امام خامنه ای در نماز جمعه 14 خرداد 1361 با تحلیلی بر قیام 15 خرداد فرمودند: اين قيام يك نقطه عطف شد؛ اگر چه عدهاي را مرعوب كرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح كرد ...
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ بی تردید هیچ دگرگونى و انقلابى بى ریشه و علت پدید نمى آید و بسترها و عواملى در شکل گیرى آن مؤثر است.
قیام ۱۵ خرداد نیز جنبشى ماندگار و اثر گذار است و نقطه عطفى در کارنامه انقلاب اسلامى ایران به شمار مى رود، این قیام، سر آغاز تحوّلات و دگرگونیهاى شگفت آورى شد که به حق مى توان از آن به عنوان«یوم اللّه» نام برد.
بازکاوى عوامل پیدایش نهضت پانزده خرداد ـ به عنوان مقدمه و طلیعه انقلاب شکوهمند اسلامى ـ نیازمند بررسى علل و پیش زمینه هاى مختلفى است که از نهضت تحریم تنباکو و انقلاب مشروطیت به وجود آمده و تا سال ۴۱ و پس از آن در خود انقلاب اسلامى تداوم داشت و در واقع هم باید بعد مادى و ظاهرى این علل را در نظر گرفت و هم بعد باطنى و معنوى آنها را، چنان که شهید مطهرى مى گوید: «این نهضت، نهضتى است از تیپ نهضت پیامبران؛ یعنى، برخاسته از خودآگاهى یا خدا آگاهى.
این خود آگاهى ریشه اش در اعماق فطرت بشر است
این خود آگاهى ریشه اش در اعماق فطرت بشر است و وجدان اسلامى بیدار شده جامعه ما، او را در جستجوى ارزشهاى اسلامى برانگیخته، و این وجدان مشترک و روح جمعى جوشان جامعه است که طبقات مختلف و متضادّ را در یک حرکت هماهنگ به راه انداخته است..
در نیم قرن اخیر (به خصوص با تشکیل سلسله دین ستیز پهلوى) جریانهایى رخ داد که ضد اهداف عالیه اسلامى و در جهت مخالف آرمانهاى مصلحان صد ساله اخیر بود و طبعاً نمى توانست براى همیشه از طرف جامعه ما بدون عکس العمل بماند. استبداد خشن و وحشى و سلب هر نوع آزادى، نفوذ استعمار نو…، دور نگه داشتن دین از سیاست، بیرون کردن دین از میدان سیاست، کوشش براى بازگرداندن ایران به جاهلیت پیش از اسلام و احیاى شعارهاى مجوسى و میراندن شعارهاى اصیل اسلامى و…»
در واقع مهم ترین عامل شکل دهنده نهضت ۱۵ خرداد، احساس و باور عمیق توده هاى مردم درباره دین ستیزى، ارزش ستیزى و به حاشیه راندن دین از یک طرف، و حاکم کردن ارزشهاى مرده و منحط غربى و غیر دینى از طرف دیگر بود، یعنى، درخواست عمومى مردم براى اصلاح و دگرگونى در ناهنجاریها و کژتابی هاى فکرى، اخلاقى و دینى اى که داشت شکل مى گرفت.
انقلاب اسلامى ایران، در دوره شکل گیرى خود (۱۳۴۰ ـ ۱۳۴۳) با یک سرى زمینه ها و مقدمات همراه بود و در این دوره انرژى تحول و دگرگونى، طى یک سلسله جریانات و اقدامات به تدریج به سمت حوزه علمیه قم کشیده شد و رنگ و محتواى مذهبى به خود گرفت و رهبرى یک عالم دینى در حدّ مرجعیت، یعنى امام خمینى بر آن مسجّل شد.
امام خامنه ای (مد ظله العالی)، ولی امر مسلمین جهان در خطبه های نماز جمعه در14 خرداماه 1361 فرمودند: اما من مايلم درباره حادثه 15 خرداد قدري صحبت كنم، چون از خاطرههاي بسيار مهم و تعيين كنندهي انقلاب ماست و بعد، مطلبي را كه در انقلاب ما و در 15 خرداد به وضوع ديده شده است و قرآن هم به اين مطلب اشاره دارد، براي شما برادران و خواهران عزيز مطرح ميكنم تا براي خط مشي آيندهي ما، ملت و هم دولت، درسي باشد.
