گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-سها صالح، کمتر فعال دانشجویی پیدا میشود که نام او را نشنیده باشد. پای ثابت مناظره با زیباکلام، عضو اسبق شورای مرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی داشنجویان مستقل و مدیر مسئول خبرنامه دانشجویان ایران. خضریان البته مدتی است که عضو شورای مرکزی جبهه پایداری هم شده است. حضور زمستانی او در خبرگزاری دانشجو برای گفتوگوی عیدانه فرصت خوبی بود تا درباره خاطرات دوران دانشجویی، تاریخچه فعالیتهای جریانهای دانشجویی و سازوکار انتخاب نامزد نهایی جبهه پایداری در انتخابات پیش رو گفتوگو کنیم. خضریان در این گفت و شنود دوستانه درباره تحولات شخصی خودش هم صحبت کرده است. متن کامل این گفتوگو در ادامه تقدیم میشود.
ما همیشه شما را با عنوان فعال دانشجویی میشناسیم. چطور شد که در دوران دانشجویی وارد فعالیتهای سیاسی شدید؟ از اول میخواستید فعالیت سیاسی کنید؟
نسل ما با نسل شما کمی متفاوت است. ما از دوره دانشآموزی وارد فضای سیاسی شده بودیم. من نشریه دانشآموزی داشتم. خاطرم هست برای آن نشریه حتی با وزیر ارشاد وقت آقای مهاجرانی هم مصاحبه گرفتم. فضای سیاسی جامعه در حدی بود که در مدارس هم فعالیتهای سیاسی باب بود. لذا زمانی که وارد دانشگاه میشدیم فضای آن را میشناختیم. خصوصاً منزل ما زمانی که من دبیرستانی بودم در کوی دانشگاه بود و وقایع آن دوره را از نزدیک دیده بودم و کاملاً با فضای سیاسی آشنایی داشتم. خاطرم هست آبان 81، دو ماه بود ورود به دانشگاه، در تجمع مقابل وزارت علوم شرکت کردم که منجر به آن نامه معروف آقای معین که درخواست کرد با ما اطلاعاتی، امنیتی و قضایی کنید.
آن سالها بچهها این تیپی بودند. الآن اینطوری نیست. آن برهه مشخصاتش فرق داشت. احزاب مانند دوره اول انقلاب در دانشگاه پایگاه داشتند و در آن خیمه زده بودند. ما درگیر یک فضای حرفهای کار سیاسی بودیم نه یک فضای دانشجویی سیاسی. به اعتقاد من دفتر تحکیم وحدت کاملاً حزبی شده بود. شما میبینید در انتخابات دوم خرداد اسم دفتر تحکیم وحدت به عنوان یکی از اعضای هیجدهگانه جبهه اصلاحات حضور دارد. الآن چنین چیزی را در تشکلهای دانشجویی نمیبینید.
نسل آن برهه خیلی اهل مطالعه بود. من یاد ندارم برای کنکور خیلی کتاب تستی خوانده باشم اما آن زمان خیلی از بچههای کتابهای مطهری و شریعتی را میخواندند. یعنی دقیق نسبت به مسائل فکری خودشان حساس بودند. الآن حتی در بین دانشجویان هم کمتر چنین چیزی دیده میشود. الآن ذهن دانشجوها با چندتا شبکه تلگرامی قانع میشود. یکی از انتقاداتی که نسبت به فضای دانشجویی فعلی دارم همین است. الآن تصور ما این است اگر مطلبی را در فضای مجازی نوشتیم؛ داریم یک جنگ واقعی میکنیم که به نفع جبهه انقلاب یا هر تفکر دیگری که داریم است. من معتقدم شبکههای اجتماعی حداکثرش گفت و گفت است. یعنی همه میآیند فقط میگویند و شنیدنی در کار نیست و ما فکر میکنیم که داریم فعالیت اجتماعی میکنیم. ما عموماً در گروههای همفکران خودمان حضور داریم. نمیتوانیم همدیگر را تحمل کنیم. به همین خاطر نهایتاً داریم کار اطلاعرسانی میکنیم. این رسالت تشکلهای دانشجویی نیست. ماهیت یک تشکل دانشجویی تأثیرگذاری است.
