به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، ابوالفضل لطفی؛ دومین جلسه از سلسله نشستهای تحول در صداوسیما با نگاهی آسیبشناسانه به وضعیت موجود رسانه ملی به همت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و با حضور محمد سرافراز، رئیس اسبق رسانه ملی، میلاد گودرزی، فعال سیاسی و رسانهای، علی علیزاده، فعال سیاسی و اجتماعی، امین طیبطاهر، پژوهشگر و عبدالکریم خیامی، استاد دانشگاه و مدرس رسانه در این دانشگاه برگزار شد.
محمد سرافراز، رئیس اسبق سازمان صداوسیما در این نشست بیان کرد: معمولاً شبکههای تلوزیونی رویکردهای متفاوتی دارند و یا خبری و اطلاعرسانی و یا تفریح و سرگرمی و ورزشی و یا آموزشی و اجتماعی و یا دینی و ارشادی و یا تجاری و بازرگانی هستند. اما رسانه ملی یک جایگاه متفاوتی در جمهوری اسلامی ایران دارد و یک رسانه منحصربه فرد هست و رقیب داخلی ندارد و یک نهاد حاکمیتی است و مربوط به بخش خصوصی نیست. سوال مهم این است جایگاه رسانه ملی و ارتباط آن با نهادهای حاکمیتی چیست. چیزی که توسط بنیانگذار انقلاب در این مورد گفته شده، این است که صداوسیما یک دانشگاه عمومی و برای هدایت عموم مردم میباشد و باید رسانه با مخاطب و مردم ارتباط داشته باشد.
وی در ادامه گفت: از زمانی که رسانههای نوین مطرح شدند و انقلاب دیجیتالی اتفاق افتاد و مردم در عرصه تولید وارد شدند، یک تفاوت عمده با گذشته به وجود آمد و خود مخاطب به عنوان تولیدکننده مطرح شد. به عبارتی زمانی که مخاطب به کاربر فعال تبدیل میشود، توزیع و انتشار پیام در فضای مجازی ارزش پیدا میکند و من اسم آن را کاملکننده پیام میگذارم و آخرین آن، این است که مخاطب مصرف کننده پیام است.
سرافراز افزود: صداوسیما در یک دوگانه قرار دارد که یکی نهادهای حاکمیتی مانند سه قوه یا نهادهای امنیتی یا بنگاههای بزرگ اقتصادی و شرکتهای دولتی و خصولتی یا بانکها و صندوقهای بازنشستگی که بسیار در رسانه ملی نقش دارند و دیگری مردم هستند و مردم نیز کل نیستند و پیچیده هستند که تقسیمبندیهای زیادی دارند. به عنوان مثال وقتی میگویند رسانه ملی باید تریبون مردم باشد، باید دید کدام گروه از مردم و خواستهها مطرح است و معلوم نیست چطور باید بین آنان تعادل برقرار شود. نظارتی که از طرف مردم بر روی نهادهای حاکمیتی وجود دارد، کار پیچیدهای است. از طرف دیگر اینکه پیام نهادهای حاکمیتی نیز به چه نحو باید به مردم منتقل شود، دارای اهمیت است. این چگونگیها در رفتار مدیران بسیار مهم است و در آن نقصان وجود داشته و دارد.
وی با تأکید بر اینکه رسانه ملی برای تحول باید اصلاحات را از درون خود شروع کند، اظهار کرد: اول خود صداوسیما باید اصلاحات را از خود شروع کند و خود یک رسانه طرازی با تعریف مشخصی شود تا بتوانیم بپذیریم که میتواند یک نقش فراقوهای داشته باشد. اول باید رسانه ملی درست مدیریت شود. در حال حاضر رسانه ملی درست مدیریت نمیشود. شاید شنیده باشید که شبکههای صداوسیما به شکل مستقل و جزیرهای عمل میکنند و این باید اصلاح و مدیریت شود. بعد از آن هویت صداوسیما باید تبدیل به هویت رسانهای شود. به عنوان مثال در حوزه خبر زمانی هویت رسانهای شکل میگیرد که ساختار اصلی تولید اخبار خود سردبیران خبر باشند و مسئولین بالادستی در آن دخالت نکنند. رسانه ملی اگر بخواهد نقش خود را درست ایفا کند، باید مستقل باشد و مثلاً به خاطر بودجه وابسته به دولت، هر کاری دولت خواست، انجام دهد یا در دورهای مجلس را نقد و در دورهای دیگر آن را رها کند.
