گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-ماریه البرزی؛ ۱۳ آبان یادآور سه واقعه در تاریخ معاصر ایران است که فصل مشترک هر سه واقعه «استکبار ستیزی» است که پر رنگترین نقش در هر سه مورد نقش آمریکا به عنوان استکباریترین حکومت جهان است.
تسخیر لانه جاسوسی و اسنادی که در آن کشف شد از پروژه نفوذی حکایت میکند که خیلیها آگاهانه و برخی بدون اطلاع در آن پروژه به کارگردانی آمریکا، ایفای نقش میکردند، حال با احتساب به این تجارب و همچنین وقایع اخیر و جنایات عظیمی که استکبار در حق ملتهای آزاده جهان روا میدارد، پرسشی که بیش از همه نیاز به پاسخ متقن دارد این است که آیا پروژه نفوذ آمریکا در جمهوری اسلامی پروندهای بسته شده است و یا هنوز خوی استکباری این دولتِ تمامیت خواه به دنبال روزنهای برای لولیدن در حوزههای مختلف نظام است؟
آنچه در ادامه میآید مشروح گفتگوی خبرنگار خبرگزاری دانشجو در استان گلستان با آیت الله سید حبیب الله قدمی، استاد حوزه و دانشگاه، حافظ قرآن کریم و صحیفه سجادیه، جانباز دفاع مقدس و مشاوره مذهبی استان گلستان است.
با توجه به اسنادی که در لانه جاسوسی پرده از نفوذ آمریکاییها در میان دانشگاهیان، تکنوکراتها، توده ایها و رسانه ایها بر میدارد، آیا از نظر حضرتعالی امروز آمریکا این پروژه نفوذ را متوقف کرده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. ما در دنیای امروز هیچ کشوری را در هیچ شرایطی نمیتوانیم به عنوان دوست و فدایی پیدا کنیم، هر کشوری اول به دنبال منافع خودش است؛ آمریکا جزء کشورهایی است که در رأس دشمنان ما قرار دارد و از همان ابتدا به دنبال از بین بردن جمهوری اسلامی بود.
سیاست کلی آمریکا سیاست سلطه است و با هیچ کشوری دست دوستی نمیدهد اسناد جاسوسی آمریکا حتی از کشورهای اروپایی نیز موجود است و حتی نسبت به کشورهای اروپایی نیز روحیه تمامیت خواهی و سلطه گری دارد و با هر که در این مسیر که در مقابل این خوی تمامیت خواهی قرار بگیرد دشمن است.
نظام جمهوری اسلامی یکی از کشورهای ضد نظام سلطه است؛ آمریکا در طی سالهای گذشته تا جایی که توانست سعی کرد نظام را از طریق اقتصادی و نظامی ساقط کند اما نتوانست و به نتیجه نرسید و خودش نیز به این ناتوانی معترف است؛ حال کشوری که تمام سعی خود را عیان و نهان در ساقط کردن نظام ما انجام داده چرا باید امروز با ما دوست شود؟! آیا سیاست آدم کشی خود را تغییر داده؟ اگر این طور است پس یمن و سوریه و جنگهای نیابتی به واسطه اسرائیل چیست؟ پس جنایاتی که مردم افغانستان و پاکستان متحمل میشوند چیست؟ پس قطعا آمریکا تغییر نکرده است. حال آیا ما تغییر کردیم که بتوان دوستی با آمریکا را طبیعی دانست و قبول کرد؟
یک عده شاید بخواهند در داخل کشور تغییر کنند آنها به آمریکا علاقه مندند، از آنان پول میگیرند، در آمریکا خانه دارند، دو پاسپورته شدند و علاقه وافر و شخصی به آمریکا دارند، عده دیگری ساده لوحانه فکر میکنند مشکلات اقتصادی ما با رابطه با آمریکا حل میشود؛ در حالی که خوی تمامیت خواهی آمریکا این امکان را نمیدهد، آمریکا نمیخواهد که نیازمندی کسی رفع شود و نخواهد گذاشت که مشکلی از کسی حل شود رابطه آمریکا با دیگران مثل رابطه سرمایه دار و خادم است، آمریکا هر که با او در ارتباط باشد را در نیاز شدید نگه میدارد و سلطه خود را به اهل سیاست روز به روز بیشتر میکند.
اگر نگاه کنید در کشورهایی که به لحاظ سیاسی با آمریکا رابطه برقرار کردند، هیچ کسی بدون نظر آمریکا نمیتواند به کرسی حکومتی دست پیدا کند مثل عربستان که بدون نگاه آمریکا نمیتواند کار مستقلی انجام بدهد.