15 خرداد يك قيام مردمي بود. علت اين قيام هم اين بود كه در روز عاشوراي آن سال كه مصادف با سيزدهم خرداد ميشد، امام امت حقايق افشا نشدهاي تا آن روز را با مردم بيواسطه در ميان گذاشتند، كه درباره اين ارتباط بي واسطه امام و امت حرفي دارم كه عرض ميكنم.
در اين گفتار، كه توصيهميكنم اگر نوار قابل فهمي و سالمي از آن هست، رسانههاي همگاني آن را پخش كنند تا مردم بفهمند نوزده سال قبل امام چه ميگفتند، حقايقي را بيان كردند كه اين حقايق آن روز براي خيليها حتي دستاندركاران سياست، قابل فهم نبود. اگر حافظه خطا نكرده باشد، جملات امام اينها بود كه «اسرائيل ميخواهد در ايران قرآن نباشد. اسرائيل ميخواهد در ايران روحانيون نباشند. اسرائيل ميخواهد در ايران اسلام نباشد.»
آن روز براي خيليها اين مطلب قابل فهم نبود كه اسرائيل كجا، ايران كجا؟ اسرائيل چه دشمني با قرآن و با روحانيت دارد آن هم در ايران؟
آن روز براي خيليها اين مطلب قابل فهم نبود كه اسرائيل كجا، ايران كجا؟ اسرائيل چه دشمني با قرآن و با روحانيت دارد آن هم در ايران؟ حساسيت دستگاه در مقابل اين مطالب به قدري بود كه شب بعد از اين سخنراني، يعني شب نيمهي خرداد كه مصادف با دوازده محرم بود، امام را دزدانه، نيمهشب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زنداني كردند. روز نيمهي خرداد مردم به مجرد اين كه فهميدند كه امام دستگير و ربوده شده است، بدون اينكه فرماندهياي، رهبرياي از سوي شخصيتي، از سوي حزبي، گروهي وجود داشته باشد، به خيابانها ريختند. در تهران، در قم، در شيراز، در مشهد، در بعضي شهرهاي ديگر و حتي در بعضي از روستاها در ورامين.
و دستگاه جبار كه باور نميكرد نفوذ روحانيت و مرجعيت در اين حد باشد، غافلگير شد و دست به يك عمل تند وحشيانه حساب نشده زد. مردم را در خيابانها و ميدانها به رگبار بستند و آن روزها رقم پانزده هزاز شهيد در زبانها ميگشت.
اين قيام يك نقطه عطف شد. اگر چه عدهاي را مرعوب كرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح كرد. از آن روز حركت انقلابي مردم ايران كه از تقريباً نه ماه قبل از آن يا يك سال قبل از آن به تدريج آغاز شده بود، شكل قطعي و جدي گرفت و اين قيام به انقلاب 22 بهمن منتهي شد و در مآل جمهوري اسلامي را به وجود آورد.
گزارش حادثه به اجمال اين است، اما تحليل حادثه بسيار تحليل جالب و شيريني است كه بايد بنشينند آنها كه در متن واقعه بودهاند و با چشم تيزبين حوادث را ديدهاند، شهادت خود را بنويسند تا تاريخ روي 15 خرداد قضاوت كند.
هيچ یك از احزاب و گروهها و دستهجات سياسي و سردمداران سياسي و مدعيان مبارزه و مقاومت در اين حركت مردمي كوچكترين نقشي نداشتند
در 15 خرداد سه عنصر وجود داشت. يكي عنصر مردم بود، يكي عنصر رهبر و امام بود و سومي عنصر انگيزهي مذهبي و روحشهادتطلبي و فداكاري براي خدا بود. نطفهي انقلاب ما با اين سه عنصر بسته شد. وقتي ميگوييم مردم بودهاند، معنايش اين است كه هيچ يك از احزاب و گروهها و دستهجات سياسي و سردمداران سياسي و مدعيان مبارزه و مقاومت در اين حركت مردمي كوچكترين نقشي نداشتند. نه آن كساني كه با انگيزه مليگرايي حركت ميكردند و نه آن كساني كه با انگيزههاي مادي و ماركسيستي راه ميرفتند و نه حتي آن گروههايي كه با انگيزههاي مذهبي و اسلامي تشكلي داشتند. هيچ كدام در اين خيزش عمومي خونين پرشكوه كمترين تأثيري نداشتهاند. چرا، تأثير منفي بعضي از گروهها داشتند.