رئیس اسبق سازمان صداوسیما در ادامه بیان کرد: قوه قضائیه آخرین جایی است که مردم از آن انتظار عدالت دارند و باید دید این روند قوه قضائیه درست است؟ یک صداوسیمای مستقل نمیتواند این حوزه را رها کند و باید نظارت درست بر نهادهای حاکمیتی داشته باشد. مسئله بعدی این است که رسانه ملی نباید درگیر زد و بند و فساد باشد و اگر خود درگیر این مسائل باشند، نمیتوانند وظیفه خود مبنی بر نظارت بر دیگر نهادها را ایفا کنند. مثلاً دستگاهها برخی خبرنگاران تخصصی را نزدیک خود نگه داشته و بعضاً آنان را میخرند تا از آنان انتقاد نکنند. مسئله بعدی این است که جایگاه صداوسیما در نظام حکمرانی باید مشخص شود و این فقط مربوط به صداوسیما نیست و نهادهای حاکمیتی باید این را تعیین کنند. ما یک نهاد رهبری و دفتر ایشان داریم که در تعیین رویکرد صداوسیما نقش دارند و بعد از آن سه قوه داریم که بیشتر ناظر هستند و اگر نهادهای بالادستی در صداوسیما دخالت کنند، هویت رسانه ملی از دست میرود.
محمد سرافراز افزود: باید گفت که نظام ما راهبردی برای اداره کشور و نقشه راهی دارد؟ تا وقتی این نباشد، صداوسیما سرگردان است و هر دستگاهی برای صداوسیما خطوط قرمز تعیین میکند. برای سیاستهای کلان سیاسی و اقتصادی برنامه نظام و دولتها چیست و بعضاً این مسئله حتی در دولت فعلی مشخص نیست یا نظام بانکی و بودجهریزی ما را همه مسئولین گفتهاند که باید اصلاح شود، اما تاکنون اتفاقی نیفتاده است و قدرتی که بانکها در کشور دارند، در هیچ جای دنیا نداریم؛ بنابراین تا تکلیف این سیاستها مشخص نشود، صداوسیما در این وسط حیران میماند. البته صداوسیما باید در جایگاه نقد و مطالبه، این مسائل را مطرح کند. مسائل کلان جامعه و نظام باقی مانده است و طبیعتاً صداوسیما تبدیل به بنگاه پفک و سرگرمی میشود.
وی ادامه داد: صداوسیما باید راهبردهای حل مسائل جامعه را تبدیل به زبان برنامهسازی کند. اعضای بیت رهبری میگویند که صداوسیما باید شورای سیاستگذاری داشته باشد که هم خوب و هم بد است. اگر با رویکرد فرمی باشد، بد است و تجربه آن را در طی چند دوره اخیر سازمان صداوسیما دیدیم که مسائلی دائماً در حال تکرار بود و از ضعفهای خود درس نمیگرفتیم. دوره اخیر هیچ دستاوردی نداشت جز یک تلوبیون که مربوط به بخش خصوصی بود و صرفاً شبکهها را نمایش میدهد.
سرافراز در پایان گفت: جای تهیهکنندگان و برنامهسازان تلوزیون در این شوراهایی که در حال تصمیمگیری برای صداوسیما هستند، خالی است. همچنین کارشناسان بیرونی و اساتید این حوزه باید در جلسات شوراها حضور داشته باشند. بنده در کتاب روایت یک استعفا تمامی توضیحات پیرامون تغییرات ساختاری و چابکسازی صداوسیما را توضیح دادم؛ بنابراین باید خود صداوسیما اصلاح شود تا تغییرات و تحولات دیگری رقم بخورد. این راهحلهای من برای تمامی دستگاههای کشور است و مختص صداوسیما نیست.
