات جنبش دانشجویی موضع میگیرند و بعضاً اتهام و انگ سیاسی میزند، چون خودشان معمولاً به این ماجراها مبتلا هستند.
تشکل دانشجویی عصارهای از دانشجویان با نگاهها و سلیقههای مختلف است با این وجود وقتی که در یک تشکل در مورد کاری میخواهند به جمع بندی برسند با یک رویه اقناعی به این جمعبندی میرسند تا آن کار انجام شود بنابراین این رویه خود به عبارتی یک نقدپذیری پیش از اقدام را ایجاد میکند. مضاف بر این تشکل دانشجویی به دلیل سیال بودن و اینکه هر سال آدمهای مختلفی به تشکل میآیند و میروند و مسئولیت میگیرند پس نقد کارهای گذشته به شدت صورت میگیرد و دوباره باز تعریفی از کارها انجام میشود. بنده فکر میکنم نقدی که نسبت به جنبش دانشجویی موضوعیت داشته باشد این دو جنبهای بود که به آنها اشاره کردم البته ناحیههای جدی تری نیز وجود دارد مثلا یک زمان ممکن است شخص رهبر معظم انقلاب انتقاد و مطالباتی را از جنبش دانشجویی به خاطر کارهایی که روی زمین مانده اند مطرح کنندر.
صبوری: بنده نسبت به اینکه تشکلهای دانشجویی همدیگر را از منظر آسیب شناسی نقد کنند به شدت موافقم، اما جریانی از بیرون حق نقد تشکلها را ندارد چرا که این جایگاه جایگاه تشکلها است که نقد کنند.
معتقدم نقد تشکلها باید از ناحیه رسانهها شروع شود مثلا الان که در ایام ۱۶ آذر و روز دانشجو هستیم رسانهها باید از تشکلهای دانشجویی با تفکرات مختلف دعوت کنند و بپرسند که نقد و آسیبشناسی شما از همدیگر چیست؟ در چنین وضعیتی یک ارزیابی و حتی یک فضای مناظره و گفتگوی دو طرفه ایجاد میشود در هر حال این که تشکلها در چنین وضعیتی فضای گفتمانی، تفکرات و اولویتهای همدیگر را نقد کنند این مسئله بدی نیست.
بنده با نقد از این جنبه که با آسیبشناسی همراه باشد موافقم، اما با یک مدل از نقد که همراه با تقابل بین تشکلها باشد مخالفم اگرچه متاسفانه این نگاه سطحی روز به روز در حال پررنگ شدن است به گونهای که فضای نشریات و بردهای دانشجویی به فضایی برای دعوای بین تشکلها تبدیل شده است.
معتقدم این نگاه به معنای نقد هم دیگر نیست بلکه معنایش این است که تقابل با یک تشکل دانشجویی به اولویت یک تشکل دیگر تبدیل شده و آنها انرژی خود را صرف یک کار بیهوده و بی اثر میکنند. در چنین وضعیتی گفتمان سازی، جریان سازی و تمام خاصیت جنبش دانشجویی کنار میرود و توان آنها معطوف به این میشود که جواب یکدیگر را بدهند در هر حال این نگاه یک نگاه به شدت بسته، سطحی و جناحیات است که از دهه هفتاد در بین جریان دانشجویی کشور بوده و طرفدار زیادی هم دارد، چون به تخلیه انرژی دانشجوی منجر میشود.
کوهی مقدم: کسی مخالف این نیست که باید فضای نقد و گفتگو در تشکلها اتفاق بیفتد. اتفاقا بنده معتقدم که در فضای جریان دانشجویی انقلابی این مسئله کمرنگ است در حالی که در جریان مقابل بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
دیروز تو سخنان روحانی در جمع دانشجویان یک حرفی زدند که از شنیدنش تمام مدت در تعجبم . خطاب به دانشجویان گفتند بله ما موفی نبودیم کاری نکردیم شما چه ؟؟؟؟!!!!! عجب حرفی ایست . مگر دانشجو قوه اجرایی دارد که بتواند کاری کند . این فرا فکنی روحانی که هر وقت کم میاورد به دانشجویان ختم می شود . خود پاسخ محکم می خواهد . دانشجویان دردی سال گذشته خواستند اعتراض خود را به وضعیت اقتصادی و عملکرد دولت نشان دهند گرفتند و انداختند زندان ..و در زندان نه به عنوان معترض به سیاست دولت و عملکردش برخورد شد بلکه به عنوان اخلال گر و اختشاشگر و امنیتی برخورد شد . سال گذشته شاهد صحنه اای مقابل اوین بودم که هنوز هم مثل کابوس است . خبر خودکشی مگر زندانی چیزی دارد که خودکشی کند ؟؟؟ !! خانواده های پشت درب زندان ... نگران و مضظرب ... فقط به خاطر خوی جوانی و انتقاد از وضعیت فعلی .. مادری که خواهر شهید بود. پدر جانباز . پدری جانبازشیمیایی .. شما هر مخالفای رو سیاسی برخور می کنید و راحت جان جوانان را به خطر نی اندازید که کسی حرفی نزند این خود دیکتاتوری ایست . بعد پرو پرو میایید می گید شما چه کردید ببخشید پول نفت رو بردن آمریکا خرج دختر خود کرده اند !! یا می گید ترامپ بعد از دی ماه زد زیر برجام .. اصلا از اول برجامی نبود کا بزند زیر برجام ... کنی حیا داشتن و از خدا ترسیدن خوب است این راه دولت مردان و قوه قضاییه نتیجه ندارد .. دوران شاه بیشتر از این خفقان و دروغ بود یک حرکت و قیام طومار همه رو پیچید . هواستان باشد خیلی زود دیر می شود.