گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، همزمان با فعال شدن مباحث مربوط به لزوم آموزش جنسی کودکان در برخی رسانهها و همصدایی همزمان عدهای از مسئولان دولتی و برخی نمایندگان مجلس با آنها به بهانه جلوگیری از تجاوز جنسی به کودکان، با سید کمیل حسینی استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه جنسیت و جامعه در این مورد میزان موثر بودن این آموزشها و راهکار اصلی جمهوری اسلامی ایران در این زمینه به گفتگو پرداختهایم. بخش دوم این گفتگو در اختیار مخاطبان قرار میگیرد. بخش اول این گفتگو دیروز در خبرگزاری دانشجو منتشر شد.
محتوای کارگاههای تربیت جنسی بر استراتژیهای تربیت جنسی متمرکز است
محتوای کارگاههای تربیت جنسی که برگزار میکنید بر چه محورهایی استوار است؟
در کارگاههای تربیت جنسی برای والدین و مربیان، چند استراتژی را دنبال میکنیم، استراتژی هویتدهی سالم جنسی، استراتژی کاهش تحریک، استراتژی تامین نیاز،استراتژی خویشتنداری، استراتژی کاهش آسیب و استراتژی حفاظت است.
ریشه برخی از مشکلات جنسی، شکل نگرفتن هویت جنسی صحیح در کودکی است
محتوایی کارگاههای تربیت جنسی که برگزار میکنید بر چه محورهایی استوار است؟
استراتژی هویتدهی سالم جنسی است. این مورد یکی از تفاوتها و چالشهای ما با غرب است.
مثلا در هویتدهی اسلامی، زن یا مرد بودن مهم است چرا که وقتی خدا ما را زن یا مرد آفریده تکالیف مخصوص به جنسیت را نیز بر گردن ما نهاده است و از ما به اندازه تکلیفی که بر گردن ما گذاشته، طلب وظیفه کرده است.
مثلا اینکه یک دختربچه آموزش ببیند که در آینده یک خانم بالغ، یک مادر و یک همسر خواهد بود و خلقت او براساس این هویت زنانهاش شکل گرفته، در تربیت او موثر است.
همچنین برخی از ترنس سکشوآلها و هوموسکشوآلها، همجنسبازها و تراجنسیتها ریشه مشکلشان در مشکلات هویتی است یعنی از نظر جسمی مشکلی ندارند ولی دچار مشکلات هویتی هستند.اگر از ابتدا در خانواده روشهای صحیح به کار گرفته شود افراد خانواده دچار چنین مشکلات هویتی نخواهند شد.
بعضی از موارد در بحث هویت جنسی مربوط به مباحث فطری است مثلا پسرها به صورت فطری به سمت اسباب بازیهایی چون ماشین و یا تفنگ تمایل بیشتری دارند و دخترها هم به صورت فطری عروسکبازی را بیشتر میپسندند لذا باید مواردی که در جهت فطرت است را در کودک تقویت کرد که در بحث شکلگیری هویت جنسی او دخیل است.
باید مانع بلوغ زودرس کودکان در خانواده و جامعه شد/ کاهش تحریک در جامعه کاهش خطر برای کودکان است
استراتژی کاهش تحریک چگونه میتواند در تربیت جنسی کودکان موثر باشد؟
استراتژی دیگر استراتژی کاهش تحریک است که لازم است در محیط خانواده، فامیل و اجتماع میزان تحریک کاهش پیدا کند تا از ورود کودک به مسائل جنسی قبل از آنکه به بلوغ برسد جلوگیری شود.
پس در فضایی که قرار است تربیت جنسی اتفاق بیفتد نباید تحریک وجود داشته باشد نباید کودک کنجکاو شود و زمینهسازی برای حفظ سلامت جنسی او بسیار بسیار مهم است.
محیط نباید به گونهای باشد که کودک دچار بلوغ زودرس شود و در زمانی که امکان رابطه جنسی از لحاظ فیزیکی را ندارد متوجه غریزه جنسی و خواست کاذب شود.