امین طیبطاهر، پژوهشگر در این نشست گفت: صداوسیما فقط آن ساختمان شیشهای نیست. ما نمیتوانیم یک مجموعه را بدون فضای سیاسی و اجتماعی درون آن بفهمیم و بررسی کنیم. سرگردانی سازمان صداوسیما به مردم عادی و فضای شهری که با آن ارتباطی ندارد، برمیگردد. همه رؤسای سازمان صداوسیما معتقد هستند که در دوره خود تحول ایجاد کردند، اما واقعاً این تحول کجاست؟ آیا نباید تحول به گونهای دیگر فهمیده شود؟
وی در ادامه افزود: واژه تحول واژه سیاسی و مبهم است. وظیفه صداوسیما است که مسائل نظام را تحلیل و بررسی کند و بین مردم برود و یک تعادلی بین این دو ایجاد کند. ماهیت صداوسیما با قوانین مربوط به آن گره خورده است و نباید موجب انحراف این بستر شود و ما امروزه به قوانین مطلوب نیاز داریم. بازگشت اعتماد به رسانه ملی بدون قانون خوب و مطلوب اتفاق نخواهد افتاد.
میلاد گودرزی، فعال سیاسی و رسانهای در این نشست بیان کرد: آیا رسانه ملی خود را در مقام پاسخگویی به مردم میبیند یا صرفاً نقش خود را روابط عمومی حاکمیت تعریف کرده است؟ برای فهم این موضوع ابتدا باید مفهوم جمهوریت را دقیقتر کنیم. جمهوریت چیزی فراتر از انتخابات است. اما تصویر ذهنی ما از جمهوریت همان تصویری است که صداوسیما ساخته که مردم هرچندسال یکبار در صفهای انتخابات هستند. یک رقابت و نه ستیز، بین مردم و کارگزاران برای اداره عمومی جامعه وجود دارد و آن جمهوریت است. کسانی که در جامعه و حاکمیت، مسئول هستند، قدرت را در دست دارند و مردم از این مزیت محروم هستند و مردم باید وارد حکمرانی مشارکتی شوند.
گودرزی در ادامه افزود: حکومتها و دولتها سه منبع قدرت برای حکمرانی دارند که شامل قدرت، ثروت و متشکل بودن است. برای تحقق جمهوریت در حالت ایدهآل، این سه منبع قدرت باید برای مردم نیز وجود داشته باشد و همچنین مردم نیز از حالت توده مردم ارتقا داده شده و فعال شوند. برای این مسئله نیز در قانون اساسی مادهها و قوانین زیادی وجود دارد مانند تشکلهای کارگری و صنفی و امثالهم که متأسفانه قدرت ندارند. اما تشکلهای پزشکی و تجاری و مافیای واردات و دارو، قدرت و ثروت دارند و کسی جلودار قدرت آنان نیست. ما دو سال پیگیر یک مجوز برای ایجاد یک انجیاو هستیم که به هزارجا پاس داده شدهایم و درنهایت به ما گفتند که برید و از انجمن وکلا مجوز بگیرید؛ بنابراین اولین ابزار برای احقاق مطلوب جمهوریت، به رسمیت شناخته شدن تشکلهای مردمی است و انفال و ثروت به آنان داده شود. به عنوان مثال نفت ما صرفاً دولتی شده و مردمی و ملی نشده است.
وی ادامه داد: در نسبت جمهوریت حداکثری و صداوسیما نکات زیادی وجود دارد. صداوسیمای ایدهآل زمانی به وجود خواهد آمد که در رقابت بین مردم و حاکمیت، یک ابزاری برای احقاق حق مردم باشد و تریبون مردم برای پیگیری و مطالبه از مسئولین باشد و رفتن به سمت مردم یک الزاماتی دارد که امروزه آن را نداریم. در این دوگانه واقعاً صداوسیمای امروز کجا است؟ صداوسیما در دورههای گذشته همیشه روابط عمومی حاکمیت بوده است و در دوگانه مردم و حاکمیت، همیشه سمت حاکمیت بوده است و همچنین در دعوا با رسانههای خارجی، مشکلات را پنهان میکند و کاری به مسائل مردم و کارگران ندارد.
