گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ طرح حذف تنوع مدارس از جمله مصوباتی است که با واکنش های تندی از جانب منتقدین مواجه شد. در این مصوبه پیش بینی شده تنوع مدارس دولتی اعم از سمپاد، شاهد، نمونه دولتی و عشایری به استثناء مدارس استثنایی تا پایان سال تحصیلی 98-99 برچیده شوند. خبرگزاری دانشجو به منظور بررسی آثار و تبعات اجرایی شدن این طرح بر نظام تعلیم و تربیت کشور با علی پارسانیا پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت به گفتگو پرداخته است که در ادامه مشروح این گفتگوی تفضیلی را می خوانید:
دانشجو: طرح حذف تنوع مدارس چگونه طرحی است و اجرای آن چه اثراتی بر سیستم آموزشی کشور می گذارد؟
مصوبه حذف تنوع مدارس در مجلس در قالب طرحی با عنوان ساماندهی وضعیت اداری، مالی و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش دنبال می شود. طبق این مصوبه وزارت آموزش و پرورش مکلف شده تا پایان سال تحصیلی 98 – 99 هر نوع مدرسه ای به غیر مدارس دولتی و غیردولتی و استثنایی را منحل کند. همچنین در بخش دیگری از این مصوبه آمده اگر بخواهیم مدارسی برای یک طبقه و طیف خاص از دانش آموزان به طور ویژه داشته باشیم این مدارس باید به تصویب مجلس برسند.
سوالی که وجود دارد این است که مصوبه حذف تنوع مدارس از نظر حقوقی چه تبعات، آسیب ها و مشکلاتی دارد؟ آیا این مصوبه با قانون اساسی، قوانین بالادستی مثل سیاست های کلی که رهبر انقلاب ابلاغ کرده اند، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و یا مصوبات گذشته مجلس مغایرت دارد یا نه؟ واقعیت این است که این مصوبه از جمله مصوباتی است که از سه منظر حقوقی، روش سیاست گذاری مجلس و از بعد تخصصی تعلیم و تربیت دارای ایرادات جدی است تا جایی که بعضا مسئولان این وزارتخانه از جمله شورای عالی وزارت آموزش و پرورش نیز نسبت به آن ایراداتی گرفته اند.
قطعا طرح حذف تنوع مدارس از منظر حقوقی مشکلاتی را برای دولت به وجود می آورد چون مدارسی مثل مدارس عشایری، شاهد و ایثارگر، تیزهوشان و مدارس نمونه دولتی که بعضا به وسیله کمک های خانواده های دانش آموزان و یا موسساتی غیر از وزارت آموزش و پرورش تامین مالی می شوند بار مالی آنها به دوش دولت می افتد و این بار مالی با قاعده ای که می گوید مصوبات نباید بار مالی روی دوش آموزش و پرورش بگذارند، مغایرت دارد.
همچنین طرح حذف تنوع مدارس با اصل 30 قانون اساسی که بر آموزش و پرورش رایگان تاکید می کند نیز مغایرت دارد؛ بنابراین وجود چنین مصوبه ای موجب می شود تا با حذف مدارس سمپاد که دانش آموزان استعداد درخشان در آنها تحصیل می کنند طیفی از این دانش آموزان به سمت مدارس دولتی و طیفی به سمت مدارس غیردولتی بروند. در این شرایط وقتی که دانش آموز دارای استعداد درخشان وارد مدارس دولتی می شود با توجه به وضعیت این مدارس او از آموزش های مدارس استعدادهای درخشان که متناسب با شرایط و ویژگی های متربی ارائه می شود باز می ماند.
از طرفی وقتی دانش آموزان استعداد درخشان نیز به سمت مدارس غیردولتی می روند نیز این موضوع به رایگان بودن آموزش و پرورش لطمه می زند در هر حال وقتی مدارس استعدادهای درخشان حذف شوند دیگر آموزش های رایگان هم نداریم.
یکی از آفت های طرح حذف تنوع مدارس این است که نسبت آن با مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی مشخص نیست. معتقدم یکی از ایرادهای جدی سیاست گذاری در کشور هم پوشانی ماموریت های نهاد سیاست گذاری در آموزش و پرورش است به گونه ای که هر کدام از این نهادها اعم از مجلس یا شورای عالی انقلاب فرهنگی زودتر به یک مصوبه ورود پیدا کنند همان مصوبه مبنا قرار می گیرد و این موضوع خیلی عجیب و غریب است.