فرداي 15 خرداد تحليلگران مادي معتقد به انديشههاي خرافي الحادي به كمك دستگاه جبار آن روز رفتند و براي او حادثه را تحليل كردند. حادثه ديني بود، آن را طبقاتي و اقتصادي و از اين قبيل تحليل كردند و در حقيقت آب به آسياب دستگاه جبار ريختند. هيچكس به كمك اين قيام نيامد جز مردم و جز رهبران ديني مردم
شكي در اين نيست كه در حادثهي 15 خرداد و جريانهايي كه از آن منشعب ميشد، جز علماي اسلام، روحانيون مبارز و كساني كه آمادهي جانبازي براي اسلام بودند، هيچكس نقش گرداننده نداشت. 15 خرداد گذشت، اين سه عنصر در جامعه باقي ماند.
حركت انقلابي ما با همين سه عنصر كه نطفهي اصلي انقلاب ايران را تشكيل ميدادند، به راه خود ادامه داد. در طول اين مدت بيشترين كسانيكه كار فكري اسلامي و سياسي ميكردند و مردم را براي يك حركت عظيم عمومي آماده ميكردند، علماي اسلامي، طلاب جوان، گويندگان مبارز در سطوح مختلف علمي بودند. ديگران هم در بعضي از قشرها كمتر، در بعضي بيشتر، تلاشهايي داشتند، اما آن چه به تلاش روحانيون يك امتياز ميبخشيد، اين بود كه آنها با مردم روبرو ميشدند و ذهن مردم را آماده ميكردند.
اگر اين كار مستمر 15 ساله در شهرها، دهات، دور افتادهترين نقاط كشور نميبود، انقلاب ما در 22 بهمن با پاسخ عمومي ملت روبرو نميشد. مردم بدون اطلاع و شناخت حركتي نميكنند. آن كه به اين مردم اطلاع و شناخت داده بود در طول پانزده سال، همان پيامآوران انقلاب و انديشهي انقلابي از حوزهي علميهي مقدسهي قم و بعضي از حوزههاي ديگر بودند. در طول اين مدت امام رهبري كرد و در طول اين مدت فكر اسلامي به وسيلهي همين رُسُل انقلاب پخته شد. در 22 بهمن با آمادگيهاي سال 56 و 57 اين سه عنصر در حد رشد و كمال، انقلاب را به وجود آوردند.
پس انقلاب ما هم يك انقلابي بود كه بر مبناي اسلام، امام و امت استوار بود. چون قيام نخستين، اسلامي و مردمي بود، انقلاب هم اسلامي و مردمي شد. و چون انقلاب، اسلامي و مردمي بود، حكومتي هم كه بر مبناي آن انقلاب به وجود آمد، اسلامي و مردمي شد؛ يعني جمهوري اسلامي. و چون رهبري عظيم بصير هوشمندانهي متوكلانهي امام امت از آغاز با اين انقلاب و قيام همراه بود و او را تغذيه ميكرد، در جمهوري اسلامي رهبري آن نقشي را كه همه ميدانيد و لمس ميكنيد، به خودگرفت.
بنابراين حركت طبيعي قيام 15 خرداد به آن چيزي رسيد، به آن واقعيتي منتهي شد كه امروز تمام دنياي كفر و الحاد را متوحش كرده است و سردمداران استكبار جهاني را به دفاع از خود واداشته است. ما امروز مرهون قيام 15 خرداديم. امروز جمهوري ما يك جمهوري به معناي واقعي است. يعني مردمي است.
