علی نادری از ادوار بسیج دانشجویی گفت: جنبش دانشجویی وقتی که میبیند فلان مسئول دارد خوی اشرافی گری را ترویج میکند باید او را استیضاح کند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محسن عبدالعلیپور، اهمیت جنبش دانشجویی یا بهتر است بگوییم در زمانه فعلی تشکلهای دانشجویی در ساختار کلی نظام اسلامی و نقش راهبردی آن در پیشبرد اهداف انقلاب بر کسی پوشیده نیست. در سالیان متمادی جنبش همواره با نقاط قوت و ضعفی همراه بوده که تاثیرات آن بلافاصله در بدنه جامعه ایرانی خودش را نشان داده است. آیا جنبش دانشجویی توانسته به اهداف اولیه خود دست یابد؟ امروزه ما در مرحله جنبش قرار داریم یا تشکل؟ آیا نیروهای تربیت شده در فعالیتهای دانشجویی در بدنه مدیریتی نظام کارآمد بودهاند؟ و بسیاری از این دست سوالات ما را بر آن داشت تا در برنامه «خط کش» به گفتوگویی صریح و بیپرده با فعالین گذشته و حال جنبش دانشجویی بنشینیم. مهمان این هفته ما در تحریریه خبرگزاری دانشجوعلی نادری از ادوار بسیج دانشجویی به نقد جنبش دانشجویی پرداخته است.
خبرگزاری دانشجو: تعریف شما از تشکل دانشجویی و جنبش دانشجویی چیست؟ آیا این دو مکمل هم هستند و یا اینکه با هم متفاوتند؟ اگر بخواهیم جنبش دانشجویی را در چارچوب نظریات علوم سیاسی و علوم اجتماعی تعریف کنیم شاید به گونه ای بتوانیم فعالیت های دانشجویی در دهه های 50 تا 20 و بعد از انقلاب اسلامی تاکنون را در قواره آن نظریات بدانیم ولی باز هم این تعاریف به طور قطع بیان کننده واقعیت ماجرا نیستند.
انقلاب اسلامی در امتداد انقلاب مشروطیت نهضت ملی شدن صنعت نفت و دیگر حرکت های رخ داده در تاریخ معاصر در یک نقطه اوج یک واکنش مهم و جدی مردم به معنای عام به هجوم تمدن غرب و مدرنیته به جامعه ایران بوده و واکنش جنبش دانشجویی به این هجمه ها هم جدای از واکنش های مردم نبوده است. در واقع جریان دانشجویی به معنای عام منفک از مسیر و حرکت تاریخی مردم نبوده است.
حرکتی که در دل تاریخ معاصر ایران شکل گرفته بر پایه های هویتی و اعتقادی مانند اسلام تشیع و ایرانیت استوار بوده و این منجر به شکل گیری یک هویت شده است و این هویت همواره نسبت به هجمه تمدنی غرب در طول 200 سال گذشته واکنش داده و هیچ گاه زیر بار این همجه ها نرفته و آن را نپذیرفته است به گونه ای که این واکنش ها یک زمانی خود را در دل جنبش مشروطه، یک زمان در دل نهضت ملی شدن صنعت نفت و یک زمانی هم در دل انقلاب اسلامی نشان داده و البته این حرکت و سیر تاریخی نیز همواره در حال ظهور و بروز بوده و این گونه نیست که بگوییم چون انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 پیروز شد، پس از فردا دیگر اثری از آن نیست. ما امروز شاهدیم که مردم هر سال در 22 بهمن با انقلاب اسلامی تجدید پیمان می کنند.