آمریکا در کشورهای وابستهای مثل عربستان ابزار زیاد دارد؛ اما در جمهوری اسلامی این ابزارها را ندارند که بر سیاستمدارهای ما نفوذ داشته باشند، چون از طریق نظامی و اقتصادی نتوانستند نفوذ ایجاد کنند میخواهند از طریق نفوذ بر سیاستمدارها نظام را در دست بگیرند این خطر همچنان وجود دارد منتهی یک نکته وجود دارد و آن این است که آنها مستقیما شاید نتوانند با سیاستمدارها ارتباط برقرار کنند همیشه با افراد سرمایه دار، افراد روشن فکر، هنرمند و امثال اینها با سیاستمدارها ارتباط برقرار میکنند گاها به آنان پول میدهند یا افرادی که در رأی آوردن از اینان حرف شنوی دارند را در اختیار گرفته و کم کم برای جمهوری اسلامی تصمیم سازی میکنند، این خطر امروزه وجود دارد که رهبر انقلاب در مقابل این احتمال ایستادگی کرده اند و ان شاالله این توطئه بی نتیجه بماند.
خیلی از نفوذها از طریق مسندنشینان قدرت در ایران است که در نظام غرب و اروپا تحصیل کردهاند، دانشجویانی که امروزه در اروپا تحصیل میکنند را چگونه میتوان از گرفتار شدن در پروژه نفوذ غرب علیه جمهوری اسلامی نجات داد؟
دنیای امروز خیلی پیچیده شده است، در این عصر اگر کسی بخواهد جاسوسی کند نیاز نیست خارج برود و در نظام آنان تحصیل کند همچین فردی در داخل هم با دشمن تماس می گیرد، این تماسها لازم هم نیست مستقیم باشد دشمن بخواهد در حوزههای علمیه ما نیز نفوذ کرده و مراجع انگلیسی نظیر صادق شیرازیها تربیت میکند.
برای جلوگیری از این نفوذها لازم است کسی که در نظام جمهوری اسلامی مسئولیتی میگیرد «عادل» باشد، کسی که عدالت ندارد حلال و حرام را رعایت نمیکند، امروز این مورد اصلا در انتخاب مسئولان لحاظ نمیشود، میبینیم یکی پرونده فساد دارد مدیر جایی یا نماینده مجلس میشود، با این اوصاف وقتی ما «عدالت» را به عنوان یک محور خدایی قبول نکردیم از آن طرف دیگر مرزی نداریم و مرز خطاها روز به روز گستردهتر هم میشود.
اگر عدالت را میزان قرار بدهیم آن وقت اگر آن فردِ عادل برود خارج و تحصیل کند و برگردد نیز نباید نگران گرفتار شدنش در پروژه نفوذ باشیم امثال این مصادیق هم نظیر چمرانها کم نداریم، ولی اگر طرف عادل نباشد در داخل کشور هم که درس خوانده باشد باید از او ترسید و نباید به وی مسئولیت داد، ملاک و میزان باید عدالت باشد باید افراد پیش از اینکه مسئولیت بگیرند روانشناسی شوند، باید دستگاه حراستی و حفاظتی و مصاحبهگر قوی برای مسئولان صدر تا ذیل وجود داشته باشد و حتی در مصاحبهها دروغ سنجی شوند تا راه نفوذ از طریق خودیها بسته شود.
غرب و آمریکا تمایل دارند چه طیفی به مجلس آینده راه پیدا کنند؟
منظور گروه اصولگرا یا اصلاح طلب است؟
نه فقط اینها، تصور شما این است این گروهها هر کدام گفتمان کامل و منطبق با گفتمان انقلابی برخاسته از اسلام ناب محمدی (ص) دارند و یا خیر و یا نقدهای وارد به هر جناح مربوط به مصادیق و افراد فعال در این دو است؟ در نهایت آمریکا و غرب دنبال کدام یک است؟ دنبال افرادی است که مردم آنها را نه چپ بشناسند نه راست و از آنان به عنوان اعتدالگرا یاد کنند؟ به طور کل فکر میکنید چه چیزی برای غرب و آمریکا ایده آل است؟
در هر دو گروه همیشه افراط و تفریط است نمونه این افراط و تفریطها را در برجام دیدیم برخی گفتند کلا نباید با ۵+۱ کنار بیایم که این سخت و غیرممکن بود از طرفی سیاستمداران اصلاح طلب نیز در تمایل زیاد به غرب افراط دارند در این بین خط مقام معظم رهبری به عنوان شاخصی است که درست را از نادرست مشخص میکند.