از منظر دیگر در جامعه عاری از تحریکات جنسی امنیت بیشتری هم برای خانوادهها و هم برای کودکان وجود دارد. قابل انکار نیست بسیاری از زندگی های خانوادگی به خاطر تبرج و یا پوشش و رفتار نامناسب افراد و همچنین فضای مجازی ناسالم بهم ریخته یا به خاطر این تحریکات به خصوص در فضای مجازی باعث تعرض به کودکان گشته است.
باید با تامین نیاز جنسی آحاد جامعه در قالب خانواده از جرم علیه کودکان کاست
استراتژی تامین نیاز چه ربطی به کودکان دارد؟ کودکان که نیاز جنسی ندارند.
بله همانطور که اشاره کردید استراتژی تامین نیاز مستقیما مربوط به خود کودکان نیست. از یک بعد منظور ما تامین نیاز جنسی آحاد جامعه از طریق شرعی و اخلاقی است.
یعنی حکومت برای اینکه مطالبه جنسی در افراد را کنترل کند باید راه تامین نیاز را در قالب خانواده به آسانی برای آنها فراهم کند، تا جرم و خطا از جمله علیه کودکان در آن کاهش پیدا کند. نباید نیاز افراد معطل بماند در عین اینکه تحریک هم در جامعه ذیل استراتژی کاهش تحریک کاهش داده است.
کاری کنیم که فرزندانمان از ازدواج در سن نیاز خجالت نکشند
از چه زمانی استراتژی تامین نیاز شامل حال کودکان هم میشود؟
بعد دیگری که در استراتژی تامین نیاز به آن میپردازیم این است که تفاوت بلوغ و کودکی را برای والدین و مربیان تبیین کنیم. اینکه طبیعتا انسان از دورهای نیاز جنسی و عاطفی در او با بروز علائم اولیه و ثانویه بلوغ شروع میشود و وقتی وارد این مرحله میشود دیگر کودک نیست بلکه به بلوغ رسیده است.
اگر من به عنوان یک والد به این درک رسیده باشم که فرزندم مثلا در 14 سالگی در اوج نیاز جنسی قرار دارد کاری خواهم کرد که فرزندم در سن مناسب خودش ازدواج کند و به عنوان کسی که تربیت فرزندم بر عهده من است به گونهای او را تربیت خواهم کرد که در چنین سنینی آماده پذیرش مسئولیتهای زندگی مشترک باشد و از اینکه در این سن وارد زندگی مشترک میشود، حس لذت داشته باشد نه اینکه از نگاه بد برخی نسبت به ازدواج در سن مثلا 14 – 15 سالگی خجالت بکشد.
از سمت دیگر به عنوان فردی از افراد جامعه و به عنوان یک والد به دنبال سبک زندگی و ازدواج آسان برای فرزندم باشم تا فشار اقتصادی و روانی کمتر به خودم و فرزندم وارد شود.
ازدواج وابسته فرهنگی است که باید به سمت آن برگردیم
آیا متد مشخصی هم برای این نوع از ازدواج در سن نیاز سراغ دارید؟
متد چنین ازدواجی توسط یکی از کارشناسان خانواده به نام دکتر سینا کلهر، مدیر کل دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس طراحی شده است. ایشان به این ازدواج لقب ازدواج وابسته را دادهاند. به گونهای که دختر و پسر با حمایتهای پدر و مادر وارد زندگی مشترک خواهند شد و کم کم شرایط استقلال را کسب خواهند کرد.
شاید برخی از والدین بگویند امکان همان ازدواج وابسته را هم در ابتدا ندارند یک متد دیگر این است که شما دوره عقد را طولانی کنید و کم کم مسئولیت اقتصادی را از روی دوش فرزندان بردارید تا دختر و پسر بتوانند با آرامش وارد ازدواج و خانواده شوند و در عین حال روابط همسری و زناشویی با هم را داشته باشند و کم کم شرایط استقلال مالی و شغل برایشان فراهم شود و سپس زندگی مستقل خود را شروع کنند.