با توجه به آنچه گفته شد جریان دانشجویی قبل از انقلاب یکی از پایه های اصلی مطالبه خواسته های نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی بوده و بعد از پیروزی انقلاب نیز این جریان باز هم یکی از ستون های اصلی پیگیری مولفه های انقلاب اسلامی بوده است که از دل این پیگیری ها تسخیر لانه جاسوسی بیرون می آید و پروسه استقلال خواهی ما که مبتنی بر "نه غربی" است تکمیل می شود، اگر چه ممکن است آن آدم هایی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشته اند دچار تطور فکری و اندیشه ای هم شده و به آنچه که اعتقاد داشته اند پشت کرده باشند ولی نکته این است که جریان دانشجویی انقلابی که علمدار تسخیر لانه جاسوسی بوده متوقف نشده است. مثلا در دهه 80 پس از صدور فرمان 8 ماده ای مبارزه با فساد توسط رهبر معظم انقلاب و مطالبه ایشان از دانشجویان در زمینه مطالبه عدالت می بینیم که شور و شوقی در بین جریان دانشجویی ایجاد و این جریان در دل مطالبه عدالت باز تولید می شود با این وجود من معتقد به جریان دانشجویی هستم که منبعث از جریان تاریخی ملت ایران است و هیچ گاه در یک گروه و تشکل متوقف نمی شود.
خبرگزاری دانشجو: تا پیش از پیروزی انقلاب یک دشمن مشترک به نام رژیم پهلوی وجود داشت که همه از جمله جنبش دانشجویی در مبارزه با این رژیم اتفاق نظر داشتند با این وجود پس از پیروزی انقلاب و با روی کار آمدن جمهوری اسلامی رابطه جنبش دانشجویی با حکومت از یک جایی به بعد به گونه ای رقم می خورد که دیگر این رابطه نمی تواند سلبی، انتقادی و مبارزه جویانه باشد چون جمهوری اسلامی حکومتی بوده که کلیات آن حداقل خواسته جنبش دانشجویی بوده است در هر حال این وضعیت موجب بروز اتفاقات و انشعابات سالهای ۶۳ و ۶۴ و درگیر شدن جنبش دانشجویی در معادلات قدرت می شود به گونهای که جناح راست جامعه اسلامی دانشجویان را ایجاد می کند در حالی که انجمن اسلامی به طیف چپ نزدیک شده بود. سوال این است که آیا این اتفاقات طبیعی است و معادلات دانشجویی در آنها حاکم بوده و یا معادلات سیاسی در آن نقش داشته است؟ پیش از انقلاب آنچه که در بدنه دانشجویی جریان داشته به نفع انقلاب بوده و بعد از انقلاب نیز در همه برهه ها آن چیزی که به عنوان بدنه فعال و مطالبه گر غلبه داشته مسیر گذشته را دنبال می کرده و به نفع انقلاب بوده است. مثلا در ابتدای انقلاب طیف چپ پیگیر انقلاب فرهنگی و تسخیر لانه جاسوسی بوده است و یا اینکه در دهه 70 علی رغم بسته شدن فضا همان مطالبه گری ها استمرار می یابد و در دهه 80 نیز اگر چه جریان چپ سیاسی و لیبرال می شود ولی پرچم مطالبه گری نمی خوابد و جهت گیری مطالبه آرمان ها زنده و پویا است؛ البته این جهت گیری هم تعطیل ناپذیر است و در قالب هر تشکل دانشجویی می تواند خود را نشان دهد.
خبرگزاری دانشجو: برخی ها معتقدند که تشکل های دانشجویی پیش از انقلاب منتقد حکومت بوده اند ولی با پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل ارتباط قوی که با قدرت پیدا می کنند به توجیه گر جمهوری اسلامی تبدیل می شوند و همین مسئله تضعیف جنبش دانشجویی را رقم می زند نظر شما در این رابطه چیست؟ شما حد و مرز رابطه جنبش دانشجویی با قدرت را تا کجا می دانید؟ یک دانشجو اگر در حین تحصیل به عنوان یک فعال دانشجویی مبانی عمیقی را کسب کند، کنش گری سیاسی را بیاموزد و تخصص لازم را هم به دست بیاورد خب معلوم است که نظام به چنین شخصی نیازمند است و واقعا چه نیرویی هم بهتر از این دانشجو وجود دارد که وارد ساختار شود و بتواند به اداره بهتر کشور کمک کند.
به نظر من ورود جنبش دانشجویی به بدنه قدرت نه تنها نقطه ضعف نیست؛ بلکه یک نقطه قوت است اما مسئله ای که وجود دارد این است که چون جریان دانشجویی توان و قدرت موج آفرینی در جامعه را دارد اصحاب قدرت همواره به دنبال این هستند که برای خود یک جای پا در بدنه این جنبش پیدا کنند و این انکار ناپذیر است به گونه ای که همواره چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و به ویژه در دوره دوم خرداد که به معنای اتم کلمه کنش سیاسی دولت اصلاحات بر جنبش دانشجویی استوار بود شاهد این مسئله بودیم.