خب در همان برهه تاریخی بمانیم. شما از اعضای شورای مرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل بودید. این اتحادیه چگونه شکل گرفت؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یک تشکیلات به نفع جریان اسلامگرا در دانشگاه داریم، آن هم انجمن اسلامی دانشجویان است. در خاطرات این دانشجویان هست که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دور هم جمع میشوند و میگویند حالا که انقلاب پیروز شده است، ما باید چه کار کنیم؟ جمعبندی این میشود که ما تا الآن تلاش میکردیم رژیم گذشته را ساقط کنیم. از الآن باید تلاش کنیم نظام جمهوری اسلامی را کارآمد کنیم. بر اساس همین نگاه دفتر تحکیم وحدت شکل میگیرد. پس ما تعدادی انجمن اسلامی داریم که از سال 1321 تأسیس شده بودند. یک اتحادیه انجمنهای اسلامی هم با نام دفتر تحکیم وحدت داریم که با امر امام شکل گرفته است. این بچههای انجمنهای اسلامی کارهای خیلی بزرگی مانند تأسیس سپاه، جهادسازندگی و بسیاری از فعالیتهای مثبت دیگر را در آن اوایل انجام میدهند. در سالهای پایانی جنگ ما یک حادثه را داریم که معمولاً در تاریخنگاریهای ما مغفول مانده است. آن هم بیانیهای است که سال 67 در آستانه انتخابات مجلس سوم منتشر میشود. این بیانیه به اعتقاد من بزرگترین خطای تحکیم وحدت در طول تاریخ است. بعد از جدا شدن مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز و ایجاد جناح چپ و راست در کشور، دفتر تحکیم وحدت در حمایت از جریان چپ بیانیه میدهد. این کار نه از بابت اینکه در حمایت از جناح چپ بوده است، از این نظر که کارکرد جریان دانشجویی را به حمایت از یک حزب تغییر میدهد به نظر من خطای بزرگی بوده است. این اتفاق سرآغاز اتفاقات بدی است که شما در سالهای اولیه دهه هفتاد شاهدش هستید. مثل افول جریان دانشجویی به خاطر قدرت گرفتن جناح راست و در نتیجه نادیده گرفته شدن انتقادات درست جریان دانشجویی در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی. در دهه شصت بیانیههای دفتر تحکیم واقعاً مهم و تأثیرگذار بود اما نیمه اول دهه هفتاد دیگر صدای دانشجویان خیلی شنیده نمیشود.
به هر حال میرسیم به 2 خرداد 76. طبیعتاً دفتر تحکیم هم به خاطر علاقهاش به جریان چپ از آقای خاتمی حمایت میکند. بعد از پیروزی آقای خاتمی اتفاق دیگری میافتد که دومین ضربه به دفتر تحکیم وحدت میخورد. تا سال 76 دفتر تحکیم وحدت حامی جریان چپ است. ببیند نزدیک 40 روز پس از 2 خرداد 76 آقای منتظری سخنرانی بدی را در روز عید غدیر انجام میدهند و قیاس رأی ناطق و خاتمی را پای محبوبیت رهبر انقلاب میگذارد. شما میبینید همین دفتر تحکیم یک هفته کل دانشگاههای کشور را به خاطر توهین به رهبری سیاهپوش میکند. حتی ما سال 78 از دفتر تحکیم وحدت بیانیههایی داریم خطاب به حزب الله لبنان که آنها را برادران شجاع و دلاور خطاب میکند. همینها چند سال بعد حماس را گروه تروریستی اعلام میکنند. اما چه اتفاقی میافتد که برخی از انجمنهای اسلامی سال 78 به این نتیجه میرسند که دیگر نمیتوانند با دفتر تحکیم کار کنند. آن اتفاق عضویت دفتر تحکیم وحدت در حزب و جریان سیاسی اصلاحطلبی است. به عقیده من این اتفاق از سوی تئوریسینهای جریان اصلاحات برنامهریزی شد. چراکه آنها به این نتیجه رسیده بودند که دفتر تحکیم وحدت بین جریان چپ و نظام، طرفدار نظام است. تحلیل من این است که آنها دانشجویان را قاطی بازی سیاست کردند تا چرب و شیرین روزگار را بچشند و از موضع انتقادی خارج شوند. شما میبینید خانم حقیقتجو سهمیه دفتر تحکیم وحدت در انتخابات مجلس ششم بود. وقتی شما وارد لیست میشوید دیگر نمیتوانید از بقیه لیست انتقاد کنید.
این اتفاقات، برخی از انجمنها را به این نتیجه میرساند که تحکیم دیگر قابل اصلاح نیست. لذا 18 انجمن اسلامی که برخی از آنها پیش از این عضو دفتر تحکیم بودند و تعدادی هم انجمنهایی بودند که عضو این اتحادیه نبودند تصمیم میگیرند تا از دفتر تحکیم وحدت جدا شوند و اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل را شکل میدهند.