اين را شما ميدانيد و لمس ميكنيد، اما من همان دانستهي شما را به زبان ميآورم اين برگي از تاريخ است. حقيقتي است كه بايد آيندگان هم آن را لمس كنند. جمعبندي كارهاي امروز ملت و دولت اين است كه جمهوري اسلامي امروز از همه جهت مردمي است، داراي جهاد مردمي است. اين جبهههاي جنگ كه پر است از مردم غيرموظف، يعني غيرنظامياني كه به عشق فداكاري، سلاح به دست گرفتهاند و در خدمت انقلاب ميجنگند. انفاق مردمي در پشت جبههها، مردم هر چه دارند ميدهند. خاطرهي آن انگشترها و دستبندها و گردنبندهاي طلاي زنان جوان ما كه مخلصانه و متواضعانه نثار پاي رزمندگان ميشود، فراموش نشدني است.
خاطرهي پدران و مادراني كه فرزندان خود را تقديم انقلاب ميكنند و در مقابل اسلام و انقلاب آنها را قرباني ميكنند، از ياد نرفتني است. خاطرهي آن مرد آلاسكا فروشي كه پسرش را به قربانگاه عشق فرستاده است و بعد از شهادت اين پسر، دو هزار تومان پول باقيماندهي از او را براي رد مظالم به شخص مورد اطمينانش ميدهد و وقتي از او ميپرسند تو خودت كه مستحقي، ميتواني برداري اين پول را، استنكاف ميكند و وقتي ميپرسند غير از آلاسكافروشي شغل ديگري هم داري؟ ميگويد نه، دكان آلاسكافروشي را هم چون خلاف مقررات باز شده بود، بستهاند. گله هم نميكند. ميگويد دولت امروز سرگرم كارهاي بزرگ است. اگر به كار من نرسد، مهم نيست. خاطرهي اين انسان بزرگ و ميليونها انسان بزرگ مانند او از حافظهي تاريخ زدوده نشدني است.
در پایان تاثیرات قیام 15 خرداد را به اجمال بررسی می کنیم:
شکست این قیام، بسیاری از اپوزیسیون را قانع کرده بود که تداوم مخالفت های سیاسی علیه سلطنت پهلوی به منزله عقیم ماندن نهضت است
1. اولین تأثیری که سرکوب قیام پانزده خرداد چهل و دو بر روند مخالفت با سلطنت پهلوی نهاد تغییر ماهیت مبارزه از سیاسی به نبرد مسلحانه و در میان بسیاری از نیروها و گروه های مخالف شاه بود. در واقع، شکست این قیام، بسیاری از اپوزیسیون را قانع کرده بود که تداوم مخالفت های سیاسی علیه سلطنت پهلوی به منزله عقیم ماندن نهضت است و راهی جز شلیک گلوله و جنگ مسلحانه نیست. البته این بدین مفهوم نبود که مبارزه مسلحانه در سال های قبل از قیام 15 خرداد وجود نداشته است بلکه بدین معنی است که «عمومی شدن» و تبدیل شدن جنگ مسلحانه به عنوان یک «جریان» محصول بلافصل قیام 15 خرداد است. اما ترورهای مذکور، بیشتر خصیصه فردی یا تعلقات گروهی داشتند که علاقمندان چندانی در بین لایه های دیگر اپوزیسیون نداشت.
2. دومین تأثیر جنبش پانزده خرداد 42، هم نشینی استعمار در کنار استبداد داخلی و حمله توأمان مخالفین شاه علیه هر دو بود. در واقع از قیام 15 خرداد به بعد است که استبداد در کنار استعمار یا به قول انقلابیون آن دوره امپریالیزم، مورد حمله قرار گرفت و هر دو به عنوان دو روی یک سکه انگاشته گردید. این درحالی بود که در جنبش های اجتماعی –سیاسی پیش از دهه چهل، شورش یا علیه استبداد و نظام تمامیت خواه شکل گرفته بود مثل نهضت مشروطه (1285هـ.ق) و یا علیه استعمار خارجی مثل نهضت ملی شدن صنعت نفت، در نهضت تنباکو نیز اگر هر دوی این ها مورد اعتراض قرار گرفت و قرارداد تالبوت به همراه ناصرالدین شاه مورد سرزنش واقع شد، به مفهوم اصالت داشتن آن نبود، آنچه اصالت داشت لغو قرارداد توتون و تنباکو بود و توأم قرار گرفتن استعمار و استبداد در چنین حادثه ای، از سر اتفاق بود.