در هر حال به صورت تاریخی و به عنوان یک اصل هر زمانی که یک تشکل به ابزار یک جریان سیاسی و ابزار قدرت تبدیل شده است خود به خود افول کرده و توان نقش آفرینی، اثرگذاری، موج آفرینی و از طرفی بدنه خود را از دست داده و این اصلا استثنا پذیر نیست. مثلا دفتر تحکیم وحدت با آن جایگاه در زمان دوم خرداد تا به پیاده نظام آقای تاج زاده و دوستانش تبدیل شد افول کرد و به یک گروهک و جمع منزوی تبدیل شد. در هر حال مهمترین کارکرد جنبش دانشجویی مطالبه آرمان هاست و اصلا جنبش دانشجویی با این مولفه زنده است.
خبرگزاری دانشجو: سیر رویارویی تشکل های دانشجویی با دولت های مختلف را چگونه ارزیابی می کنید؟ به این موضوع گاهی می شود به صورت سیاسی و گاهی هم به صورت گفتمانی نگاه کرد با این وجود اگر جریانات دانشجویی در برهه های مختلف از دولت ها حمایت و یا انتقادی کردند این حمایت و یا انتقاد پیش از آنکه سیاسی باشد گفتمانی بوده است؛ البته طبیعی است که گاهی اوقات حمایت ها از دولت ها فراتر از یک حمایت گفتمانی بوده و به یک حمایت سیاسی و فردی تبدیل شده است ولی باز هم این عاملی نبوده که نقدها گفته نشود و چه بسا این اتفاق در پایان دوره احمدی نژاد روی داد.
خبرگزاری دانشجو: نظر شما در خصوص ورود جریان دانشجویی به معادلات قدرت با هدف پیشبرد آرمانهای انقلاب اسلامی از طریق معرفی نماینده مجلس، رئیس جمهور و شورای شهر چیست؟ من به شدت با ورود جنبش دانشجویی به معادلات قدرت مخالفم. ما دارای یک گفتمان به نام گفتمان انقلاب اسلامی هستیم که دارای مولفه هایی همچون ساده زیستی، استکبار ستیزی، استقلال طلبی، کارآمدی، پرکاری، خدمت به مردم و پاکدستی است با این وجود جنبش دانشجویی باید این مولفه ها را مطالبه و پیگیری کند و اگر مسئولی در چارچوب این مولفه ها حرکت نمی کند او را مورد سوال و مواخذه قرار دهد و اگر مسئولی هم در مسیر قرار دارد از او حمایت کند و او را مورد تشویق و تقدیر قرار دهد و همین ها باعث می شود که مولفه های مورد نظر در جامعه به ارزش تبدیل شوند و این یعنی گفتمان سازی بنابراین وقتی گفتمان سازی صورت می گیرد طبیعی است که در انتخابات شورای شهر، مجلس و ریاست جمهوری آن کسی که متناسب و معتقد به گفتمان انقلاب اسلامی است رای می آورد.
حرف من این است که اگر جنبش دانشجویی در فلان جریان سیاسی نماینده داشته باشد این آفت است و جریان دانشجویی را به شاخه دانشجویی فلان حزب تبدیل می کند و جریانی هم که این گونه عمل می کند کارکردش این است که به مروج مانیفیست فلان حزب تبدیل می شود و مثلا باید فلان مصوبه حزب را دنبال کند. به نظرم این اتفاق اصلا نباید بیفتد چون جنبش دانشجویی از قدرت و اصحاب قدرت مستقل است و نباید به آنها سواری دهد. نقطه قوت جریان دانشجویی این است که مولفه های گفتمان انقلاب اسلامی را مطالبه و پیگیری کند تا از دل آن نماینده مجلس و رئیس جمهور بیرون بیاید و این نقطه بر د و نقطه قوت جنبش دانشجویی است.