اگر ازدواج در سن نیاز به فرهنگ تبدیل شود مخاطرات آن هم از بین میرود
طولانی کردن عقد با خود مخاطراتی به همراه دارد، چگونه میشود بر این مخاطرات غلبه کرد؟
البته ممکن است برخی از والدین بگویند که طولانی کردن عقد مخاطراتی دارد و ممکن است که در دوره عقد طولانی روابط دختر و پسر به هم بخورد اما اگر از این جنبه نگاه کنیم که این فرهنگ که در گذشته هم وجود داشته دوباره به عرصه زندگی مردم ایران برگردد به صورتی که فرد در ابتدای نیاز بلافاصله وارد زندگی مشترک شود و در کنار خانواده و والدین زندگی مشترک خود را شروع کند و این فرهنگ شود که حمایت خانوادهها از زوج جوان صورت بپذیرد کم کم آسیبهای این مورد تحت فرهنگ غالب حل خواهد شد.
ازدواج، خویشتنداری یا رفتارهای بینابینی
کلا تامین نیاز کسی که نیاز جنسی دارد از چه راههایی صورت میپذیرد؟
راههای تامین نیاز جنسی برای جمعیت زیادی که در بازه سنی 15 تا 28 سال قرار دارند یعنی در بازه اوج نیاز جنسی هستند به صورت ازدواج و زندگی مشترک، یا خویشتنداری ، یا رفتارهای بینابینی تامین میشود مثلا اگر پسر هستند دوستدختر برای خودشان انتخاب کنند یا اینکه دچار اعمال منافی عفت مثل خودارضایی شوند.
رفتار بینابینی موجب تامین نیاز که نمیشود هیچ علاوه بر آن باعث افزایش تحریکات بیشتر و آسیبهای جسمی، روانی، روحی، روابط همسری و اجتماعی زیادتر میگردد.
ضعف جسمانی، اختلالات هورمونی نتیجه...
خودارضایی دارای چه آسیبهای جسمی است؟
در فضای خودارضایی چند ساحت وجود دارد: یک ساحت ساحت جسمی است، اینکه آیا خودارضایی برای جسم ضرر دارد یا نه؟ این سوال دو دسته از مخالفان و موافقان را در بین محققین غربی به خود اختصاص میدهد کسانی که معتقدند که خودارضایی برای جسم ضرر دارد و کسانی که مخالف این فکر میکنند، اما اغلب مراجعه کنندگان ما که با چنین مشکلی درگیر هستند از بیماریهای جسمی چون ضعف زیاد، دید ضعیف و یا اختلالات هورمونی هم شکایت دارند.
زنای ذهنی، بیماریهای روانتنی، استرس و افسردگی نتیجه...
مشکلات ذهنی و روانی خودارضایی کدام هستند؟
نکته بعدی در حوزه ساحتی ذهنی و روانی است،کسی که خودارضایی میکند یا با تخیلش این کار را انجام میدهد و یا اینکه فیلم نامناسب نگاه میکند در اینجا مشکل بعدی ایجاد میشود و دچار سکس فانتزی میشود عبارتی که دکتر حسن عباسی رئیس اندیشکده یقین، نسبت زنای ذهنی را به آن اختصاص میدهند.
کسی که با فیلم و یا تخیل خودارضایی میکند از نظر جسمی تخلیه میشود ولی ذهنش تخلیه نمیشود. به خاطر همین دوباره این عمل را تکرار میکند تا ذهن خود را نهایتا تخلیه کند.
اما با اینکار تنها دچار اعتیاد میشود و در کنار آن به بیماریهای روانتنی مبتلا میگردد و چنین بیماریهایی طبیعی است چرا که فرد با خودارضایی آرامش جنسی پیدا نمیکند.
متاسفانه گاهی اوقات فرد 5 یا 6 بار در روز هم خودارضایی انجام میدهد ولی روان تخلیه نمیشود و اعتیاد فرد به فیلمهای پورنوگرافی را هم افزایش میدهد.چنین مواردی میتواند به خاطر ایجاد اختلات هورمونی در فرد مواردی چون استرس و انزوا و افسردگی را هم برای او به وجود بیاورد.یعنی هم عوارض جسمی و هم روانی و هم اجتماعی را برای او به وجود میآورد.
