گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، علم دینی موضوعی است که در دهههای گذشته بارها مورد تاکید رهبران انقلاب اسلامی بوده و عدم تحقق و توجه به آن نیز توسط چهرههای انقلابی مورد نقد واقع شده است.
به عقیده محمدحسین رجبی دوانی، نویسنده، پژوهشگر و کارشناس تاریخ اسلام و عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین علیه السلام علت عدم شکلگیری نظام علمی دینی در طول چهل سال بعد از انقلاب اسلامی را باید در ریشههای عمیقتر مربوط به باور مسئولان جمهوری اسلامی ایران جستجو کرد. در این زمینه با او به گفتگو پرداختهایم که مشروح قسمت دوم گفتگو در اختیار مخطبان قرار میگیرد.
ستاد انقلاب فرهنگی برای تحول در دانشگاهها و علوم غربی شکل گرفت
همانطور که میدانیم امام راحل پس از انقلاب سیاسی سال 57 ، ستادی به نام ستاد انقلاب فرهنگی را ایجاد نمودند تا در نظام آموزشی و دانشگاههای ما تحولی رخ دهد. چرا که نظام دانشگاهی و علوم درون آن مبتنی بر مبانی غرب است که به ما در قالب رشتههای مختلف علوم دیکته شده بود.
مدرسین دانشگاهی که بسیار بدتر از مدرسین زمان طاغوت هستند
به مدت 3 سال دانشگاهها تعطیل شدند تا نظام دانشگاهی تغییر پیدا کند اما آنهایی که مامور این مسئله شدند به این امر واقف نبودند و یا باور نداشتند نظام علمی و دانشگاهی باید از مبانی اصلاح شود، لذا میبینیم که بعد از 3 سال بعضی از ظواهر به صورت صوری عوض شدند ولی نظام آموزشی و دانشگاهی تغییری پیدا نکرد و دانشگاهها دوباره با همان علوم و سرفصلها به کار خود ادامه دادند.
لذا دانشگاهها و علوم دانشگاهی در تراز انقلاب اسلامی تحول پیدا نکردند. بعد از آن تصمیم گرفته شد که دانشگاه تربیت مدرس تاسیس شود که مدرس تراز انقلاب اسلامی تربیت کند اما چون نظام و مدرسین آن همان غربگراها بودند بعد از مدتی کسانی از این دانشگاه بیرون آمدند که به مراتب بسیار بدتر از آنهایی بودند که در زمان طاغوت پرورش یافته بودند!
چگونه هتاکان به امامان شیعه دوباره به صندلی هیأت علمی دانشگاهها بازگشتند؟
افرادی از همین دانشگاه به امامت امامان شیعه جسارت کردند ولی در صندلی هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس جا خوش داشتند گرچه هم به صورت موقت از دانشگاه حذف شدند ولی خیلی معنادار و توسط دولت فعلی به کرسی خود برگشتند و چنین انسانهای مفسدالفکری هدایت اذهان جوانان این کشور را به دست دارند.
فردی مثل محسن کدیور که زیرآب بسیاری از مسلمات اسلام را زد و یا عطاء الله مهاجرانی وزیر فراری دولت سیاهِ اصلاحات هم از فارغ التحصیلان و هم از استادان این دانشگاه بود، این مسائل نشان میدهد که افرادی به علت عدم باور به انقلاب اسلامی به درون نظام نفوذ کردند و کاریترین ضربهها را به پیکر اسلام وارد نمودند.
هنوز انقلاب اسلامی در حوزه علم ، فرهنگ و اقتصاد محقق نشده است
معتقد هستم که انقلاب ما هنوز تمام نشده بلکه باید انقلابهای متعددی در عرصه آموزش، فرهنگ، اقتصاد، مهمتر از انقلاب 57 صورت بگیرد تا انقلاب اسلامی به شکل کامل محقق شود.
نوعی ارتجاع به سمت سنتهای غلط را شاهد هستیم
در عملکرد و مدیریت مسئولان فعلی نوعی ارتجاع و بازگشت به سنتهای غلط و منحط گذشته مشاهده میشود که اجرای علنی مفاد غیراخلاقی و غیردینی در مدارس ذیل نظر آموزش و پرورش و یا علوم انسانی غیردینی در دانشگاهها تنها نمونههایی از آن است.
کار به جایی رسیده و آش آنقدر شور شده که از دلِ نظام اسلامی که با شعار نه شرقی نه غربی به پیروزی رسید، افراد و دولتهایی پیدا بشود که اسم خود را متفکر و اندیشمند بگذارند اما نجات کشور را در ارتباط با نظامِ غربی منحطی بدانند که خودش در مسائل گوناگون به بن بست رسیده است، وضعیت آموزش و پرورش و تربیت نسل و یا وضعیت خانواده و زن در آمریکا و کشورهای غربی قابل اغماض نیست.