موضوع دیگر اینکه بنده اصلا قبول ندارم که جنبش دانشجویی برود و از فلان فرد بخواهد که وارد عرصه انتخابات شود و یا هیچ معنایی ندارد که جنبش دانشجویی در فلان جریان سیاسی نماینده داشته باشد. جنبش دانشجویی باید وابسته به گفتمان انقلاب اسلامی و مطالبه گر آرمانهای این گفتمان و مستقل از جریانات سیاسی باشد.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما حد و مرز مطالبه گری جنبش دانشجویی کجاست آیا جنبش دانشجویی باید در امر مطالبهگری مصلحت ها را در نظر بگیرد و یا بدون توجه به درست یا غلط بودن مطالبه با هر ابزاری اقدام به مطالبه گری کنند؟ اگر مطالبه اصولی باشد هیچ وقت با این سوالی که مطرح کردید مواجه نمیشویم. به نظرم اگر برای مطالبه گری یکسری اصول راهبردی تعیین کنیم آن وقت میتوانیم از هر مسئلهای در چارچوب این اصول مطالبه گری کنیم. مثلاً ساده زیستی، مبارزه با فساد، مبارزه با اشرافی گری و کارآمدی هر کدام یک اصل هستند با این وجود اگر مسئولی در رابطه با این اصول ناکارآمد باشد آن وقت میتوان از او مطالبه گری کرد.
مطالبهگری اصولی یک اصل است ولی سیاه نمایی هم از آن طرف بام افتادن است مطالبهگری اصولی را به راحتی میتوان با استناد به بیانات و سیره امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب استنتاج کرد. در بحث مطالبهگری اصولی مثلا ما در سیاست خارجی باید استقلال داشته باشیم و زیر بار زور نرویم و این استقلال هم باید مبتنی بر اصول ارزشهای اسلامی همچون حمایت از مستضعفین عالم و مقابله با مستکبرین باشد با این وجود اگر به این اصول توجه داشته باشیم هر اتفاقی که در حوزه سیاست خارجی میافتد میدانیم که آیا بر اساس این اصول عمل شده یا نه به عنوان نمونه در مورد برجام می توانیم این سوال را مطرح کنیم که آیا توافق هسته ای در چارچوب اصولی که به آنها اشاره کرده ایم بوده یا نه با این وجود وقتی که بررسی می کنیم متوجه خواهیم شد که اینگونه نبوده و یا اینکه اگر امروز بحث محدودیت های موشکی مطرح می شود بدیهی است که این زیادهخواهی غربیها استقلال کشورمان را زیر سوال می برد و اینجاست که جنبش دانشجویی می تواند در در مقابله با این زیادهخواهیها بایستد.
در سیاست داخلی هم جنبش دانشجویی بدون توجه به احزاب و گروه های سیاسی باید کارآمدی برای او مهم باشد مثلاً اگر شهرداری تهران و یا وزیر راه و شهرسازی عملکرد خوبی ندارند جنبش دانشجویی باید از آنها مطالبه کند و این مطالبهگری هم نه تنها سیاسی نیست بلکه کاملا هم انقلابی و گفتمانی است.
جنبش دانشجویی وقتی میبینند که در پرونده توتال قراردادی ذیل IPC بسته میشود که دارد حاکمیت ملی ما را نقض میکند باید با این اقدام مقابله کند. جنبش دانشجویی وقتی که میبیند فلان مسئول دارد خوی اشرافی گری را ترویج میکند باید مقابل او بایستد و مطالبهگری کند. مثلاً الان آقای روحانی به دفتر محل کارش در پاستور نمی رود و تمام جلسات خود را در کاخ سعدآباد برگزار می کند به نظر من رویکرد رئیس جمهور در این شرایط بد اقتصادی مردم ترویج اشرافیگری است و اینجا مطالبه گری جنبش دانشجویی را می طلبد.
اگر یک تشکل دانشجویی اصولی را تعیین کرده باشد و بر اساس آنها بگوید در چه مسائلی باید آژیر بکشد و در چه مسائلی باید به تشویق مسئولان بپردازد هیچ وقت دچار اشتباه نمی شود در هر حال نمی شود مطالبهگری و عدالت خواهی کرد و هزینه نداد.