ازدواج دیرهنگام و فیلمهای پورنوگرافی در کمین روابط همسری است
آسیب خودارضایی به روابط همسری و خانوادگی چیست؟
ساحت دیگر اثر خودارضایی در روابط همسری و زناشویی است. این فضای اختلال در ارضا که تبدیل به سکس فانتزی یا همان زنای ذهنی همراه با تماشای پورنوگرافی شده است باعث میشود که وقتی فرد وارد زندگی مشترک میشود دیگر نتواند رابطه زناشویی درستی با همسرش داشته باشد.
به گونهای که فرد حتی در دوران تاهل هم به همان شیوه قبل از ازدواج دست به خودارضایی و تماشای فیلمهای پورنوگرافی میزند. چرا که چنین رفتاری در فرد تبدیل به یک دستورالعمل ارضا و اعتیاد شده است.
در زمان خودارضایی مادهای به نام دوپامین که حس لذت را در فرد ایجاد میکند ترشح میشود که با اعتیاد فرد به خودارضایی باعث میشود که این ماده در زمان رابطه صحیح زناشویی در بدن ترشح نشود و فرد از رابطه با همسر لذت نبرد. حتی ترشح این ماده در اثر اعتیاد فرد به خودارضایی باعث اختلال در تصمیمگیری هم میشود.
با خوارضایی فرد به درجات متعالی روح دست پیدا نمیکند
از منظر دین خودارضایی چه آسیبهایی به همراه دارد؟
اما ساحت دیگری از خودارضایی ساحت روحی آن است که از منظر دین یک امر حرام محسوب میشود و انسان با انجام چنین کاری به درجات متعالی که باید برسد نمیرسد. لذا سلامت جسمی، اجتماعی، روانی، خانوادگی و روحی فرد در اثر خودارضایی دچار اختلال میگردد و به عنوان کسی که در حوزه خانواده کار میکند میگویم که چنین مخاطراتی با خودارضایی برای فرد حتمی است.
چرا عدهای مواقعت جنسی غربی را قبول دارند اما ازدواج در سن نیاز را نه؟
گفته میشود که در برخی کشورهای غربی هم سن ازدواج 18 سال تعیین شده است، تجربه این کشورها را موفق میدانید؟
ببینید تفاوتهای زیادی بین جامعه ما و جامعه غرب وجود دارد. در خود غرب که سن ازدواج در برخی کشورها 18 سال عنوان میشود به فرد اجازه میدهند که قبل از ازدواج رابطه جنسی(مواقعت جنسی) داشته باشد فقط به شرطی که آن رابطه را به صورت سالم برقرار کند یعنی موارد بهداشتی که مانع دچار بیماری میگردد را حتما رعایت کند. دقیقا همان چیزی که در آموزشهای جنسی سند توسعه پایدار 2030 یونسکو هم آن را خواستهاند.
این مورد در فرهنگ دینی و ملی ما رابطه نامشروع نام دارد یعنی وقتی کسی نیاز جنسی پیدا میکند مجاز به استفاده از این روش غیردینی و غیراخلاقی برای برآوردن نیاز خود نیست.
اما نکتهای هم که وجود دارد این است که خود غرب هم پذیرفته که رابطه جنسی زیر 18 سال یک نیاز واقعی است و وجود دارد اما اگر حرف از ازدواج در این سن بزنید آن را ازدواج کودکان مینامند، به نظر میرسد تعریف درستی از بلوغ و رشد در این زمینه ندارند.
ولی اگر در نگاه دینی ما به فرزندانمان بیاموزیم که برای حفظ سلامتی جسم، روح و دین و ایمانش باید وارد ازدواج شود یعنی رابطهای که خطر بیماری ندارد، موجب تحقیر فرد نمیشود، به خانواده فعلی و آینده او آسیبی نمیزند، او را از تعالی روح بازنمیدارد و همچنین زنا نیست و او را به سمت یک مسیر درست راهنمایی میکند، مسیری که می گوید تامین نیاز زیر 18 سال با شرایطی که گفتیم دقیقا همان خود ازدواج است، از نظر عدهای مشکل دارد.
