وضعیت اصولگرایی در شرایط «دیدید آن چه ما گفتیم درست بود» هست و خود را دست برتر صحنه سیاسی کشور و احتمالا برنده قطعی انتخابات میدانند و این همان دام خود پیروز پنداری جریان اصولگرایی است.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- حمزه دستیار*؛ هر چقدر به ایام انتخابات نزدیکتر میشویم، احزاب، شخصیتها و جریانات سیاسی بیشتر خودنمایی میکنند و هر کدام سعی میکند فکر و برنامههای خود را به فکر و اولویتهای مردم نزدیکتر کند، تنور انتخابات امسال هنوز در ملا عام داغ نشده است، ولی جلسات خانگی، درون حزبی، ائتلافی و رایزنیهای سیاسیون بشدت داغ هست و در زیر پوست شهر در جریان است.
همزمان کاسبی ها، سهم خواهیها و سیاسی بازیها هم در جریان است، هر حزب یک الگوی انتخاب مثلا شایسته سالارانه و بهمراه چند جوان معرفی میکند تا خود را عقلانی تر، پویا و دارای برنامه معرفی کند.
دعوای بین اصولگراها، اما جنس متفاوتی دارد، آنها با یک پیش فرض موهومی به جدل میپردازند! اصولگراها دولت ضعیف و ناکارآمد یازدهم و دوازدهم و همچنین مجلس دهم بعنوان یکی از ضعیفترین مجالس ممکن در تاریخ میخوانند و هر دو را محصول تفکر اصلاح طلبی میدانند و اقبال مردمی را به سمت جناح خود میبینند.
وضعیت اصولگرایی الان در شرایط «دیدید آن چه ما گفتیم درست بود» هست و خود را دست برتر صحنه سیاسی کشور و احتمالا برنده قطعی انتخابات میدانند؛ اما در این پیش فرض و نگاه خود پیروز پندار چند مسئله مهم و اساسی دیده نشده است: ۱. مردم مطمئنا فهمیده اند که اصلاح طلبها در زمینه مدیریت، اجرا و تصمیم گیری حرفی برای گفتن نداشته اند، اما «اثبات شی نفی ما عدا نمیکند» یعنی نقدها، ناکارآمدیها و ضعفهای اصلاحات، مهر تاییدی بر کارآمدی و موفقیت اصولگرایان نیست.
۲. اصولگرایان هنوز گفتمان مشترک و غالبی ارائه نکردند و در این چند سال صرفا حالت نقادانه به عملکرد دولت و مجلس داشتند و در موضع سلبی عمل میکردند و وارد مرحله ایجابی نشدند، برنامه و طرح اصولگرایان برای عبور از مشکلات فعلی چیست؟ اولویتهای مردم واولویتهای اصولگرایان در برنامه ریزیها یکی است؟
۳. آیا معیار مردم برای انتخابات و انتخاب پیش رو، نگاه به مجلس گذشته است؟ در این گزاره یک مسئله بسیار مهم وجود دارد، آیا تغییر چهرههای نمایندگی نمیتواند اصلاح طلبان را از موضع ضعف خارج کند؟ آیا چهرهای معرفی شده توسط اصولگرایان چهرههای مقبول تری خواهند بود؟
۴. تعدد نگاههای متفاوت و فکرهای متعدد و گاها متناقض در اصولگرایان اجازه وحدت میدهد؟ آیا اختلافات در نگاه به مسئله FATF و برجام در چهرههای سنتیتر اجازه همدلی میدهد؟ قضیه اصلح و صالح حل شده است؟ آیا حلقه جوانتر اصولگرایی و نواصولگرایی میتواند با افرادی، چون حداد عادل، باهنر و محصولی هم راستا شود؟ جریان شیخوخیت در اصولگرایی چقدر میتواند از دل شاجا و جمنا و پایداری یک لیست خارج کند؟
۵. پیش فرض غلط «از پیش برنده بودن» اصولگرایان را از حضور در کف میدان انتخابات و شنیدن صحبت مردم به پستوهای احزاب کشانده تا بر سر سهم شان در لیست چانه زنی کنند و در همین ایان طیف مقابل با در دست گرفتن پرچم مطالبات اجتماعی سعی در تغییر زمین بازی دارد، روندی که به ظن من بسیار هوشمندانه است.
۶. مسئلهای مهمتر از همه این مسائل وجود دارد، آن هم این که هویت حزبی در توده مردم چقدر قدرتمند و مستحکم است و آیا مردم دنباله روی احزاب هستند؟ چند درصد مردم کنشها و فضای حزبی را منفعت طلب و فاسد میدانند و آیا مردم وضع فعلی جامعه را فقط نتیجه اصلاحات میدانند یا اصولگراها را نیز سهیم میدانند؟
۷. اصولگرایان در حوزه گفتمانی برای قشر متوسط جامعه ارمغان خاصی تا بحال نداشته و یا هنوز ارائه نکرده است، قشری که اکثریت رای جامعه را تشکیل میدهد و زمینه ساز جریانات و موجهای اصلی در جامعه است.
برخلاف برخی اظهارنظرات به عقیده بنده اصولگرایان شخص مناسب برای لیدری دارند و مسئله الان که مانع از وحدت میشوند در وهله اول اختلافات بنیادین در بین برخی نگاه هاست و دیگری سهم خواهیهای احزاب! این مسائل یک کاسه شدن اصولگرایان را به تعویق میاندازد و همین باعث عقب ماندن از کورس انتخابات میشود و انتخابهای ناباورانه ای، چون ۸۴ و ۹۲ را رقم میزند، مرور این دو انتخابات به خوبی گویای مسائل و اختلافات دو دوره مذکور است و ماحصل آن نیز به وضوح مشخص است.
حمزه دستیار- دبیر سیاسی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.