در جریان محاکمه دانشجویان عدالتخواه شیراز دکتر زیباکلام یادداشتی منتشر کرده بود با این محتوا که با دستگیری این دانشجویان باید فاتحه انقلاب اسلامی را خواند چرا به خاطره این مسئله باید بگوییم که باید فاتحه انقلاب اسلامی را خواند مگر می شود عدالت خواهی کرد و هزینه نداد عدالت خواهی هزینه دارد پس نمیتوانیم بگوییم چون داریم هزینه می دهیم باید فاتحه انقلاب اسلامی را بخوانیم. معتقدم دانشجو اگر از کسی انتقاد میکند باید حرف دقیق و مستند بزند و آن کسی که مورد نقد قرار می گیرد این حق را دارد که بر اساس مستندات مورد نقد قرار بگیرد.
خبرگزاری دانشجو: به نظر می رسد که زبان نقد جریان دانشجویی انقلابی در مقابل جریانات سیاسی مقابل جریان انقلابی تند و تیز است اما در مقابل زبان نقد این جریان در مقابل عملکرد برخی افراد یا جریانات سیاسی انقلابی کند است نظر شما در این رابطه چیست؟ بالاخره نمی شود این موضوع را انکار کرد به هر حال اصحاب قدرت در یک جا های جای پای خود را در بدنه جریان دانشجویی پیدا کردهاند اما بحث این است که اگر جریان دانشجویی علم مطالبه گری را روی زمین بگذارد کسان دیگری هستند که این علم را بلند کنند و این همان اتفاقی بود که در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ برای دفتر تحکیم وحدت افتاد به گونه ای که این جریان با زمین گذاشتن علم مطالبه گری به ابزار قدرت تبدیل شد و در نهایت این دانشجویان انقلابی بودن که علم مطالبه گری را به دست گرفتند.
و آنها به مطالبهگر عدالت تبدیل شدند و از دل اقدامات آنها شورای شهر مجلس هفتم و دولت نهم بیرون آمد. اگر بنا باشد جنبش دانشجویی علم مطالبه گری را به دلیل ملاحظات سیاسی روی زمین بگذارد کسان دیگری پیدا می شوند و این علم را بردارند لذا عاقلانه این است که جنبش دانشجویی خودش علمدار مطالبه گری باشد. مطالبه گری جریان دانشجویی را به یک جریان آوانگارد یا پیشرو و یک جریان محل رجوع و مستقل تبدیل می کند.
خبرگزاری دانشجو: وضعیت فعلی جنبش دانشجویی را از بعد سرمایه اجتماعی و فهمیدن حرف مردم در مقایسه با گذشته چگونه ارزیابی می کنید؟
دانشجویان هم برآمده از دل مردم هستند بنابراین مگر میشود که حرف مردم را نفهمند اما ایرادی که به تشکلهای دانشجویی وارد است این است که به خود سازی اعتقادی و پرداخت کارشناسی به مسائل نمی پردازند یکی از ویژگی هایی که دانشجویان قبل از انقلاب و اوایل انقلاب داشتند این بود که باسوادترین و کارکشته ترین آدم ها همین دانشجویان بودند اما آیا دانشجویان امروز به اندازه آنها عمق دارند قطعا اینگونه نیست و بچه ها بیشتر به سمت فضای اینستاگرامی و تلگرامی رفته اند معتقدم که باید با برگزاری دورههای طرح ولایت و دوره های مشابه ریشه های اعتقادی دانشجویان را قوی کرد و این کار تشکل است و از طرفی تشکل باید در موضوعات تخصصی حرف دقیق و کارشناسی بزند.