3. سومین تأثیر که بی گمان مهم ترین تأثیر قیام 15 خرداد به حساب می اید ارایه و حراج نظام بدیل یا آلترناتیو نظام سلطنت در ایران است. از نهضت مشروطیت به این سو، معمولاً کلیه مخالفین شاه در گفتمان مشروطه تنفس می کشیدند و تنها راه حل معضلات و بحران های موجود را، برون رفت مشروطیت می دانستند، برون رفتی که سلطنت در آن باقی می ماند و شاه با تن دادن به قانون اساسی مشروطه ادامه حیات می داد. اما با طرح نظریه ولایت فقیه در سال 1348 و رد نظریه سلطنت ولو به نحو مشروطیت، اپوزیسیون مذهبی به رهبری امام خمینی وارد فاز جدیدتری از مبارزه شد که با اتکا بر آن می توانست نه تنها شاه بلکه کلیت ساختار قدرت در ایران را برهم زند و سرنگون نماید.
از جمله تأثیرات جنبش 15 خرداد، می توان به تغییر جغرافیای مکانی مرکز مخالفت با شاه از تهران به قم، اشاره کرد
4. از جمله تأثیرات جنبش 15 خرداد، می توان به تغییر جغرافیای مکانی مرکز مخالفت با شاه از تهران به قم، اشاره کرد. جنبش های اجتماعی- سیاسی پیش از این قیام، مثل مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت، در پایتخت رخ داده بودند و قم طی این دوران در حاشیه تحولات بسر می برد، اما از قیام 15 خرداد به بعد، مرکز مخالفت با شاه به قم منتقل می گردد و قم نه به عنوان حاشیه، بلکه به عنوان کانون مخالفت ، آنهم با بهره مندی از نهاد مرجعیت عامه، رژیم پهلوی را به مبارزه دعوت و سرانجام سرنگون می نماید.
5. قرار گرفتن مرجعیت شیعه در سطح رهبری سیاسی نیروی مذهبی یکی دیگر از نتایج واقعه 15 خرداد است. در این قیام امام خمینی به عنوان یک مرجع دینی در رأس رهبری یک حرکت فعال سیاسی قرار گرفت و دیگر مراجع را نیز با خود به میدان آورد و این مسأله ای بود که از صدر نهضت مشروطیت تا این مقطع عملی نشده بود، مرجعیت شیعه بعد از مشاهده ی نتایج حرکت فعال خود در مشروطه، یک فعال سیاسی را در دستور کار خود قرار نداد و به موضع گیری های مقطعی بسنده کرده؛ ولی در حرکت سال 42، مرجعیت شیعه دیگر بار در یک حرکت گسترده شرکت کرد و رهبری آن را نیز مستقیماً عهده دار شد.
6. از جمله نتایج مهمی که می توان به عنوان نقطه عطف از آن یاد کرد پیدایش نسلی از روحانیون، پس از واقعه 15 خرداد 42 بود که سعی نمودند که پس از تبعید امام خمینی از ایران به ترکیه و سپس عراق ، مقابله ای را که ایشان مابین قم و رژیم پهلوی به وجود آورده بودند همچنان ادامه دهند.
اگرچه به دلیل حاکمیت جو اختناق و سخت تر شدن امکان مخالفت با رژیم، فعالیت این گروه نیز بالطبع با مشکلات و سرکوبهای فزاینده ای همراه گردید و بی علاقگی برخی از مراجع قم نسبت به گرم نگاشتن تنور مخالفت با رژیم پهلوی، موانع متعددی بر سر راه آنان گذارد.
با این همه، این عده با تلاش خستگی ناپذیری که از خود نشان دادند مانع شدند که فضایی که قبل از ظهور امام خمینی، بین قم و تهران حاکم بود بازگردد، حوزه های علمیه بالاخص قم، از سال 1343 به بعد در لیست سیاه رژیم قرار داشت و هیچ مرجع و روحانی طراز اولی حداقل در ظاهر دیگر نمی توانست ارتباطی با رژیم داشته باشد. معدود روحانیونی که در سال های بعد از 1343 با رژیم همکاری داشتند فاقد هرگونه پایگاه مردمی بودند.