ایراد دیگری که به طرح حذف تنوع مدارس وارد است روند تصویب این قانون است چرا که مجلس این مصوبه را بدون کار کارشناسی جدی به تصویب رساند تا جایی که اگر مشروح مذاکرات نمایندگان را هم بشنویم متوجه می شویم که اصلا آنها متوجه نیستند که می خواهند چه مصوبه ای را به تصویب برسانند.
سوالی که وجود دارد این است که گزارش مرکز پژوهش های مجلس در رابطه با طرح حذف تنوع مدارس کجاست؟ جالب است که مرکز پژوهای مجلس پس از تصویب طرح حذف تنوع مدارس گزارش خود را در نقد این مصوبه که گزارش خوب و کارشناسی شده ای است ارائه کرده است. البته این سوال نیز مطرح است که چرا باید یک مصوبه ابتدا در مجلس تصویب شود و بعد گزارش مرکز پژوهش های مجلس که پشتوانه مصوبه ها است روی میز مجلس بیاید. در هر حال فقدان پشتوانه کارشناسی در طرح حذف تنوع مدارس که هم در مشروح مذاکرات نمایندگان، هم در گزارش مرکز پژوهش های مجلس و هم در محتوای مصوبه مشخص است نشان می دهد که سبک قانون گذاری در مجلس به شدت فاجعه است.
نکته عجیب در مورد طرح حذف تنوع مدارس این است که این مصوبه با رای بالای نمایندگان به تصویب رسیده و این خیلی عجیب است که چرا یکی از نمایندگان این طرح را به صورت کارشناسی بررسی نکرده است.
یکی از مشکلات حقوقی طرح حذف تنوع مدارس بحث ابهام این مصوبه است چون وقتی می گوییم تنوع مدارس باید از بین برود و به مدارس دولتی و غیر دولتی محدود شود این سوال پیش می آید که مگر تا الان غیر از مدارس دولتی و غیر دولتی مدارس دیگری در کشور وجود داشته است؟ البته به احتمال خیلی زیاد منظور نمایندگان این بوده که تنوع مدارس دولتی با توجه به مستثنی شدن مدارس استثنایی برچیده شود. در هر حال شاید طرح حذف تنوع مدارس از پشتوانه آنچنانی برای پیگیری برخوردار نباشد اما از این جهت که چرا این طرح که بنده نمی دانم چه کسانی، چگونه و طی چه فرآیندی آن را پیشنهاد داده اند با مخالفت مواجه نشده باید رد گیری شود.
یکی از استدلال هایی که در خصوص مصوباتی همچون حذف تنوع مدارس وجود دارد این است که گفته می شود با وجود انواع مدارس، جامعه طبقاتی می شود و این جامعه طبقاتی مغایر با عدالت آموزشی و عدالت در جامعه است. معتقدم این استدلال یک استدلال بسیار قدیمی و پاسخ داده شده است. در واقع این نگاه یک نگاه به شدت مارکسیستی است که الان نئومارکسیست ها هم به آن و اینکه همه چیز را در جامعه یکسان سازی کنیم، اعتقاد ندارند. در هر حال این جریان بدون توجه به اینکه دانش آموزان تفاوت هایی با هم دارند معتقدند که همه دانش آموزان باید از آموزش برابر برخوردار باشند و این در حالی است که امروز در دنیا به صورت افراطی به تفاوت های فردی دانش آموزان توجه می شود.
اگر بخواهیم موضوع را از نگاه اسلام بررسی کنیم واقعیت این است که در نگاه اسلامی عدالت به معنای تساوی نیست به گونه ای که شهید مطهری عدالت را به معنای توزیع منابع و فرصت ها بر اساس استحقاق تعریف کرده و معیار استحقاق در انسان ها را نیز استعداد و تلاش دانسته است؛ بنابراین در آموزش و پرورش نیز وسع و سعی متربی دو معیار هستند که با توجه به این دو باید منابع و فرصت ها در اختیار افراد قرار بگیرد.