الان موضوعات مختلفی مانند حوزه تحریم ها، IPC، آسیب های اجتماعی و بسیاری دیگر از حوزه ها وجود دارند که باید کارگروههای تخصصی در تشکلهای دانشجویی شکل بگیرد و حرفهای کارشناسی و تخصصی را آنها بزنند. این متخصص بودن هم برای امروز و هم برای آینده دانشجویان مفید است مثلاً آیا ما در حوزه قراردادهای نفتی به متخصص انقلابی نیاز داریم یا نه اگر نیاز داریم این متخصص انقلابی اید کجا پرورش یابد. در هر حال اگر تشکل نگاه بلند مدت داشته باشد می تواند متخصص انقلابی تربیت کند به گونه ای که او در آینده کار را در دست بگیرد با این وجود تشکل دانشجویی باید برنامه بلند مدت کادر سازی داشته باشد و بخشی از این مسئله با عمق بخشیدن به دانشجویان اتفاق می افتد اما متاسفانه این اتفاق امروز نمیافتد. معتقدم تشکلهای دانشجویی باید یک بازنگری اساسی در تربیت ریشه ای کادر چه به لحاظ سیاسی و اعتقادی و تخصصی انجام دهند.
خبرگزاری دانشجو: تشکلهای دانشجویی چه وظایفی در قبال جمهوری اسلامی دارند آیا به این وظایف عمل شده است و دیگر اینکه آیا جمهوری اسلامی توانسته است از دل تشکلهای دانشجویی کادر مورد نیاز خود را تامین کند؟
جمهوری اسلامی باید بستر فعالیت تشکلهای دانشجویی را فراهم کند از طرفی باید کمک کنند تا تربیت نه تنها در تشکل دانشجویی بلکه در دانشگاه و مدرسه هم شکل بگیرد اما اینکه جمهوری اسلامی سازوکاری داشته باشد تا از دل تشکلهای دانشجویی کادر مورد نیاز خود را تامین کند واقعاً چنین ساز و کاری وجود ندارد اما یک ساز و کار اجتماعی و مردمی وجود دارد که بر اساس آن دانشجویان میتوانند فعالیت کنند و در این سازوکار است که زد و بندی اتفاق نمی افتد و هر کسی که صلاحیت و قابلیت داشته باشد رشد می کند.
خبرگزاری دانشجو: اینکه تشکلهای دانشجویی نمی توانند وارد بدنه قدرت شوند آیا این نشان دهنده ضعف تشکل ها نیست؟ من می گویم که چرا اصلا تشکل دانشجویی باید این مطالبه را داشته باشد که مثلا وارد مجلس شود چون اگر تشکل دانشجویی بگوید که من در این فضا سهمی دارم واقعاً این موتور کار جریان دانشجویی را از کار می اندازد به نظرم اگر جنبش دانشجویی بتواند به خوبی مطالبهگری کند و خوب آدم پرورش دهد همین آدمها وقتی که از تشکل بیرون میروند باز هم میتوانند خوب بدرخشند.
خبرگزاری دانشجو: دانشجویان حزب الله لبنان و یا سازمان دانشجویی امامیه پاکستان در این کشورها به شیوه های مختلف به مردم خدمت رسانی می کنند مثلا دانشجویان حزب الله در بحث پزشکی به صورت گروهی ابتدا خود را تقویت می کنند و بعد برای مردم یا شرکت هایی را ایجاد می کنند و یا به آنها خدمات می دهند آیا شما این مدل را قبول دارید؟ اتفاقاً این مدل نیز در کشور خودمان و در جاهای مانند جهاد دانشگاهی و پژوهشگاه شهید رضایی دانشگاه شریف که بچه های سابق بسیج دانشجویی هستند جواب داده است و اتفاقاً در همین پژوهشگاه خیلی خوب وارد فعالیت های دانش بنیان شدند و پروژه های خیلی مهمی هم انجام داده اند. به نظرم اینگونه فعالیتها خیلی خوب هستند چون اولا اجازه نمی دهند که آدمهای تشکلی دچار روزمرگی شوند و از طرفی موجب می شوند که کار تشکلی آنها در یک کار تخصصی امتداد پیدا کند. من با این مدل خیلی موافقم و اتفاقاً این یکی از قشنگ ترین کارهایی است که میتوان با استفاده از آن در سطح کشور کادر سازی کرد.
خبرگزاری دانشجو: برخیها معتقدند که جنبش دانشجویی در حال حاضر از بدنه مردم مخصوصاً مستضعفین جامعه جدا شده و حتی برخیها معتقدند که جنبش دانشجویی به یک طبقه اشرافی تبدیل شده است آیا شما این را قبول دارید؟ من این حرف ها را قبول ندارم چون بیشتر شبیه شوخی هستند. سوال این است که مگر بدنه جنبش دانشجویی چه کسانی هستند آیا اینها مثلا عده ای اند که استخدام شدند و دارند حقوق می گیرند واقعا اینگونه نیست بچه های دانشجو هم فرزندان همین خانواده هایی هستند که ممکن است فقیر باشند یا غنی.