چهره واقعی غرب را از مردم دنیا مخفی میکنند
آنچنان ظلم عظیمی به بشریت در جریان است که فرصت اینکه انسانهای مستضعف فکری در این کشورها سربرآورند و علیه ظلم موجود برآشوبند از آنها ستانده شده است.
البته حرکات اعتراضی در گوشه و کنار این کشورها انجام میشود اما همچون جنبش والاستریت در آمریکا یا جنبش جلیقهزردها در پاریس و ... به شدت سرکوب میگردد و نمیگذارند صدای اعتراض مردم این کشورها به گوش مردم دنیا برسد تا چهره واقعی کشورهای غربی نمایان گردد.
جنبشهای اعتراضی در غرب سرکوب میشوند
واقعا چرا غرب باید الگوی ما باشد؟ چرا برخی تحصیلکردهها و یا رسانههای ما غرب و آمریکا را در چشم مردم ما بزرگ جلوه دهند مثلا گفته میشود در غرب عدالت وجود دارد اگر در غرب عدالت وجود دارد جنبشهایی چون جلیقهزردها در فرانسه ناشی از چیست؟ چرا سرخوردگی شکست جنبش والاستریت در آمریکا هنوز در مردم آن مشهود است؟
در غرب افراد از حقوق اولیه چون داشتن خانواده و پدر و مادر محرومند
اولین جزء عدالت که به یک فرد تعلق میگیرد حق داشتن خانواده و پدر و مادر است که متاسفانه امروز این حق از بخش عظیمی از جمعیت کشورهای اروپایی و آمریکایی سلب شده است امروز در فرانسه رسما عبارت پدر و مادر به والد یک و دو تغییر کرده یعنی برای همجنسبازان برخلاف دین عیسی مسیح علیه السلام رسمیت قائلند، چرا امامان ما و از جمله امام حسین (ع) به مواردی چون زنازادگی یا رباخواری موضع شدید دارند؟ اما همه این موراد ضدانسانی توسط دانشمندان غربی تئوریزه و بسط داده شده است؟
غرب گناهان کبیره را با زرورق علم و هنر بر زندگی بشر مسلط کرده است
غرب سالها و سدهها است که گناهان کبیره را در قالب علم و یا هنر وارد زندگی بشر نموده است امروز پیچیدهترین انواع ربا از سطح خرد تا کلان به اسم علم اقتصاد در حال اجرا شدن است و تبعات آن زندگی هفت میلیارد انسان روی کره زمین را تحت تاثیر قرار داده است. امروز گناهان کبیرهای چون همجنسبازی و یا روابط نامشروع و حرامزادگی توسط مسئولان غربی به رسمیت شناخته میشود و این جاهلیت مدرن است که به عرصه زندگی بشر غربی برگشت کرده و کسانی که این غرب را در چشم مردم ایران بزرگ میکنند در حال خیانت کردن هستند.
رباخواری سیستماتیک، مسائل غیراخلاقی سیستماتیک را شکل میدهد
در حالیکه میدانیم سیستم اقتصادی غرب ربوی است و مبنای متفکران آن برای طراحی نظام اقتصادی امروز سودخواری و رباست چرا باید همان دروس دانشگاهی و مدلها در ایران تدریس و پیاده شود؟
باید بگویم که بیچارگی و بدبختی جوامع غرب را در برگرفته اگر امروز رسما نقشههایی منتشر میشود مبتنی بر حرامزادگی در کشورهای غربی، باید ببینیم که سیستم اقتصادی غرب چگونه عمل میکند و اصلا مسالهای مثل حرام یا حلال بودن لقمه برای آنها مهم است یا نه؟
وقتی یک جامعهای به صورت سیستماتیک دست به رباخواری زد به صورت سیستماتیک هم وارد مسائل غیراخلاقی خواهد شد. شاید به نظر برسد که وقاحت لقمه حرام از موارد دیگر کمتر است و اگر در جامعه هم مطرح شود که کسی رباخواری کرده و جایی از کار خود زده است و لقمهاش حرام است آنقدر این مساله قباحت نداشته باشد، تا وقتی که فرد درگیر دیگر محرمات و شرابخواری و زناکاری میشود.
خروج از قوانین الهی سقوط از ارزشهای فطری را به دنبال دارد
معتقدم که محرمات الهی علاوه بر اینکه حکم قانون خدا را دارد برای سود انسان مطابق با فطرت و بر مبنای اصول اساسی خلقت قرار داده شده است، لذا خلاف آن عمل کردن باعث دور شدن از ارزشهای فطری میشود و در واقع فرد از انسانیت خارج میگردد.
به گونهای که به فرموده قرآن از حیوان هم پستتر میشود، میدانیم که حیوان مبتنی بر غریضه عمل میکند و چون انسان دارای قوه تشخیص و عقل است اگر از این اصول و ارزش فطری خارج شود پستتر از حیوان میشود.
وقتی که لقمه حرام شد زمینه را برای دیگر گناهان و موارد حرام هم فراهم میکند در غرب هم مشکلات از همین جا شروع شد یعنی از وقتی که انسان محوری (امانیسم) و اساس قرار دادن سود بیشتر به هر قیمت اصل شد.