بنده در بحث تنوع مدارس در مقاطع مختلف تحصیلی معتقدم نباید در مقطع ابتدایی از بعد استعداد تنوع مدارس وجود داشته باشد؛ چرا که در این مقطع تفاوت های دانش آموزان تفاوت های واقعی نیست و بعضا برساخته از جامعه، خانواده و محیط قبلی افراد هستند. معتقدم دانش آموز باید در مقطع متوسطه بر اساس سعی و استعداد از فرصت ها و منابع آموزشی برخوردار شود.
دانشجو: در حال حاضر نحوه شناسایی و ارزیابی استعدادها و سعی دانش آموزان به چه صورتی است؟
فعلا از طریق آزمون ها و ارزیابی های معلمان استعدادها و سعی دانش آموزان مورد ارزیابی قرار می گیرد که این نحوه ارزیابی می تواند تصحیح شود؛ مثلا باید معیارهای انتخاب و تشخیص دانش آموزان دارای استعدادهای برتر را اصلاح کنیم و یا اگر معیارها، معیارهای خوبی هستند باید روش های سنجش این معیارها را اصلاح کنیم و تنها به یک آزمون نهایی و یا آزمون تستی محدود نشویم؛ بنابراین باید نظر معلمان و مربیان و یا مصاحبه و گفتگو با دانش آموز به عنوان معیارهای سنجش اهمیت پیدا کنند.
دانشجو: آیا بهره مند کردن دانش آموزان از فرصت های تربیتی متناسب با استعدادها و سعی آنان فقط با روش جداسازی دانش آموزان امکان پذیر است یا روش های دیگری نیز وجود دارد؟
مدتی است که روش جداسازی با پرسش و ابهام مواجه شده با این وجود روش های متفاوتی برای بهره مند کردن دانش آموزان از فرصت های تربیتی در حال اجرا هستند؛ اگر چه هنوز هم روش جدا سازی اجرا می شود. امروزه در دنیا مدارسی در حال تاسیس هستند که دانش آموزان آنها ترکیبی از بچه های دارای سندروم، دانش آموزان معمولی و دانش آموزان با استعدادهای برتر هستند به گونه ای که تمام دانش آموزان در یک فضا آموزش می بینند. کاری که این مدارس می کنند این است که فرصت های تربیتی را متناسب با استعدادها و سعی دانش آموزان ارائه می کنند. معتقدم اگر بتوانیم این الگو را به طور موفق اجرا کنیم نسبت به مدارس سمپاد که دانش آموزان استعداد درخشان را از سایر دانش آموزان جدا می کنیم مزیت هایی دارد.
دانشجو: به نظر شما تحصیل دانش آموزان استعداد درخشان و دانش آموزان معمولی در یک فضای مشترک با توجه به منابع و امکانات بیشتری که در اختیار دانش آموزان استعداد درخشان قرار می گیرد اثرگذاری بدتری روی سایر دانش آموزان ندارد و تبعیض نیست؟
این موضوع به هوشمندی مدرسه و اینکه چگونه منابع و فرصت ها را توزیع می کند بستگی دارد. معتقدم وقتی دانش آموزان استعداد درخشان را به یک باره از دیگر دانش آموزان جدا می کنیم این روال ممکن است موجب افت اعتماد به نفس در سایر دانش آموزان شود؛ اما فرض کنید که دانش آموزان استعداد درخشان و معمولی را از هم جدا نکنیم و در یک مدرسه مشترک به دانش آموزان استعداد درخشان مسئولیت بدهیم تا مدرسه را اداره کنند. قطعا در این فضا دانش آموزان استعداد درخشان بهتر می توانند خود را نشان دهند و این به جای حس خود بدتربینی حس مسئولیت پذیری را در این دانش آموزان تقویت می کند.
