گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»- یادداشت دانشجویی*؛ نمیدانم فلسفه اش چیست، اما هر بار که میخواهم از حجاب بنویسم، قلمم نقش میزند حروف «ح ی ا» را.
دلم بیشتر از آنکه از نبود حجاب بگیرد از بودن «بد»حجاب میگیرد. یک حجاب میگوییم و انگار که کار تمام شده باشد با خیال راحت میرویم سراغ بعدیهای این جامعه.
میخواستم بنویسم تنها از حجاب و چادر و پوشش اسلامی؛ همینهایی که هر روز میشوند نقل مجلس روشنفکران و مذهبیان که همیشه به این نتیجه میرسند که «باید کاری کرد»!
میخواستم تنها بنویسم «حجاب خوب است» اما قلمم نمینوشت اگر پر نمیکردم جای خالی های این جمله را. «حجاب خوب است» اما تنها که شود ضعف میکند و جلوی دست و پایت را میگیرد. «حجاب خوب است اما حیا از آن بهتر است».
می دانی! این روزها زیاد به قناعت بانوان سرزمینم خیره میمانم؛ قانع شده اند به حجاب و انگار نمیخواهند متعلقاتش را به حریم خود راه دهند.
دلم میخواهد دست بگذارم روی شانهات و تو بشنوی حرف دلم را. «حریمت حرمت دارد بانو»، دلم میخواهد کمی با سکوت به دخترک چادر به سر چشم بدوزم و او از نگاهم بخواند تضاد دلبریهایش را با آن «میراث».
خواندهای تا کنون؟ تاریخ سرزمین پارس را میگویم. اصلا حال خواندن هم اگر نداری فقد نگاه کن به تصاویر باقی مانده.
دیدی؟ حجاب جز واردات این خاک نیست؛ بخشی از تاریخ سرزمین توست. ساده است، تو ارزش داری. بانوی این سرزمین ارزشش با هیچ چیزی برابری نمیکند!
اما... این روزها انگار که جنگی شده باشد، دارد به یغما میبرد حیای چشمانت را، عفت نگاهت را، آرامش گیسوانت را.
کاش بانو! قدری در سکوت به هیاهوی این جنگ نابرابر میاندیشیدیم!
*زینب السادات حدادی- دانشجوی کارشناسی دانشگاه اصفهان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.