اگر نقاط زیر پونز نقشه تهران را خوب نگاه کنیم شاید چشممان به مناطقی که از یاد ساختمانهای لوکس شهری و ماشنیهای مدل بالا و تجملات آنچنانی شهرنشینان رفته است، بیفتد. مناطقی که از بعد مکان آنقدرها هم دور نیستند...
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، اگر نقاط زیر پونز نقشه تهران را خوب نگاه کنیم شاید چشممان به مناطقی که از یاد ساختمانهای لوکس شهری و ماشنیهای مدل بالا و تجملات آنچنانی شهرنشینان رفته است، بیافتد. مناطقی که از بعد مکان آنقدرها هم دور نیستند، اما از بعد طبقات فرسنگها با ما فاصله دارند.
پلایین نام یک روستا است. روستایی که در حوالی شهر شلوغ و پردود و دم تهران جای گرفته و مردمانش نه روزی چندصدهزارتومان خرج رستوران گردی هایشان میشود و نه چندین میلیون تومان پول ساعت و کفش و لباس برند تنشان، ساده میپوشند، ساده زندگی میکنند، حتی گاهی لباس گرم زمستانی هم ندارند، اما دلشان گرم است و مهربان.
نیازهای این مردم و این مناطق را که جزوی از شهر هستند، ظاهرا مسئولی پیگیر نبوده و نیست. اما مثل همیشه این میان دانشجویان دغدغهمند و همیشه درصحنه به یاری هم شهری هایشان رفته اند تا باری از دوششان بردارند و لبخندی به لبهایشان بیاورند. جمعیت خیریه دانشجویی معین که متشکل از دانشجویان دانشگاه مختلف شهرتهران است و پیش از این سابقه کمک به دانش آموزان کار، محرومین مناطق مختلف تهران را داشته است این بار با همکاری گروه جهادی فتح المبین به پلایین رفته تا برای مدرسه کوچک آن روستا در قالب جشن تولد حضرت زهرا (سلام الله) فعالیت فرهنگی داشته باشد. چرا که فضای این مدارس عاری از فعالیتهای فرهنگی رنگارنگی است که در نقاط مختلف این شهر اجرا میشود و دانش آموزان این مدرسه به دور از هیاهوی شهر نیاز به فعالیتهایی دارند که روح آنها را با اقتضای سنشان پرورش دهد.
صبح روز ۷ اسفند ماه، مقارن با روز مادر و میلاد حضرت زهرا (سلام الله) دانشجویان فعال و خوش ذوق حمعیت خیریه دانشجویی معین راهی روستای پلایین شدند.
دانش آموزان که مطلع شده بودند قرار است در مدرسه برایشان جشنی برپا شود، با چشمان پر ذوقشان بچههای خیریه را استقبال کردند. مدیر دانش آموزان را در کلاسی جمع کرد و یکی از دانشجویان مداح برایشان مولودی خواند، دستهای کوچکشان که برهم میخورد، صدای شادی شان را تا آسمان میرساند. خیرین دانشجو، از مناقب حضرت زهرا برای دانش آموزان گفتند و آنها سراپا گوش بودند.
بعد از مولودی خوانی و جشن، دانش آموزان به سمت اتاق مسابقه رفتند، مسابقه ماست خوری که به عنوان برنامه بازی مسابقه برای آنها در نظر گرفته شده بود، هیجان رادر رگ هایشان میجوشاند. به دو دسته تقسیم شدند، دانش آموزان دختر و دانش آموزان پسر، از هرگروه دو نفر انتخاب شده و این دونفر باهم مسابقه دادند. صدای فریاد و خنده بچهها فضای کلاس را برداشته بود و تو با خودت فکر میکنی که چقدر نشاط در مدارس ما کوچک شمرده شده است که حتی اتفاقات ساده آنها را تا این حد شاد میکند.
بعد از ماست خوری و شستن سر و صورت بچهها راهی حیاظ مدرسه شدند، همینطور که شرینی عید را میگرفتند، باهم فکر میکردند که کدام بازی دسته جمعی را انجام دهند که بیشتر بهشان خوش بگذرد.
چند دقیقه بعد صدای عمو زنجیر باف، استپ هوایی و فوتبال تمام حیاط را پرکرده بود. شادی بی وقفه دانش آموزان دانشجویان را نیز به وجد آورده بود. هیچ چهرهای غمگین نبود و لبهای همه میخندید.
این بازی و بالا و پایین پریدنها که به عمد طوری طراحی شده بود تا بچهها از خمودگی و نشستن کمی بیرون بیایند و به جنب و جوش و حرکت بیافتند. بازی دسته جمعی شان نیم ساعتی طول کشید، بعد از آن همگی به سمت کلاسها رفتند تا کیک عید را به همراه یکدیگر برش بزنند.
مراسم کیک خوری بچههای مؤدبی که ظاهر ساده و لباسهای ارزان به تن داشتند با دست و جیغ و هورای خودشان انجام شد.
شادی بی وقفه دانش آموزانی که از مال دنیا چیزی جز همین لباس تن و زندگی ساده شان در روستا نداشتند انگار خوشرنگتر و پررنگتر از شادیهای پرزرق و برق بچههایی بود که غرق در امکانات لاکچری در گرانترین مناطق شهر زندگی میکردند.
شاید این نقطه از شهر همان جایی باشد که از زمینهای خاکی اش افراد بزرگی رشد کنند و به کشور تحویل داده شوند. مردم سخت کوشی که با کار کردن روی زمین دیگران زندگی را در سختی معیشتی، اما ساده میگذرانند.
بعد از اینکه بچهها با ذوق و شوق بی حد و اندازه شان کیکها را بریدند، گروه دیگری از خیرین نیز به مدرسه آمده و برای آنها شعر و سرود اجرا کردند، در این حین دانشجویان خیر در حال آماده سازی غذا برای دانش آموزان بودند.
عقربههای ساعت که ظهر را نشان میداد غذا بین دانش آموزان پخش شد و خیرین دانشجو نیز در کنار آنها به صرف غذا پرداختند، بدون هیچ تکلفی.
در پایان مراسم، وقتی زنگ مدرسه به صدا در آمد و میخواستند به خانه هایشان بروند از خیرین دانشجو قول گرفتند تا بازهم به دیدار آنها بروند.