مديريت و سياستگذاري علم نيازمند بسترهاي مختلفي است كه علوم مضاف و علوم درجه دو و توجه به علوم انسانی مضاف حلقه هاي مفقوده آنست.
گروه علمي «خبرگزاري دانشجو»؛ مديريت و سياستگذاري علم و فناوري از مهم ترين اركان توليد علم بشمار مي رود كه به زعم بسياري از كارشناسان اين ركن مهم مغفول مانده است و اين حلقه مفقوده باعث شده تا در بسياري از موارد نتوان به علم اسلامي در حوزه هاي مختلف دست يافت.
عادل پيغامي، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق و استاد اقتصاد است و ازجمله افرادی است که در اولین نشست راهبردی در محضر مقام معظم رهبری سخنرانی کرد. به گفته خودش بیش از بیست سال است که درباب تحول در علوم انسانی تامل می کند والبته این دغدغه در سخنانش موج میزد.
آنچه پیش روی شماست نتیجه نزدیک به سه ساعت گفت وگوي فصلنامه پژوهش هاي فرهنگي و اجتماعي با وي است؛ وي در این گفت وگو به بیان حلقات زنجیره مدیریت دانش و تحول علوم انسانی پرداخت و در هر بخش مثال هایی را بیان کرده و ضمنا به آسیب شناسی تحول علوم انسانی در ایران نیز پرداخت.
در ادامه؛ بخش هفتم صحبت وي ذيلاً از نظرتان مي گذرد:
حلقۀ يازدهم و دوازدهم: علوم مضاف و علوم درجه دو
حلقۀ يازدهم و دوازدهم، مربوط به حوزه علوم مضاف علوم انساني اسلامي و علوم درجه دوی علوم انساني اسلامي است. مانندجامعه شناسی علوم انساني اسلامي، روان شناسي علوم انساني اسلامي، فلسفۀ علوم انساني اسلامي، معرفت شناسي علوم انساني اسلامي، هستي شناسي علوم انساني اسلامي. تقريبا اغلب این علوم در کشور ما کار نمي شود و مغفول هستند. مثلاً فرض کنيد من در حوزۀ اقتصاد اسلامي کار مي کنم و سؤال من اين است که ریاضیات چقدر بايد وارد شود؟ تا کجا بيايد ضعيف است و از کجا بيشتر، آسیب است و رياضي زده مي شویم و فرماليزم اتفاق مي افتد؟ اقتصاد غرب این مسئله را براي خودش حل کرده، ولی اقصاد اسلامي این مسئله را براي خودش حل نکرده است.
چه کسي بايد من را راهنمايي کند؟ چه فيلسوف روشي بايد به من بگويد که اگر از این مقدار رياضيات را بيشتر استفاده کني، اقتصاد اسلامي نيست؟ رابطۀ علوم انساني اسلامي با رياضيات چيست؟ علوم انساني اسلامي، کشف روابط عليّ و معلولي را براساس چه ضوابط متودولوژيکی انجام می دهد؟ غرب که با علت و معلول کاري ندارد؛ غرب همبستگي ها را مي فهمد.
علوم انساني اسلامي نمي تواند بگويد من نم يخواهم روابط علّی و معلولی را بشناسم
علوم انساني اسلامي نمي تواند بگويد من نم يخواهم روابط علّی و معلولی را بشناسم و آن را تبیین کنم. هيوم با نگاهي که داشت، رابطه بين علت و معلول در غرب را خراب کرد، ولی علوم انساني اسلامي نمي تواند این دید را داشته باشد. اگر من بخواهم رابطه هاي علّي و معلولي بين حجم پول و تورم را کشف کنم، فردی را به عنوان متودولوژيست نداریم تا به من بگوید روش کار چيست؟
من کارهايي که آقاي اوزاکالي مکي در هستي شناسي دانش اقتصاد مي کند را در کل حوزۀ خودمان با تمام بزرگانش و تمام کساني که به ظاهر در فلسفه اقتصاد اسلامي کارکرده اند،نمي بينم. کتاب هايي که در فلسفه جامع هشناسی و فلسفه اقتصاد نوشته شده، واقعاً جوا بگوي نيازهاي این حوزه نيست. اگر به من بگويند وضعیت مطلوب این حلقه براي تو 100 است؛ وضعيت الآن ما کجاست؟ مي گويم 5 است؛ یعنی يک بيستم آنچه که مورد نياز ماست، توليد و بحث شده است.
بعضي از همكاران من تفاوت بين فلسفه اقتصادي و فلسفه اقتصاد را نمي دانند
در حوزۀ علوم موصوف علوم انساني اسلامي نیز وضعیت به همین صورت است. مثلاً فرض کنيد که اگر اقتصاد اسلامي، علوم انساني اسلامي باشد، علوم موصوفش روا نشناسي اقتصادي و جامعه شناسي اقتصادي است. اگر سياست را علوم انساني اسلامی بدانیم، جامعه شناسی سياسي اسلامي و روان شناسي سياسي اسلامي، علوم موصوف این علم می شوند. ما هنوز در فضايي هستيم که بعضي از همکاران بنده، تفاوت بين فلسفۀ اقتصادي را که يک علم موصوف درجه يک است با فلسفۀ اقتصاد که يک علم مضاف درجه دو است، نمي دانند. اولي به مسائلي از اين قبيل مي پردازد که کار چيست؟ا رزش چيست؟ رفاه چيست؟ و دومي به اين مسائل مي پردازد که معرف شناسي علم اقتصاد چيست؟ متودولوژي علما اقتصاد چيست ؟ مباني روان شناسي پسيني و پيشيني علم اقتصاد چيست ؟ اساساً علوم موصوف علوم انساني اسلامي ما کجاست؟
حلقۀ سيزدهم: توجه به علوم انسانی مضاف
حلقۀ سيزدهم، علوم انساني اسلامي مضاف و کاربردي است. اينجا ديگر درجه كي هستند اما مضاف و کاربردي. مثلا در حوزه اقتصاد اسلامي، اقتصاد اسلامي بهداشت و درمان، اقتصاد اسلامي کار، اقتصاد اسلامي تجارت، اقتصاد اسلامي حوزه کشاورزي. اقتصاد اسلامي کشاورزي با اقتصاد اسلامي صنعت متفاوت است؛ يعني اینکه فکرکنم مي توانم همان تئوري هايي كه در اقتصاد اسلامي وجود دارد، عينا به کشاورزي و صنعت سرايت بدهم، در اشتباهم.
هنگامي كه وارد مسئله هاي هر يک بشويم، اين اختلافات استخراج مي شود. اصلاً تعريف بحث عدالت در حوزه کشاورزي غير از عدالت در حوزه صنعت است. اقتصاد اسلامي در آموزش و پرورش مثل اینکه آيا بايد مدارس غيرانتقاعي کم شوند يا زياد و آيا سيستم گردش مالي اين مدارس منجر به عدالت مي شود يا خير را بايد اقتصاد اسلامي آموزش و پرورش حل کند. اقتصاد اسلامي آموزش و پرورش غير از اقتصاد اسلامي کشاورزي است. اينجاست که اگر اين حلقه ها راه نيفتد، حتي اگر همۀ حلقه هاي قبلي را نيز داشته باشيم، باز به صورت جدي وارد حل مسئله نشده ايم.