وضعیت ضداخلاقی دنیای امروز ناشی از الگوی زندگی است که لیبرالیسم برای انسان تعریف کرده است
در همان مدل اقتصادی کاپیتالیسم حتی تا 100 سال پیش عکسهایی از جوامع غربی بجای مانده که اخلاق، خانواده و پوشش در غرب وجود داشته است و پوشش بدن بسیار رعایت میگشته و لباسهای برهنه یا نیمهبرهنه در غرب حتی تا چند دهه قبل دیده نمیشده است.
این وضعیت بغرنج ضد اخلاقی از زمانی در غرب شروع شد که لیبرالیسم و کپیتالیسم با غلظت بیشتری اجرایی گشت لذا میبینیم وقتی که لقمههای حرام در غرب قبحش را از دست میدهد به بیاخلاقیهایی چون برهنگی، حرامزادگی، زدن زیرآب ازدواج و خانواده و حتی بدتر از آن یعنی همجنسبازی منتج میشود.
در طول تاریخ و در همه ادیان چنین اموری خلاف قوانین الهی برشمرده شده است به طوری که مسیحیان یک علت نفرتشان از یهودیان در اروپا موضوع رباخواری آنها بوده است و آنها را در محلههایی پایین شهر خودشان جا میدادند چون معتقد بودند که یهودیها با ربا دادن جامعه را ضعیف و ذلیل میکنند.
معیشت 7 میلیارد انسان آلوده به ربا است
اما امروز شاهد هستیم که ربا در سطح جهانی توسط مراکزی چون خزانهداری آمریکا، بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول از طریق سیاستهای پولی و بانکی در کل جهان اعمال میشود یعنی معیشت 7 میلیارد انسان آلوده به حرام است حتی اگر اسم این حرام دانشِ پولی بانکی یا علم اقتصاد باشد.
چرا مناسبات اخلاقی از دوره رنسانس بهم خورد؟
در تاریخ آمده است که یهودیان با گسترش ربا و شعب بانک در کل اروپا زمینه پیدایش کاپیتالیسم را فراهم کردند آنها از این طریق حتی کلیسای مسیحی را که به شدت نسبت به یهودیان و ربا موضع داشت به خود وابسته کردند و در چنگ گرفتند.
سپس این یهودیان برای کلیسای مسیحی و دربارِ سلطنت، پاپ و شاه و ملکه تعیین میکردند. اگر به نقاشیها و آثار هنری رنسانس در غرب نگاه کنیم شاهد نقاشیها و مجسمههای برهنه و غیراخلاقی زیادی هستیم یعنی از بین رفتن مناسبات اقتصادی سالم، مناسبات فرهنگی سالم را هم از بین برد.
کسانی که زمام ثروت و قدرت را در دست داشتند تاریخ، سیاست و فرهنگ را به نفع خود به رشته تحریر درآوردند/ ماکیاولیسم از رؤیا تا واقعیت
پس از آن مشاهده میکنیم که این سیستم اقتصادی نامناسب موجب فاسد شدن عرصه سیاست هم میشود به گونهای که کسانی که قدرت و ثروت بیشتری دارند حتی نویسنده استخدام میکنند و تاریخ را به صورت سفارشی مینویسند مانند تاریخ سفارشی خانواده یهودی مدیچی که توسط نیکولو ماکیاولی نویسنده معروف سیاست در کتاب شهریار به رشته تحریر درآمده است.
در این کتاب ماکیاولی آنچه را تقدیس میکند سیاستی است که خانواده مدیچی در طول این سالها رقم زدهاند. یعنی وقتی که مناسبات اقتصادی فاسد را رقم زدند فرهنگ و سیاست را هم متناسب با آن از نو تعریف کردند. سیاستی که با آن ربا را فراگیر نموده و حتی کلیسا را هم آلوده به ربا کردند و زمینههای کپیتالیسم اولیه را شکل دادند.
لذا اینکه گفته شود باید ربا یا political science (تحمیل قدرت به هر قیمت) و یا دیگر انحرافات را بپذیریم چون علم است یک فرافکنی است.
هیأت علمی ما برای خود شأن تولید علم قائل نیستند
غرب تجربیات خود حتی انحرافات را در طول قرنها را به رشته تحریر درآورده و به عنوان علم به سراسر دنیا منتشر کرده است اما این انحرافات به عنوان علم سیاست و یا اقتصاد به جوانان ما تدریس میشود چون هیأت علمی دانشگاه ما برای خود شأن تولید علم قائل نبوده که یا تجربیات انقلاب اسلامی در حوزه سیاست و ... را وارد کتب درسی و به عنوان علم تدریس نمایند یا ماحصل تلاش خود در زمینه رشته تخصصیشان به شرط آنکه در پارادایم علم دینی باشد را به رشته تحریر درآورده و یافتههای خودشان را بر سر کلاسها تدریس نمایند.