شما از دفتر تحکیم وحدت به خاطر حمایت از جناح چپ انتقاد کردید. فکر نمیکنید در عمل انجمن مستقل هم حامی جریان راست در فضای سیاسی کشور شد؟
خب ما برای اینکه بگوییم تشکیلاتی حامی یک جریان سیاسی است پارامترهایی داریم. مثلاً شما بگویید انجمن مستقل در انتخابات مجلس هفتم از فلان لیست حمایت کردید یا در انتخابات 3 تیر 84 از شخصی حمایت کردید. دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم خیلی شاخص است. از این جهت که جریانهایی مثل نهضت آزادی یا شاخه علامه دفتر تحکیم وحدت که در انتخاباتهای قبلی و حتی دور اول، انتخابات را تحریم کرده بودند و شرکت در انتخابات را حمایت از نظام میدانستند، برای رأی نیاوردن شخصی که به زعم آنها نزدیک به ارزشهای انقلاب بود، پای کار آمدند. خاطرم هست روزنامه شرق آن سال هر روز یک لیستی را چاپ میکرد و اسم اعضای دفتر تحکیم را مینوشت که هر کدام در چه منطقهای امروز قرار است به نفع فلانی معرکه بگیرند و رأی گدایی کنند. یادم هست آن زمان بنرهایی با نام ستاد مصطفی معین در شهر میزدند که برای جلوگیری از ایجاد اختناق و وحشت به فلانی رای میدهیم.
خب شما میبینید این اتحادیه در این انتخابات هم به نفع کسی بیانیه نداده است. اینکه مثلاً اگر ما امروز از وزیر بهداشت دفاع کنیم به معنی چپ بودن ما نیست. یا مثلاً من معتقدم در دولت فعلی در حوزه کشاورزی اقدامات خوبی اتفاق افتاده است یا در دولت سابق گفتیم فلانی برای وزارت کشور خوب نیست به معنی چپ بودن ما نیست. اما چرا اتهام راست بودن به انجمن مستقل زده میشود؟ علت این است که برخی کشور را فقط در دو قطبی چپ و راست میبینند. درنتیجه وقتی شما از دل دفتر تحکیم چپ بیرونی آمدی پس راست هستی. شما میبینید در دوره آقای احمدینژاد همه اتحادیهها برای دیدار با رئیس جمهور دعوت میشدند الا ما و طیف علامه تحکیم وحدت. این یعنی ما هم مثل آنها ضد انقلاب هستیم؟ نه، چون احمدینژاد میدانست اگر بچهها بیایند تعارف ندارند و انتقاد میکنند.
البته یک تشکیلات دانشجویی ممکن است در تحلیلهایش اشتباه کند اما این نکته مهم است که آیا کسی از بیرون به شما خط میدهد یا خودتان به آن رسیدهاید. من شهادت میدهم در انجمن مستقل هر تصمیمی گرفته میشود کار خوده بچهها است. کسی از بیرون خط نمیدهد.
فکر نمیکنید شاخصهای حمایت از جریانهای سیاسی تغییر کرده است. یعنی مثلاً شما دیگر در حمایت از کسی بیانیه نمیدهید ولی در عمل اتفاق دیگری میافتد.
بله شاخصهای جدیدی اضافه شده است. مثلاً دبیر یک اتحادیه، مسئول ستاد دانشجویی فلان نامزد شود. این مشکوک است. اما آیا همچین چیزی در انجمن مستقل بوده است؟ من معتقدم اینطور نیست. ممکن است در یک دفتری در یک دانشگاه شهرستان کسی کاری کرده باشد. من خاطرم هست زمانی فهمیدیم یکی از دفترها با یکی از نامزدها همکاری داشته است. من از طرف اتحادیه مأمور شدم تا بروم و اعضای شورای آن انجمن را توجیه کنم. در دعوتها هم همینطور است. من خاطرم هست سال 84 ما با همه نامزدها دیدار داشتیم. به جز آقای هاشمی که تحلیل دقیق داشتیم و مطمئن بودیم سیاستهایش مخالف جریان انقلاب است. یکی هم مصطفی معین که نامه زده بود با ما برخورد کنند و اصلاً اجازه نمیداد با او دیدار کنیم. شما ببینید آقای کروبی در جریان اصلاحطلب است. آقای ولایتی فرد نزدیک به هاشمی است. ما با همه اینها دیدار داشتیم. به هیچ وجه قبول ندارم که ما در دیدارها هم یک طرف را گرفته باشیم. جریان مقابل انقلاب میخواهد شما را به یک جریان بچسباند تا تیغ تیز نقدتان را کُند کند. بله ما در برابر کسی که علیه انقلاب کار کند، قرار میگیریم. حالا ممکن است جریان چپ بیشتر به ارزشهای انقلاب حمله کرده است خب طبیعتاً ما هم بیشتر با آنها مشکل داشتهایم.