نیاز جنسی فرزندان ما با بیتوجهی ما متوقف نمیشود، راه انحراف را در پیش میگیرد
با نادیده گرفتن نیاز جنسی فرزندان توسط پدر و مادر به نظر شما میشود به نحوی فرزندان را متوقف کرد؟
درست است که روشهای خویشتنداری را آموزش میدهیم اما این روشها برای یک فاصله 10 تا 15 ساله بین سن نیاز و سن ازدواج جوابگو نیست. وقتی ما به عنوان مسئول و یا پدر و مادر بیخیال نیاز فرزندانمان میشویم آنها رفتار جنسیشان را قطع نمیکنند بلکه آن را به صورت غلط انجام میدهند.
آمار در مورد میزان خودارضایی پسران در سنین مختلف بسیار قابل تامل است. فرزند ما وقتی نیاز دارد ولی راهی برای تامین ندارد فیلم پورنوگرافی نگاه میکند و یا اگر پسر است با دوست دختر ارتباط میگیرد و بالعکس.
نمیتوان برای ازدواج سن و عدد تعیین کرد
با این اوصاف نظرتان راجع به طرح افزایش حداقل سن ازدواج چیست؟
زیست جنسی افراد مختلف متفاوت است و بسته به شرایط جغرافیایی، فرهنگی، تربیتی، جسمی سن نیاز به ازدواج میتواند متغیر باشد مثلا ممکن است در شهر یا روستایی پسری نیاز داشته باشد که در 16 سالگی ازدواج کند و در شرایط نسبتا خوب عقلی متناسب با سن خودش بسر میبرد و فنی را بلد است که میتواند به عنوان ممر درآمد او محسوب شود و یا مورد حمایت مالی خانواده باشد اما وقتی که سن 18 سالگی را به عنوان سن قانونی ازدواج برای او مطرح میکند مانع برآورده شدن نیاز او میشوند.
افزایش رسمی سن ازدواج جز گناه راهی پیش پای فرزندان ما نمیگذارد
حداقل مشکلات افزایش سن ازدواج به نظر شما چیست؟
حداقل این است که در خواستگاریها به پسر جواب رد بدهند البته نه به خاطر اینکه خودش توانایی ازدواج را ندارد بلکه از نظر قانونی اجازه ثبت ازدواج را ندارند و این خود مانعی بر سر راه ازدواج میشود مثلا خانواده دختر عنوان میکنند که چون الان امکان ثبت رسمی ازدواج وجود ندارد پس چند سال دیگر که به سن قانونی رسیدید برای خواستگاری اقدام کنید.
در یک تفکر دینی پذیرفته نیست که شرایطی فراهم شود که فرد بیشتر از آنکه از گناه فاصله بگیرد به سمت گناه سوق داده شود در نظر عقلی هم پذیرفته نیست که برای افراد سن ازدواج تعیین شود.
فاصلهای که بین سن نیاز به ازدواج تا سن قانونی ازدواج میافتد باعث میشود که جوان هیچ راهی برای پاسخ به نیازش جز گناه نداشته باشد و این باعث میشود که در ذهن جامعه این شاه بیت که «ازدواج در سن نیاز ممکن نیست یا غیرقانونی است پس بیخیالش شو» حک شود.
راه را به روی جوانان نبندیم/ تبعات ممنوعیت ازدواج بر گردن چه کسی خواهد بود؟
یعنی شما منکر آسیبهایی هستید که در ازدواجهای سنین مثلا 13-14 سالگی به خصوص برای دختران وجود دارد؟
البته آسیبهایی در مورد ازدواج دختران در سنین نوجوانی وجود دارد اما این بدین معنا نیست که این آسیبها در سنین بالاتر به شکل دیگری وجود ندارد چقدر این آسیبها از متغییر سن تبعیت میکند؟
در ثانی وقتی مشکلاتی در حوزه ازدواجهای سن نوجوانی وجود دارد سعی میکنند که عامل آن مشکلات را تصحیح کنند نه اینکه فردی که قربانی شده را مورد مجازات قرار دهند.