گودرزی با تأکید بر رفتن حکمرانی ما به سمت هویت مستقل صداوسیما گفت: رفتن صداوسیما به سمت مردم صرفاً با تغییر ریاست آن اتفاق نمیفتد و به فهم حکمرانی و حاکمیت ما بازمیگردد. باید یک هویت مستقل در صداوسیما وجود داشته باشد که مالهکش دولت و حاکمیت نباشد و پیگیر حقوق مردم باشد و از طرفی بودجه آن نیز دست دولت و وابسته به آن نباشد. به عنوان مثال شاهد بودیم که در صداوسیما، انتقادی به دولت مطرح میشد و آن برنامه یا مجری سریعاً کنار گذاشته میشد و رئیس سازمان صداوسیما بازخواست میشد. باید به این قائل باشیم که صداوسیما روابط عمومی حاکمیت نیست و راه حل نیز خصوصیشدن صداوسیما نیست. منظور یک عزم کلان حاکمیتی برای تغییر سیاسیتها است که باید از طرف دفتر بیت رهبری که برای صداوسیما سیاستگذاری میکنند، اتفاق بیفتد.
وی در ادامه اظهار کرد: حرفهای رئیس جدید سازمان صداوسیما یک پیامهایی از این تغییرات اساسی به مخاطب القا میکند و البته امیدواریم نمایشی نباشد. اگر رئیس سازمان صداوسیما در برابر نهادهای دیگر حاکمیت قاطع باشد و هر کاری آنان گفتند، انجام ندهد، میتواند هویت مستقل خود را حفظ کند و بعد از آن با استفاده از قدرت و پشتوانه مردمی خود میتواند دولت و مجلس و دیگر نهادها را به چالش بکشد و مردم را نیز توانمندتر کند. در حال حاضر دغدغه نمایندگان مجلس، طرح صیانت از فضای مجازی است که با جدیت پیگیری میکنند، اما دغدغههای اصلی مردم برایشان مهم نیست و پیگیری نمیشود و صداوسیما باید این موضوع را به چالش بکشد.
میلاد گودرزی در پایان گفت: صداوسیما برخی اوقات به حالت مالهکشی میرود و خود نیز نمیداند که چه کاری باید انجام دهد و یا مانند آبان ماه ۹۸ و قضایای آن، از بالا مسائلی به او تحمیل میشود. برای تریبون نهضت بودن صداوسیما، اصل مطالبه این است که در کلان حاکمیت، صداوسیما هویت جدایی از نهادهای دیگر ما داشته باشد و قرار نیست ماشین پروپاگاندای حاکمیت باشد.
عبدالکریم خیامی، استاد دانشگاه و مدرس رسانه در این نشست با توجه به روند صداوسیما از اوایل انقلاب تا امروز گفت: ما طی ۱۵ سال اخیر تعداد زیادی سرپرست و مدیرعامل را در صداوسیما تغییر دادهایم و خب دستاورد آنان مشخص نیست. ما تحولات زیادی را در صداوسیما بعد از انقلاب و اوایل آن و سپس در زمان جنگ و بعد از آن داشتیم. بعد از آن شرایط و احزاب کشور به دو دسته چپ و راست تقسیم میشود و فضای سختتری حاکم میشود.
وی در ادامه بیان کرد: بعد از آن در دهه هفتاد، مسئله اصلی ما مسئله تهاجم فرهنگی با ورود ماهوارهها بود. همچنین اختلافات جدی بین دولت و صداوسیما در زمان آقای خاتمی به وجود آمد و حتی مطبوعات و سینما نیز علیه صداوسیما شدند. بعد از آن در دهه هشتاد شبکههای متفاوتی از جمله شبکههای استانی راهاندازی شدند و این تغییرات تا زمان فعلی در حال تداوم است.