در هر حال دانش آموز استعداد درخشان باید بتواند پایه نهم مدرسه را اداره کند تا جایی که مدرسه اصلا به مدیر نیاز نداشته باشد و مدیر تنها در نقش یک تسهیل گر و ناظر ظاهر شود. معتقدم در حال حاضر مدارس دولتی عادی ظرفیت اجرای چنین روش آموزشی را دارند اما اینکه طبق مصوبه حذف تنوع مدارس، مدارس سمپاد تا پایان سالتحصیلی 98- 99 تعطیل شوند و دانش آموزان این مدارس به یک باره در سایر مدارس دولتی پخش شوند اقدام نادرستی است البته اگر قرار باشد این دانش آموزان به مدارس غیر دولتی بروند که مصیبت است چون این مدارس نخبه پرور هستند و روش های آموزشی آنها متناسب با کنکور است و از طرفی در این مدارس لزوما به تربیت اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی و هنری دانش آموزان توجه نمی کنند.
واقعیت این است که نظارت درستی هم بر مدارس غیر دولتی وجود ندارد به همین دلیل اگر دانش آموزان استعداد درخشان این مدارس را برای تحصیل انتخاب کنند معلوم نیست که با چه روش تربیتی آموزش می بینند؛ البته واقعیت جامعه این است که دانش آموزان مدارس غیردولتی بیشتر با سیستم کنکوری آموزش می بینند و این خود به معنای تلف شدن دانش آموز است.
دانشجو: پیشنهاد شما برای طرح جایگزین حذف تنوع مدارس چیست؟
سوال بنده این است که اگر مدارس سمپاد تعطیل شوند و دانش آموزان این مدارس به مدارس دولتی عادی بروند آیا مدارس دولتی ظرفیت چنین کاری را دارند؟ معتقدم این اقدام واقع بینانه نیست؛ بنابراین باید به دنبال راههای میانه باشیم یعنی باید از وضع موجود به وضع مطلوب حرکت کنیم؛ از این رو اگر قرار است قانون و سیاستی مصوب شود این قانون باید پیش برنده به سمت وضع مطلوب باشد نه اینکه از وضع موجود هم عقب تر بیفتیم. در هر حال چون در قالب طرح حذف تنوع مدارس باید دانش آموزان استعداد درخشان را به یک باره به مدارس دولتی و یا غیر دولتی بفرستیم قطعا در بحث استعدادهای درخشان به عقب برمی گردیم.
پیشنهاد بنده این است که در وزارت آموزش و پرورش مدارس آزمایشی تلفیقی یا ترکیبی متشکل از سایر دانش آموزان اعم از استعداد درخشان و معمولی گام به گام راه اندازی شوند و مدل های تربیتی متناسب با استعداد دانش آموزان در این مدارس اجرا شوند. در این مدارس باید آموزش ها تا یک مرحله ای بر اساس اشترکات و در مرحله ای بر اساس تفاوت ها و متناسب با استعداد دانش آموزان باشند به گونه ای که برای دانش آموزان استعداد درخشان برنامه های ویژه و فرصت های تربیتی اجرا شود.
آموزش و پرورش می تواند با راه اندازی مدارس ترکیبی یا تلفیقی با استفاده از کمک مربیانی که به کار می گیرد مربیان مدارس بعدی را تربیت کند چون امروز حتی دانشگاه فرهنگیان هم به طور بالفعل ظرفیت تربیت معلمان ویژه مدارس تلفیقی را ندارد. در هر حال یکی از مشکلات جدی کشور در نظام آموزشی این است که به دنبال طرح های تحولی می رویم که به ناگهان سیستم را متحول کنند و قطعا چنین طرح هایی وجود ندارند؛ بنابراین برای کارهای تربیتی و فرهنگی باید تحمل و صبر داشته باشیم.
معتقدم اگر از 10 سال پیش راه اندازی مدارس ترکیبی و تلفیقی را شروع کرده بویم امروز درگیر وضع قوانینی مانند حذف تنوع مدارس نبودیم.
دانشجو: به نظر شما حذف تنوع مدارس شرایط را برای توسعه مدارس غیردولتی فراهم نمی کند؟
طرح حدف تنوع مدارس به نام عدالت بوده ولی در عمل بر خلاف عدالت است؛ چرا که با حذف تنوع مدارس طیف وسیعی از دانش آموزان به سمت مدارس غیردولتی می روند و این در حالی هست که از یک سوهم فشار زیادی به خانواده ها وارد می شود و از سوی دیگر برخی ها نمی توانند در این مدارس تحصیل کنند. در هر حال چون تحصیل در مدارس غیردولتی بر اساس استعدادها و استحقاق نیست و بر اساس ظرفیت های مالی صورت می گیرد پس این مسئله عین ظلم آموزشی و غیر عدالت است و در بینش اسلامی نیز بنده ندیده ام که برخورداری مالی به عنوان مبنای استحقاق ذکر شده باشد.