من موافق ازدواج یک دختر 14 ساله با یک پیرمرد 64 ساله نیستیم و یا موافق ازدواج دختر یا پسری که از روی هیجانات میخواهد وارد زندگی مشترک شود ولی هیچ بسته آموزشی برای آن در نظر گرفته نشده است نیستیم بلکه میگویم باید راهی پیش پای جوانان بگذاریم.
برای دختران و پسران میتوانیم کارگاههای آموزشی کوتاه و بلند مدتی در ایستگاههای مختلف از قبل تا بعد از ازدواج برقرار کنیم تا با دید درستتری وارد انتخاب به همسر و زندگی مشترک شوند.
اما متوجه تبعات حذف ازدواج در جامعه باید بود.اگر نگاهی به نقشه جهانی خانواده بیندازیم که رسما توسط سازمان ملل منتشر شده است ازدواجهای رسمی از غیررسمی تفکیک گردیده همچنین توالید نسل کشورها از طریق ازدواج رسمی و رابطه خارج از ازدواج جدا شده است یعنی هم اکنون نسلی از کودکان با پدر نامشخص بر روی دست این کشورها باقی مانده است این درصدها در کشورهای پیشرفتهای، چون آمریکا بالای ۵۱ درصد، آلمان بالای ۳۷ درصد، فرانسه بالای ۵۷ درصد، کلمبیا بالای ۸۰ درصد و ... است.
آمار سازمان ملل روابط نامشروع خارج از ازدواج
آمار سازمان ملل از حرامزادگی کشورهای مختلف
امروز در غرب هم آموزش خویشتنداری در پیش گرفته شده است
خویشتنداری چقدر میتواند به عنوان یک استراتژی موثر باشد؟
اما غیر از استراتژیهایی که ذکر شد استراتژی بعدی آموزش خویشتنداری هم برای متاهلین و هم برای مجردها و امروز در غرب هم بسیار مطرح است. رفتارهایی که به فرد کمک میکند خود را از فضاهای آسیبزا چه در فضای واقعی و چه در فضای مجازی تا قبل از ازدواج حفظ کند تا بتواند زندگی مطلوبتری داشته باشند.
اما این استراتژی زمانی میتواند خوب عمل کند که استراتژیهای قبلی تا حد امکان اجرایی شود و فرد در معرض کمترین تحریکات در اجتماع، خانواده و فضای مجازی باشد.
باید به صورت اورژانسی سراغ افراد آسیب دیده برویم
اگر فردی قبل از تربیت جنسی آسیب دیده باشد راه حلی برای او وجود دارد؟
دیگر استراتژی حوزه تربیت جنسی اسلامی کاهش آسیب است. تحت فضای آموزش غلط ممکن است افرادی دچار روابط دوستی و عاطفی غلط، رابطه نامشروع و یا دیدن فیلمهای نامناسب و اعمال منافی عفت شود .لذا تحت استراتژی کاهش آسیب باید به آنها کمک کنیم که به سرعت مسیر سالم زندگی برگردند.
آموزشهای حفاظتی تنها بخشی از فرآیند پیشگیری از خشونت،آزار و تجاوز جنسی به کودکان است
مواردی مثل جیغ کشیدن سوت زدن و غیره ذیل کدام استراتژی واقع میشوند و چقدر کافی به نظر میرسند؟
استراتژی دیگر حفاظت است. اینکه والدین و جامعه بدانند حتی اگر همه مراحل قبل را به خوبی انجام دادند، اما باز هم در جامعه دیوانههایی هستند که میتوانند به کودک ما آسیب بزنند لذا چه کارهایی میشود انجام داد تا کودک در مقابل آنها حفظ شود؟ خانواده و جامعه چه وظایفی در مقابل حفظ کودک در برابر این آسیبها دارند؟
این حفاظت در غرب تنها محدود میشود به اینکه به کودک یاد بدهیم اگر کسی سمتش آمد جیغ بزند یا فرار کند و یا همیشه وسیله جلوگیری از بارداری همراهش باشد در حالی که باید پرسید چه ساختارهای غلطی در جامعه و یا خانواده نادیده گرفته شده است؟ چه مواردی یک فرد را به سمت تجاوز جنسی سوق میدهد؟سوال این است که این موارد حفاظتی چقدر در غرب جواب داده است؟