خبرگزاری دانشجو با توجه به گفته های شما اگر جنبش دانشجویی حرف مردم را می فهمد پس چرا تمامی فعالیتهای آنها جنبه سیاسی پیدا کرده است؟ من فکر نمیکنم اینگونه باشد اتفاقاً من به عنوان کسی که بیرون از بدنه جنبش دانشجویی فعالیت رسانهای می کنم معتقدم که فعالیت های سیاسی جنبش دانشجویی خیلی هم کم است. در دیدارهایی هم که دانشجویان با رهبر معظم انقلاب دارند شاهدیم که آنها مطالباتی را با رویکردهای کاملا عدالت طلبانه مطرح می کنند. از طرفی ما امروز جریان اردوهای جهادی را به عنوان یک نمونه مهم و بزرگ داریم و داریم میبینیم که در این اردوها چقدر خدمت ارائه میشود و این خدمات را هم همین بچه های دانشجو ارائه می دهند. البته می توان این اردوها را هم ارتقا داد مثلا اینکه دانشجو در این اردوها تنها نرود کار ساخت و ساز انجام دهد بلکه برود و مشکلات را پیگیری و از مسئولان محلی مطالبهگری کند.
به نظرم الان فعالیت ها و رویکردهای جریان دانشجویی رویکرد های خوب و مطالبه گرایانه ای است البته گاهی اوقات هم مطالبات و ملاحظات سیاسی اصحاب قدرت نیز وارد کار می شود و علتش هم به خاطر توفیقی است که آنها در جای پا پیدا کردن در جریان دانشجویی داشته اند.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما امروز انتظارات از جنبش دانشجوی انقلابی خیلی فراتر از بقیه جریانات نیست؟ قطعاً همین است چون جنبش دانشجویی انقلابی توفیق داشته است و چون موفق بوده است همه انتظار دارند که در کارهای مختلف ورود پیدا کند و آنها را به سرانجام برساند. من این خواستن و مطالبه را نشانه توفیق جنبش دانشجویی میدانم چون اگر این جریان موفق نبود پس کاری از دست آن برنمی آمد که کسی مطالبه ای از آن داشته باشد.
خبرگزاری دانشجو: دغدغه شما نسبت به جنبش دانشجویی چیست و چه توصیه ای برای رفع آن دارید؟ دغدغه من ضعیف بودن مبانی جریان دانشجویی است چون روی مبانی اعتقادی، سیاسی و تاریخی خوب کار نشده است با این وجود وقتی که مبانی قوی باشد نه تنها سیاست زده رفتار نمی شود بلکه رفتارها بر اساس مبانی و اصول ظهور و بروز پیدا می کند. سوالی که وجود دارد این است که آیا الان عضو تشکل دانشجویی ما مثلا توان مباحثه در زمینه ولایت فقیه را دارد در حالی که دانشجویان انقلابی در اوایل انقلاب به دلیل مطالعاتی که بر روی کتاب های شهید مطهری، شریعتی، سروش، رهبر معظم انقلاب، آیت الله مصباح و کتاب های مارکسیست ها داشتند در جریان مباحثه با مارکسیست ها از ایده انقلاب اسلامی دفاع می کردند و در این کار هم مسلط بوده اند اما آیا الان این تسلط وجود دارد؟ در هر حال اگر مبنای اعتقادی و سیاسی وجود داشته باشد دیگر جو سیاسی بر روی جنبش دانشجویی تاثیر نمی گذارد و مانند یک جو زده سیاسی رفتار نمی کند. و حتی در مواقعی به یک جریان جریان ساز تبدیل می شود.
تقویت مبانی در جنبش دانشجویی نیازمند برگزاری دوره ها و طرح ولایت ها است و باید تشکل ها در این زمینه سرمایه گذاری کنند و بعد ببینند که ظرف پنج تا ۱۰ سال ببینند چه اتفاقی افتاده است.