آقای خضریان الآن پس از سالها فاصله گرفتن از فضای دانشجویی چه تغییراتی کرده است؟
من اگر به دوران دانشجویی برگردم بعضی کارها را نمیکنم. مثلاً اینکه همه چیز را صفر و یک نمیبینم. آن دوران من حتی اگر خودم را حق مطلق نمیدانستم، قطعاً طرف مقابلم را باطل مطلق میدانستم. به نظرم یکی از آسیبهای جنبش دانشجویی ما همین است. پس ذهن برخیها در دوره دانشجویی همه چیز صفر و یک است. علتش هم حلقههای بستهای است که در اطرافش قرار دارد. این مربوط به همه طیفهای جریان دانشجویی است.
این لازمه آرمانگرایی دانشجویان نیست؟
شاید متناسب با سن باشد ولی لازمهاش نیست. شما میبینید رهبر انقلاب میگوید گاهی اوقات خودتان هم نقد کنید. همین دیدار اخیر هم گفتند برخی از حرفهای شما درست نیست. جالب آنکه آن جریان دانشجویی هنوز هم روی عقاید خودشان هستند. خب این تعصب است دیگر.
چطور شد عضو شورای مرکزی جبهه پایداری شدید؟
یک فعال دانشجویی وقتی دوره تحصیلش تمام شد. چطور باید وارد عرصه سیاست شود؟ من سال 87 عضویتم در شورای مرکزی اتحادیه انجمنهای مستقل تمام شده است. سال 95 عضو شورای مرکزی جبهه پایداری شدم. در این 8 سال به این نتیجه رسیدم فضایی بهتر از یک تشکیلات حزبی برای کار سیاسی وجود ندارد. به همین دلیل تصمیم گرفتم وارد تشکیلاتی شوم که بیشترین قرابت را به آرمانهای انقلاب اسلامی داشته باشد. من جبهه پایداری را در جناح راست تعریف نمیکنم. همانطور که جناح راست هم جبهه پایداری را در خودش تعریف نمیکند. همان اندازه که از طرف جناح چپ به جبهه پایداری حمله میشود از طرف رسانههای جناح راست هم حمله میشود. من بعد از 8 سال جریانی را برای فعالیت سیاسی انتخاب کردم که جزء هیچکدام از جناحهای سیاسی نیست و به شخصی مثل آقای مصباح نزدیک است که نیازی به توضیح تعاریف رهبر انقلاب از ایشان نیست.
برنامه جبهه پایداری برای انتخابات 96 چیست؟
ما قائل به این نیستیم که اگر یه عده را جمع کنیم، مشکلی حل میشود. حتی اگر پیروز هم بشوید ممکن است اتفاق بدتری بیفتد. اگر عدهای به یک گزینه برسند مشکلی حل میشود؟ خب چه برنامهای برای حل مشکلات کشور دارید؟ روی زمین بگویید دقیقاً میخواهید با این شرایط کشور چه کار کنید؟ من فکر میکنم این باید مطالبه اصلی جنبش دانشجویی از فضای سیاسی کشور باشد.
ما برای انتخاب گزینه یک شاخصهایی داریم درباره گذشته افراد. مثلاً اگر کسی در زندگیاش ساده زیست نباشد، نمیشود انتظار داشت وقتی رئیس جمهور شد، سادهزیستی رواج پیدا کند. شما باید مردم را درباره گذشته فرد آگاه کنید. مسئله بعدی برنامه و تیم است. من دانشجو حق دارم بدانم وزارت علوم را در آینده قرار است چه کسانی اداره کنند؟ بهداشت و درمان این مملکت قرار است در اختیار چه کسی قرار بگیرد؟
بر این اساس ما یک لیست 20 نفره انتخاب کردیم و داریم بر اساس شاخصهایی که از صحبتهای امام و رهبری برداشت کردهایم ارزیابی میکنیم. کسانی که احساس کنیم نمرههای بیشتری دارند، تلاش میکنیم دعوت کنیم در صحنه انتخابات حضور پیدا کنند. حالا ممکن است نفر اولی که به نتیجه رسیدیم وارد صحنه نشود نهایتاً کسی که با بالاترین نمره وارد شود، ما از او حمایت میکنیم.