گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی*سالهاست که سبک سینمای ایران به یک کلیشه تبدیل شده است؛ کلیشه ای که افق نگاهش به سمت دریافت اسکار از دست کسانی است که آرزو دارند ایران در دید جهانی کشوری پر از تحجر ، خشم ، نفرت ، فقر و فساد و تبعیض جا بیاندازند و سینمای ایران توانسته است این کار را به خوبی انجام دهد و آنها را به آرزوی خود برساند.
با یک نگاه کلی به جشنواره فیلم فجر در سالهای اخیر میتوان به یک نقطه مشترک بین اکثر فیلم های جشنواره پی برد و آن هم فضای به شدت تاریک ، سیاه و نا امید کننده موجود دراین فیلم هاست؛ فضایی که برای خروج از آن راهی جز فرار و خروج از ایران وجود ندارد. در اکثر فیلم های مطرح سالهای اخیر جشنواره مانند جدایی نادر از سیمین، هیس، قصه ها، جایی دیگر و اخیرا هم ابد و یک روز، فضای فیلم ها تلخ و تاریک است؛ طوری که وقتی مخاطب به پایان فیلم می رسد کاملا یاس و ناامیدی تزریق شده در فیلم را حس میکند و فیلم طوری طراحی شده که هیچ روزنه نوری را باقی نمی گزارد و تنها راه خروج از این تاریکی را رفتن از این مملکت میداند.
به عنوان مثال در فیلم جدایی نادر از سیمین اثر اصغر فرهادی در اولین سکانس سیمین جهت خوش بختی آینده دخترش قصد خروج از ایران را دارد، اما نادر به دلیل شرایط بیماری پدرش حاضر به سفر به خارج نیست. وقتی سیمین به قاضی میگوید که من دوست ندارم دخترم در این شرایط بزرگ شود قاضی ، که به جای آن دوربین قرار گرفته و رو به روی نادر و سیمین است، به سیمین میگوید چه شرایطی خانوم؟ چه شرایطی این همه دختر در این مملکت زندگی میکنند... بعد سیمین ساکت می شود و داستان به جریان می افتد و سپس آن فضایی که سیمین میخواست از آن فرار کند و دخترش را هم ببرد کاملا در فیلم نمایش داده میشود. از همان دادگاه های بسیار شلوغ تا خانه بهم ریخته و آشفته و زن بارداری که برای فقط 300 هزارتومن باید تمام این خانه را هر روز تمیز کند و از یک پیر مرد آلزایمری مراقبت نماید و شخصیت های این فیلم که به خاطر شرایط بد زمانه جبرا به بدترین صفت اخلاقی یعنی دروغ عادت کرده اند؛ همه ی اینها از این مملکت یک سیاه چال تاریک می سازد که راه خروج از آن مهاجرت به خارج است که این همان آرزوی دشمنان این ملت است.
طبیعی است که چنین فیلمی تمام جوایز بین المللی را درو کند و اسکار و گلدن کلاپ دریافت کند و سخنگوی کاخ سفید رسما از اصغر فرهادی اسم ببرد و از او تشکر و قدردانی کند؛ البته این حرف به این معنی نیست که فیلم از نظر فنی ارزشمند نیست بلکه اتفاقا فیلم در سطح بالایی از نظر فنی قرار دارد اما آنچه که اصل یک فیلم است محتوای آن است نه قالب فنی آن .
در جامعه هیچ کس منکر و جود فقر و فساد نیست؛ اما وقتی این فقر و فساد آن قدر در فیلم نمود کند که گویی جز فقر و فساد هیچ چیز دیگری در جامعه وجود ندارد سیاه نمایی پدید می آید و این سیاه نمایی در داخل موجب یاس و ناامیدی می شود ودر بیرون مرز ها وجهه ایران اسلامی که خود را پرچم دار فرهنگ و انسانیت و اخلاق می داند لگدمال می کند.
این فیلم به کارگردانان ایران آموخت که چگونه می شود اسکار گرفت و راهی باز کرد که تا کنون فیلم سازان عقده اسکار آن را می پیمایند و این را به وضوح می شود در ده ها فیلم جشنواره فیلم فجر دید؛ که همه این فیلم ها فضای کاملا تاریک و سیاه و پر از ظلم و تبعیض و فساد و فقر را نشان می دهند به امید دریافت اسکاری از دست چند یهودی؛ اما این سرزمین خانه مردانی است که جان خود را دادند تا عزت ملتشان خدشه دار نشود نه اینکه عزت مردمانشان را به خاطر یک جایزه لگد مال کنند.
*احمد محمدزاده- فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.