مقام معظم رهبری هم به این مملکت عزت دادند و هم آن را مستقل جلو بردند، آمریکا و غرب همراهان با این تفکر (خط رهبری) را نمیخواهند. در واقع آمریکا به دنبال افرادی است که مرجعیت سیاسی را به صورت واحد نمیپذیرند و به دنبال چند محوری هستند.
در این باره توضیح دهید.
در صدر اسلام هم سیاست تک محوری داشتیم در واقع این سیره نبوی است، اگر نیک به تارخ اسلام بنگریم تا زمانی که پیامبر(ص) بود حضرت علی (ع) به عنوان محور مطرح نبودند و به عنوان سرباز در اختیار پیامبر (ص) بودند در زمان خلفا هم با اینکه توانایی امام علی (ع) از همه بیشتر بود؛ اما چون حکومت به هر حال یک خلیفه داشت ایشان محور نبودند، در زمان حاکم بودن خود حضرت نیز امام حسن و امام حسین (ع) نه تنها محور نبودند؛ بلکه یک مسئولیت کوچک هم نداشتند در واقع اسلام در حکومت به تک محوری قائل است؛ چرا که با چند محوری حکومت متزلزل خواهد شد.
امروز دنیا به خوبی فهمیده است اگر در نظامی دو محور وجود داشته باشد همیشه در خطر است، در جمهوری اسلامی یک محور داریم و آن ولی معظم فقیه است عدهای سعی میکنند چند محوری ایجاد کنند مثلا بحث شورای رهبری راه میاندازند اگر شورای رهبری باشد باز باید یک نفر پیدا شود این شورا را رهبری کند و باز به انشقاق میرسیم.
خیلیها مثلا عناوینی مثل اینکه هاشمی از ابتدا رفیق رهبری بود را مطرح میکنند این باز خارج شدن از تک محوری است اسلام معتقد به تک محوری است، دو محوری ولو دو محور هر دو معصوم و صالح باشند خطر است، ائمه که اختلاف نداشتند و همه معصوم بودند؛ اما باز دو محور در یک حکومت نبود این چند محوری باعث متلاشی شدن نظام خواهد شد یک عده مرجعیت سیاسی نمیخواهند و به دنبال محورهای متعدد هستند اینها همان طیفی هستند که غرب و آمریکا به دنبال آنان هستند.
در اسنادی که در لانه جاسوسی کشف شد مشخص شد آمریکا برای عدهای در کشور پرونده داشت، طبق آن اسناد آمریکا پروژهای تعریف کرده بود که در آن کمونیست و سلطنت طلب و لیبرال و نماز شب خوان و آدم مذهبی همه علیه خط امام اقدام میکردند برخی با حقوق و با اطلاع و برخی نیز از سر ناآگاهی گرفتار این پروژه میشدند، به نظر شما هنوز این پروژه پابرجاست و هنوز آمریکا و غرب در ایران آدم دارند؟
الان این موارد بیشتر است، بی بی سی فارسی هر چند وقت یک بار زندگی یک رجل سیاسی ایران را با تمام علایق شخصی و غیرشخصی معرفی میکند، بازی کردن در پروژه غرب الان شدیدتر شده است در اوایل انقلاب اگر شریعتمداری داشتیم محدود بود؛ اما الان امثال صادق شیرازیها زیاد شدند، گستردگی الان بیشتر شده است، هر سال که میگذرد دشمن بیشتر هزینه میکند، صادق شیرازی سال گذشته اعلام کرد به هر حسینیهای که عکس مقام معظم رهبری را نزنند، ۱۴ میلیون تومان کمک میکند این تازه گام اولشان بود، صادق شیرازی فقط یک مثال است امثال وی کم نیستند.
راه جلوگیری از نفوذ به خصوص در مسئولان سیاسی چیست؟
باید نیروهایی که نظام را قبول دارند روی کار بیایند یعنی نیروهایی که به تک محوری در حکومت که همان ولایت فقیه است معتقد باشند؛ در مسائل فقهی افتخاری برای ما شیعیان است که مجتهدین متعدد داریم؛ اما همین مجتهدین در بحث سیاسی پیرو یک مرجع هستند، در حکومت همه باید از مرجعیت سیاسی پیروی کنند و یک محور را قبول داشته باشند در حقیقت راه جلوگیری از نفوذ، پیروی از ولایت فقیه بدون قائل بودن به محورهای دیگر است.