یکی از وظایف دولت ها ایجاد بستر مناسب برای آموزش رایگان دانش آموزان است اما در ایران چون آموزش پرورش مسئله کشور نبوده پس سیاست ها به جای تقویت مدارس دولتی به سمت تقویت مدارس غیردولتی سوق یافته. در هر حال وقتی تعلیم و تربیت مسئله یک دولت نباشد پس هیچ گاه نه نحوه تامین بودجه و نه نحوه اصلاح تخصیص بودجه بر اساس توانمندی و خروجی مدارس نیز مسئله آن دولت نبوده بنابراین آموزش و پرورش همواره با مشکلات مالی مواجه بوده است.
واقعیت این است که هر گاه آموزش و پرورش با مشکل مالی مواجه می شود کاسه چه کنم چه کنم دست می گیرد تا جایی که مجبور می شود از خانواده ها پول بگیرد؛ اما چون در مدارس دولتی سیاست و الگوی مشارکت مالی خانواده ها وجود ندارد پس راه به جایی نمی برد؛ بنابراین تنها راه حلی که باقی می ماند راه اندازی مدارس غیردولتی است تا بچه پول دارها در این مدارس تحصیل کرده و هزینه تحصیل خود را بپردازند. در هر حال اگر چه دولت می گوید سرانه دانش آموزان مدارس غیردولتی را به دانش آموزان مدارس دولتی اختصاص می دهد اما واقعیت این است که با راه اندازی مدارس غیردولتی در عمل سرانه مدارس دولتی افزایش نیافته و یا اگر افزایش یافته به اندازه کافی نبوده و همین مسئله موجب تضعیف مدارس دولتی و تقویت مدارس غیردولتی شده است.
معتقدم آموزش و پرورش باید به دنبال الگوی مشارکت خانواده ها در تعلیم و تربیت باشد؛ البته در خصوص طراحی الگوی مشارکت ایراد به تنهایی به آموزش و پرورش وارد نیست چون اگر امروز سری به دانشکده های علوم تربیتی بزنیم متوجه خواهیم شد که این الگوها طراحی نشده اند؟ در هر حال ضعف ما این است که آموزش و پروش و تربیت نه تنها مسئله دولت ها بلکه مسئله دانشکده های علوم تربیتی هم نیست و متاسفانه چون منطق بازار بر این دانشکده ها حاکم شده وضعیت فجیعی پیدا کرده اند به گونه ای که در رشته هایی مانند مدیریت آموزشی که باید به ارائه الگوهای مشارکت مردم در تعلیم و تربیت به سمت بازار، صنعت و ارگانها رفته اند.در واقع امروز به جای اینکه مسئله استاد علوم تربیتی الگوی مشارکت مردم در تعلیم و تربیت باشد مسئله او این است که کارکنان فلان ارگان را با چه الگویی آموزش دهد تا پول بیشتری کسب کند.
دانشجو: در پایان اگر نکته نظری دارید بفرمایید؟
بنده فکر می کنم ابلاغ سیاست های کلی قانون گذاری توسط رهبر معظم انقلاب فرصتی است تا یک بار برای همیشه نظام سیاست گذاری در آموزش و پرورش را تعیین تکلیف کنیم. بالاخره باید مشخص شود که نقش مجلس، شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی در آموزش و پرورش چیست و نحوه تامل این سه دستگاه با هم چگونه باید باشد و از طرفی باید تفاوت بین قانون و آیین نامه مشخص شود. در هر حال این مسائل امروز بلبشویی را در نظام تعلیم و تربیت کشور ایجاد کرده اند.
موضوع دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد تشکیل نهادهای رصدی نهادهای تعلیم و تربیت توسط رسانه ها به صورت تخصصی است. معتقدم رسانه ها نباید منتظر یک اتفاق باشند و بعد نسبت به آن اتفاق واکنش نشان دهند رسانه باید کنشگر باشد و این کنشگری نیازمند رصد است.