علی علیزاده، تحلیلگر سیاسی و اجتماعی به صورت تصویری در این نشست بیان کرد: در حال حاضر باید نسبت به تغییر رئیس سازمان صداوسیما امیدوار باشیم، اما بنده از سال ۹۰ رسانههای مختلفی را بررسی کرده و بررسیهای زیادی را در این زمینه داشتهام و نباید الکی امیدوار بود. هیچ کس جز خود ما نمیتواند از کشورمان حمایت کند. رسانههای خارجی و بیگانه تنها با ۱۰۰ میلیون دلار توانستند مرجعیت رسانهای را از داخل ایران به خارج ببرند و با وجود این اتفاقات مختلف، صداوسیما تجربه و درس نگرفت. آمار و ارقام مختلفی نشان میدهد که صداوسیما مرجعیت خود را از دست داده است و متأسفانه آمار غلط در این باره به دفتر رهبری ارسال و گزارش میشود.
وی در ادامه گفت: صداوسیما یک شبه اصلاح نمیشود و مسائل ریز و درشت زیادی دارد. صداوسیما باید بخشی ز مسائل کلان حاکمیت ما را حل و پیگیری کند. اما صداوسیما به جای حل مسائل، خود برای حاکمیت مسئله و چالش شده است. مسئله صداوسیما بسیار پیچیده است و باید به سمت اصلاح طولانی مدت برود. صداوسیما در طی سالهای اخیر به جای پاسخگویی همیشه پشت رهبری پنهان شده است. خیلی از افراد همچنان فکر میکنند که میتوانند از صداوسیما سهم بگیرند. همین رانت صداوسیمای فشل باعث بسیاری از مشکلات شده است.
علیزاده افزود: مسئله بعدی ما رابطه نهادهای امنیتی با صداوسیما است که البته در هر کشوری این ارتباط وجود دارد و به رسانهها خطدهی صورت میگیرد. دو بال احزاب سیاسی کشور یعنی اصولگرایان و اصلاحطلبان، ارزشی برای رسانه قائل نیستند و هر کاری دلشان بخواهد، میکنند. اگر کاری به مزاق آقایان خوش نیاید، سریع با یک تلفن به صداوسیما آن را حذف میکنند. به نوعی صداوسیما جرئت پرداختن به هر مسئله و مطالبه پاسخگویی از مسئولین و در کل حفظ استقلال خود را ندارد. تصور همه این است که هر حرفی از صداوسیما بیرون بیاید، حرف کل نظام است و بنابراین نباید هر حرفی را زد و این نداشتن استقلال باعث عدم اعتماد به آن میشود. حتی کار به جایی رسیده است که در مناظرات ریاست جمهوری هر کاندیدا به روند صداوسیما اعتراض میکند.
این تحلیلگر سیاسی و اجتماعی با تأکید بر تبدیل شدن صداوسیما به بنگاه اقتصادی اظهار کرد: صداوسیما یک بنگاه اقتصادی غیرشفاف است و صداها هزار میلیارد تومان درآمد دارد و رهبری بارها به آن بودجه اختصاصی دادهاند. سازمانی که با این بودجه عظیم نتواند مسائل کشور را حل و پیگیری کند، صرفاً یک بنگاه مادی و اقتصادی است. اولین وظیفه صداوسیما در امروز حقوق دادن به کارمندان آن است. باید گفت امروزه مردم در بخشهای مختلف بازنمایی از زندگیشان در صداوسیما نمیبینند و این اصل قضیه است. امام خمینی بارها درباره آزادی در صداوسیما صحبت کردند، اما امروز چیز دیگری دیده میشود. یکی از وظایف صداوسیما هدایت و ارشاد است که امروز نادیده گرفته میشود.
وی در پایان تصریح کرد: کمک به کوچک شدن صداوسیما، نظارت بر صداوسیما توسط مردم و کمتر شدن دخالت نهادهای بالادستی از اولویتهای رسانه ملی باید باشد. امروزه برخی خود و عملکرد خود را پنهان کرده و آبروی نظام را فدای آبروی خود میکنند و کاری به آبروی نظام و مملکت ندارند.